۲۰ خرداد ۱۳۹۱

دختران 6 نسل در یک تصویر

دختران 6 نسل در یک تصویر

Click image for larger version

Name: zimg_001_28.jpg
Views: 3123
Size: 68.2 KB
ID: 241933


Mollie Wood مادر ۱۱۱ ساله ای است که تاکنون دوبار جایزه یکی پیرترین مادرهای دنیا را به وی اعطا کرده اند.اما امسال جشن روز مادر وی رنگ و بوی دیگری داشت،چرا که تنها هفت هفته پیش ،فرزندِ فرزندِ فرزندِ فرزندِ فرزندش را که به اصطلاح خودمان ندیده اش را دید.
او بدین طریق توانست رکورد دار طول عمر و دیدن ششمین فرزند دختر نسل خودش را بشکند چرا که در ۱۰۰ سال پیش تاکنون کسی به این رکورد دست نیافته بود.این نسل یکی از حیرت انگیز ترین نسلهای آمریکایی بوده چرا که همه آنها عمرهایی نسبتا طولانی داشته تا جایی که ۴ نسل قبل از این پیرزن ۱۱۱ ساله،عمری در حدود ۱۶۹ سال داشته اند.شاید ۱۱۱ سال عمری طولانی اما عجیب به نظر نرسد،ولی این در جاییست که محققین متوسط عمر زنان آمریکایی را ۵۴ سال و متوسط عمر مردان آمریکایی را ۵۰ سال تخمین زده اند.

خانواده ویرجینیا هم اکنون نیز همگی در آمریکا ساکن هستند.خانم Woodدر سال ۱۹۰۱ در شارلوتسویل به دنیا آمد.دختر ۸۸ ساله این پیرزن می گوید:مادرم ۳ سال است که زمینگیر شده است و نمی تواند از پس کارهایش برآید.او تابحال قطره ای مشروب ننوشیده و ۱ پک هم به سی*** نزده!!راز عمر طولانی وی و اجداد ما نیز در همین است.

Click image for larger version

Name: zimg_002_28a.jpg
Views: 3060
Size: 71.1 KB
ID: 241934


Click image for larger version

Name: zimg_003_28b.jpg
Views: 3133
Size: 49.5 KB
ID: 241935

۱۶ خرداد ۱۳۹۱

ارگاسم این حرکتهام

ارگاسم این حرکتهام



کلیک کن نترس
بالا را میگم

دانستنی های A.B.C.D

حروف انگلیسی A,B,C,D در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 99 دیده نمی شود؟

حرف D برای اولین بار در عدد 100 بکار می رود (Hundred)

حروف A,B,C در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 999 دیده نمی شود.

حرف A برای اولین بار در املای عدد 1000 دیده می شود (Thousand) .

حروف B,C در املای انگلیسی هیچ یک از اعداد 1 تا 999999999 دیده نمی شود.

حرف B برای اولین بار در املای عدد بیلیون به کار می رود. (billion)

و حرف C هیچ وقت در املای اعداد انگلیسی به کار نمی رود.


زیبائی های ریاضی

اینم چندتا از زیبایی های ریاضی ویژه کسانی که به ریاضیات و اعداد علاقه دارند


1 x 8 + 1 = 9
12 x 8 + 2 = 98
123 x 8 + 3 = 987
1234 x 8 + 4 = 9876
12345 x 8 + 5 = 98765
123456 x 8 + 6 = 987654
1234567 x 8 + 7 = 9876543
12345678 x 8 + 8 = 98765432
123456789 x 8 + 9 = 987654321

 


1 x 9 + 2 = 11
12 x 9 + 3 = 111
123 x 9 + 4 = 1111
1234 x 9 + 5 = 11111
12345 x 9 + 6 = 111111
123456 x 9 + 7 = 1111111
1234567 x 9 + 8 = 11111111
12345678 x 9 + 9 = 111111111
123456789 x 9 +10= 1111111111



9 x 9 + 7 = 88
98 x 9 + 6 = 888
987 x 9 + 5 = 8888
9876 x 9 + 4 = 88888
98765 x 9 + 3 = 888888
987654 x 9 + 2 = 8888888
9876543 x 9 + 1 = 88888888
98765432 x 9 + 0 = 888888888



1 x 1 = 1
11 x 11 = 121
111 x 111 = 12321
1111 x 1111 = 1234321
11111 x 11111 = 123454321
111111 x 111111 = 12345654321
1111111 x 1111111 = 1234567654321
11111111 x 11111111 = 123456787654321
111111111 x 111111111 = 12345678987654321

۱۵ خرداد ۱۳۹۱

کاریکلماتور

اگر تمام گل های دنیا را هم به پایش بریزم باز هم کم است، چون پاهاش خیلی بو میده!
 
1_عجب زمانه ای، شیر ها پاکتی اند، پلنگ ها صورتی اند، قهرمانان دوپینگی اند و عشق ها ساعتی!
2_حالم را به هم نزن، غم هایم به تازگی ته نشین شده است.
3_خاطره جایی برای «رویا» باقی نگذاشت.
4_دهانم پر از حرف است، حیف با دهان پر نباید سخن گفت.
5_ آن قدر بی سواد بود که ستون های افقی و عمودی جدول به ریشش خندیدند.
6_ آن هایی که با وعده دلخوشند، نباید از آینده بیمناک شوند.
7_ اگر تمام گل های دنیا را هم به پایش بریزم باز هم کم است، چون پاهاش خیلی بو میده!
8_ همیشه قبل از خودم شستم خبردار می شود.
9_ لوازم آرایش به لوازم جادویی تغییر نام داد.
10_کسی که از واقعیت ها بهره می گیرد رباخوار نیست.
11_پرنده پس از فرار از قفس، از بهار نشان لیاقت گرفت.
12_قلمی که مغز ندارد، حتما آبرویت را خواهد برد.
13_آرایشگر به قدری سرم را سرسری تراشید که نتوانستم سری توی سرها در بیاورم.
14_ خودروها تکامل پیدا کرده اند؛ اما خیلی از آدم ها هنوز انسان نشده اند.
15_ بعضی از خانم ها از ترس پیری پا به «سن» نمی گذارند.
16_ بعضی ها برای سربلندی دیگران تا کمر خم می شوند.
17_ هر وقت او را می بینم کمی مکث می کنم، مثل ویرگول.
18_ شاید بهترین راه برای حفظ آثار باستانی، همچنان در زیر خاک بودن آن ها باشد.
19_ تمام زندگی ام قسطی است، اما گوشم بدهکار نیست.
20_ بی صداترین «تار» را عنکبوت می نوازد.
21_ این روز ها به هرکی «بال و پر» بدهید «دم» در می آورد.
22_ برخی خانم ها، مانع تمرکز سرمایه همسرشان می شوند.
23_ تفاوت دید من و تو در نمره عینکمان است.
24_ خوش به حال فقیر که یک حرف از غنی بیشتر دارد.
25_شاید تبر همان قند شکن رستم باشد.
26_وقتی «رخ»ت مرا کیش داد «مات» نگاهت شدم.
27_عشق راهی است هموار اما بعضی ها در این راه لیز می خورند.
28_برای اینکه همرنگ جماعت شود، جماعت را رنگ می کرد.
29_ از ماجرای عشقمان، موهایم روسفید بیرون آمدند.
30_خیلی سخت است هم روی قولت بایستی و هم زیر پا نگذاری اش.
31_ بشقاب فقیر گرسنه تر از صاحبش است.
32_سخنران خوب کسی است که بعد از سخنرانی با نوک پا از سالن خارج شود تا مخاطبان بیدار نشوند.
33_ برای مردها زندگی «جاری» است و برای زن ها، همسر برادر شوهر.
34_ باز هم فراموش کردم فراموشش کنم.
35_ قلم پاچه خوار نوکش همیشه چرب است.
36_ بعضی ها راه راست را به سوی خود کج می کنند.
37_ تنها لذتی که نمی توانی با دیگران قسمتش کنی، تنهایی است.
38_ شاید کشمش همان انگور بازنشسته باشد.
39_ بعضی از آدم ها در ظلمات اندیشه خود غرق می شوند.
40_ آن قدر دست روی دست گذاشت که پا روی دمش گذاشتند.
41_ نشر اکاذیب یعنی ستایش مدیران نالایق.
42_ گاهی اوقات «کلیه» امورم درد می کند.
43_ اگر حرف مفت را می خریدند خیلی ها میلیاردر بودند.
44_ بعضی ها خط لبشان نستعلیق است.
45_ حتی موهایم هم می دانند که پایان شب سیه سپید است.
46_آن قدر گفتند شتر دیدی ندیدی که بالاخره کور شد.
47_ نیامدی نگاهم دست خالی برگشت.
48_ بعضی از نگاه ها صدای قشنگی دارند
49_ همه انسان ها برابرند اما بعضی ها برابرترند.
50_ بهترین راه برای آب شدن برفک تلویزیون، از برق کشیدن آن است.
51_ بهترین بازی زندگی اش زبان بازی بود.
52_ خدایا، یارانه را از ما بگیر اما یار را نه.
53_ شاید با « ارز » معذرت مشکل تورم حل شود.
54_ به علت خالی بودن جیب مردم، جیب برها شاکی شدند.
 سهراب گل هاشم

همونجا سر جات وایسا!

بعد از حادثه یازدهم سپتامبر که منجر به فرو ریختن برج های دو قلوی معروف آمریکا شد یک شرکت از بازماندگان شرکت های دیگری که افرادش از این حادثه جان سالم به در برده بودند خواست تا از فضای در دسترس شرکت آنها استفاده کنند.
 
در صبح روز ملاقات مدیر واحد امنیت داستان زنده ماندن این افراد را برای بقیه نقل کرد و همه این داستان ها در یک چیز مشترک بودند و آن اتفاقات کوچک بود...
مدیر شرکت آن روز نتوانست به برج برسد چرا که روز اول کودکستان پسرش بود و باید شخصا در کودکستان حضور می یافت.
همکار دیگر زنده ماند چون نوبت او بود که برای بقیه شیرینی دونات بخرد.
یکی از خانم ها دیرش شد چون ساعت زنگدارش سر وقت زنگ نزد.
یکی دیگر نتوانست به اتوبوس برسد.
یکی دیگر غذا روی لباسش ریخته بود و به خاطر تعویض لباسش تاخیر کرد.
اتومبیل یکی دیگر روشن نشده بود.
یکی دیگر درست موقع خروج از منزل به خاطر زنگ تلفن مجبور شده بود برگردد.
یکی دیگر تاخیر بچه اش باعث شده بود که نتواند سر وقت حاضر شود.
یکی دیگر تاکسی گیرش نیامده بود.
و یکی که مرا تحت تاثیر قرار داده بود کسی بود که آن روز صبح یک جفت کفش نو خریده بود و با وسایل مختلف سعی کرد به موقع سرکار حاضر شود. اما قبل از اینکه به برج ها برسد روی پایش تاول زده بود و به همین خاطر کنار یک دراگ استور ایستاد تا یک چسب زخم بخرد و به همین خاطر زنده ماند!
به همین خاطر هر وقت، در ترافیک گیر می افتم؛
آسانسوری را از دست می دهم؛
مجبورم برگردم تا تلفنی را جواب دهم؛
و همه چیزهای کوچکی که آزارم می دهد...
با خودم فکر می کنم
که خدا می خواهد در این لحظه من زنده بمانم!
دفعه بعد هم که شما حس کردید صبح تان خوب شروع نشده است،
بچه ها در لباس پوشیدن تاخیر دارند؛
نمی توانید کلید ماشین را پیدا کنید؛
با چراغ قرمز روبرو می شوید؛
عصبانی یا افسرده نشوید!
بدانید که خدا مشغول مواظبت از شماست...

اصولا منطق چیست؟

معلم گفت: دو مرد پیش من می آیند. یکی تمیز و دیگری کثیف من به آن ها پیشنهاد می کنم حمام کنند. شما فکر می کنید، کدام یک این کار را انجام دهند؟
 
هردو شاگرد یک زبان جواب دادند: خوب مسلما کثیفه!
معلم گفت: نه، تمیزه. چون او به حمام کردن عادت کرده و کثیفه قدر آن را نمی داند. پس چه کسی حمام می کند؟
حالا پسرها می گویند: تمیزه!
معلم جواب داد: نه، کثیفه، چون او به حمام احتیاج دارد.
و باز پرسید: خوب، پس کدامیک از مهمانان من حمام می کنند؟
یک بار دیگر شاگردها گفتند: کثیفه!
معلم دوباره گفت: اما نه، البته که هر دو! تمیزه به حمام عادت دارد و کثیفه به حمام احتیاج دارد. خوب بالاخره کی حمام می گیرد؟
بچه ها با سر درگمی جواب دادند: هر دو!
معلم بار دیگر توضیح می دهد: نه، هیچ کدام! چون کثیفه به حمام عادت ندارد و تمیزه هم نیازی به حمام کردن ندارد!
شاگردان با اعتراض گفتند: بله درسته، ولی ما چطور می توانیم تشخیص دهیم؟ هر بار شما یک چیزی را می گویید و هر دفعه هم درست است.
معلم در پاسخ گفت: خوب پس متوجه شدید، این یعنی: منطق! و از دیدگاه هر کس متفاوت است!

تشخیص گوشی اصل از تقلبی

تشخیص گوشی اصل از تقلبی

موبایل | تشخیص گوشی اصل از تقلبی اگر شما دوست دارید که بفهمید گوشی تلفن همراه شما مال چه کشوری است و بدانید فروشنده سر شما را کلاه گذاشته یا نه و بدانید کارائی گوشی تلفن همراهتان خوب است یا نه حتما این مطلب را مطالعه کنید ...
 
ابتدا کد #06#* (به ترتیب = ستاره مربع صفر شش مربع) را وارد کنید
بعد از نوشتن کد، شما عددی 15 رقمی (مانند زیر) خواهید دید.
43 4 5 6 6 1 0 6 7 8 9 4 3 5
- اگر شماره های هفتم و هشتم 02 یا 20 باشد، گوشی شما مونتاژ امارات متحده عربی است.
- اگر شماره های هفتم و هشتم 08 یا 80 باشد، گوشی شما در آلمان تولید شده است و کارکرد آن بدک نیست.
- اگر شماره های هفتم و هشتم 01 یا 10 باشد، گوشی شما تولید فنلاند است و کارکرد آن خوب است.
- اگر شماره های هفتم و هشتم 00 باشد، گوشی شما ساخت کارخانه اصلی و دارنده نشان (مارک) خود گوشی است و دارای بهترین کیفیت است.
- اگر شماره های هفتم و هشتم 13 باشد، گوشی شما مونتاژ کشور آذربایجان و کیفیت آن کمی پایین می باشد.

به سلامتی پدر

به سلامتی اون پدری که هنگام تراشیدن موی کودک مبتلا به سرطانش گریه ی فرزندش رو دید، ماشین رو داد به دستش در حالی که چشمانش پر از گریه بود گفت: حالا تو موهای منو بتراش!
 
به سلامتی پدری که "نمی توانم" را در چشمانش زیاد دیدیم ولی از زبانش هرگز نشنیدم ...!!!
به سلامتی پدری که طعم پدر داشتن رو نچشید، اما واسه خیلی ها پدری کرد.
به سلامتی پدری که لباس خاکی و کثیف میپوشه میره کارگری برای سیر کردن شکم بچه اش، اما بچه اش خجالت میکشه به دوستاش بگه این پدرمه!
سلامتی اون پدری که شادی شو با زن و بچش تقسیم میکنه اما غصه شو با سیگار و دود سیگارش ...
به سلامتی پدری که کف تموم شهرو جارو میزنه که زن و بچش کف خونه کسی رو جارو نزنن...
همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم، که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود…
ولی پدر... یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند، خم به ابرو نمی آورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست... فقط هیچ کس نمی بیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد …
پدرم هر وقت میگفت "درست میشود" ... تمام نگرانی هایم به یک باره رنگ میباخت...!
وقتی پشت سر پدرت از پله ها میای پایین و میبینی چقدر آهسته میره، میفهمی پیر شده!
وقتی داره صورتش رو اصلاح میکنه و دستش میلرزه، میفهمی پیر شده!
وقتی بعد غذا یه مشت دارو میخوره، میفهمی چقدر درد داره اما هیچ چی نمیگه...
و وقتی میفهمی نصف موهای سفیدش به خاطر غصه های تو هستش، دلت میخواد بمیری...
پدرم، تنها کسی است که باعث میشه بدون شک بفهمم فرشته ها هم میتوانند مرد باشند!
خورشید هر روز دیرتر از پدرم بیدار می شود اما زودتر از او به خانه بر می گردد.
به سلامتی هرچی پدره...
به سلامتی پدر

نــــــــــــــــخند لطفا

نــــــــــــــــخند لطفان

به سرآستین پاره ی کارگری که دیوارت را می چیند و به تو می گوید،ارباب.
نخند!
به پسرکی که آدامس می فروشد و تو هرگز نمی خری.
نخند!
به پیرمردی که در پیاده رو به زحمت راه می رود و شاید چندثانیه ی کوتاه معطلت کند.
نخند!
به دبیری که دست و عینکش گچی است و یقه ی پیراهنش جمع شده.
نخند!
...به دستان پدرت،
به جاروکردن مادرت،
به همسایه ای که هرصبح نان سنگک می گیرد،
به راننده ی چاق اتوبوس ،
به رفتگری که درگرمای تیرماه کلاه پشمی به سردارد،
به راننده ی آژانسی که چرت می زند،
به پلیسی که سرچهارراه باکلاه صورتش رابادمی زند،
به مجری نیمه شب رادیو،
به مردی که روی چهارپایه می رود تا شماره ی کنتور برقتان را بنویسد،
به جوانی که قالی پنج متری روی کولش انداخته ودرکوچه ها جارمی زند،
به بازاریابی که نمونه اجناسش را روی میزت می ریزد،
به پارگی ریزجوراب کسی در مجلسی،
به پشت و رو بودن چادر پیرزنی درخیابان،
به پسری که ته صف نانوایی ایستاده،
به مردی که درخیابانی شلوغ ماشینش پنچرشده،
به مسافری که سوارتاکسی می شود و بلند سلاممی گوید،
به فروشنده ای که به جای پول خرد به تو آدامس می دهد،
به زنی که باکیفی بردوش به دستی نان دارد و به دستی چندکیسه میوه وسبزی،
به هول شدن همکلاسی ات پای تخته،
به مردی که دربانک ازتو می خواهد برایش برگه ای پرکنی،
به اشتباه لفظی بازیگرنمایشی
....نخند،نخند

نــــــــــــــــخند لطفان

که دنیا ارزشش رانداردکه تو به خردترین رفتارهای نابجای آدمها بخندی!!
که هرگز نمیدانی چه دنیای بزرگ و پردردسری دارند!!!
آدمهایی که هرکدام برای خود وخانواده ای همه چیز و همه کسند!
آدمهایی که به خاطر روزیشان تقلا می کنند،
بارمی برند،
بی خوابی می کشند،
کهنه می پوشند،
جار می زنند
سرما و گرما می کشند،
وگاهی خجالت هم می کشند،.......خیلی ساده

گاهی وقت ها

گاهی وقت ها...!

Click image for larger version

Name: zimg_001_9.jpg
Views: 24
Size: 113.3 KB
ID: 241637

۱۴ خرداد ۱۳۹۱

چرا آبادانی‌ها به لاف زنی‌ معروفند ؟


چرا آبادانی‌ها به لاف زنی‌ معروفند ؟!

شهر آبادان در زمان پادشاهان پهلوی به ویژه محمد رضا شاه به یکی‌ از شهرهای مدرن خاورمیانه تبدیل شده بود و یكسری امکانات داشت كه در هيچ جاي ايران و حتي خاورميانه وجود نداشت. از اين روي مردم آبادان وقتی براي بقیه مردم در شهرهاي ديگر ایران امكانات شهرشان را بازگو و تعریف می‌کردند، آنها باور نمی‌کردند و فکر می‌کردند دارند دروغ می‌گويندو لاف مي‌زنند!
در آن زمان فرودگاه بین مللی آبادان به اکثر نقاط جهان پرواز داشت و حتا شهروندان در هر ساعتی‌ می‌توانستند هواپیما خصوصی به هر نقطه از کشور اجاره‌ کنند

سینما تاج بزرگترین سینمای ایران و سومین در خاورمیانه بود که هماهنگ با سینماهای پاریس فیلم روز دنیا را اکران میکرد و در طول هفته به صورت برنامه ریزی شده فیلمهایی به چند زبان زنده دنیا اکران میشد

آبادان شهری بود طرح خودروهای مسافربر به صورت رایگان جهت رفاه مردمش در برخی‌ نقاط را داشت

۱. اولین تراموا در ایران

۲. اولین خطوط اتوبوس رانی درون شهری

۳. اولین ایستگاه تلویزیون و رادیو پس از تهران

۴. اولين شبکه فاضلاب

۵. اولین پیتزافروشی در خاورمیانه (پیتزا مونتکارلو ایتالیایی)

۶. اولین تیم رسمی فوتبال باشگاهي

۷. اولین فرودگاه بین‌المللی

۸. اولین پیست موتور سواری ، ماشین سواری ، اسکواش ، گلف و سالن بیلیارد در ایران

۹. اولین شهری که خیابانهایش آسفالت شد

۱۰. اولین اداره‌ی راهنمایی ورانندگی

۱۱. اولین سینمای روباز و دومین سینمای سرپوشیده

12 بهترین آب شرب خاورمیانه

و از همه مهمتر اولين پالايشگاه نفت خاورميانه

حالا در مي يابيد كه لاف و دروغي در كار نبوده و هموطنان ما در واقع توهم لافزني نسبت به آباداني هاي خونگرم، مهربان و ميهمان نواز داشته و البته هنوز هم دارند!
 



 Abadan Now!!

شیشه عمر شكستني

با عرض بوزش ، دوست ندارم اوقاتتون را تلخ كنم ولي واقعاً بهترين هديه اكاهيست. >


 



 
براي پدري كه بنزين را ريخت روي دخترش و او را چسباند به بخاري تا زنده زنده بسوزد، دير است خواندن اين يادداشت

براي پسري كه سر پدرش را با كارد كند آشپزخانه بريد هم دير است، براي شوهري كه همسرش را با بالش خفه كرد و....

براي خيلي‌ از آنها كه روي تخت بيمارستان خوابيده‌اند و مغزشان پوسيده دير است يا آنها كه پرستارها دست‌هايشان را با دستمال به ميله‌هاي تخت بسته‌اند تا خودشان يا ديگران را نكشند، دير است يا آنها كه ساكنان كم سن و سال قبرستان شده‌اند و زير خاك خوابيده‌اند.

براي خيلي‌ دير است اين يادداشت؛ گرچه روزگاري كه دير نبود هم نوشتيم و گفتيم و آنها نخواندند و نشنيدند، اما براي خيلي‌ها هم هنوز دير نشده است. خيلي‌ها هنوز اين راه را شروع نكرده‌اند، خيلي‌ها هم در ابتداي راهند و آنقدر جلو نرفته‌اند كه نتوانند برگردند.

شكار
شده هاي شيشه را مي‌گويم؛ همان‌ها كه براساس پژوهش‌ها، دو سال پس از آغاز مصرف شيشه، از هر 10نفرشان، هشت نفر حتما مي‌ميرند؛ همان‌ها كه گفته مي‌شود پس از شش ماه مصرف شيشه، آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري به مغزشان مي‌رسد و سبب ساز جنون و مرگشان مي‌شود.

آنها نمي‌دانند يا باور نمي‌كنند كه مافياي مواد مخدر از سال‌ها پيش آنها را نشان كرده و درباره‌شان مطالعه كرده است و به همين خاطر چوب حراج به شيشه زده است و آن را از كيلويي 80 ميليون تومان در اوايل دهه 80 به كيلويي دو ميليون تومان در ماه‌هاي اخير رسانده است و براي تبليغات دروغ درباره‌اش، مثل ريگ پول خرج مي‌كند.

همان تبليغاتي كه به ورزشكارها قول كاهش وزن سريع و انرژي بي‌حد داده‌اند، به جوان‌ هايي كه اهل ورزش نبوده‌اند قول افزايش ميل جنسي و شادي كه هميشه در حسرتش بوده‌اند و به زن‌ها و دختران جوان قول مانكن شدن را.

همان تبليغاتي كه روزگاري در خلأ اطلاع‌رساني و اعلام‌خطر، به باشگاه‌هاي ورزشي و آرايشگاه‌ها هم رسيد و در گوش مشتري‌هاي آينده شيشه دروغ گفتند كه اين ماده اعتياد آور نيست و مي‌تواند جاي مخدرهاي خطرناك ديگر را بگيرد؛ همان تبليغاتي كه به مشتري‌هايشان چشم بند زدند تا جان كندن مصرف‌كنندگان كهنه كار شيشه را نبينند.

ما سال‌هاست درباره شيشه مي‌نويسيم و هشدار مي‌دهيم، به شما گفته‌ايم كه جنون و بد بيني مي‌آورد و به همين دليل معتادانش، خبرسازهاي صفحات حوادث روزنامه‌ها مي‌شوند، به شما گفته‌ايم كه هنوز روش درماني معيني براي درمانش وجود ندارد و شيوه ماتريكس (شيوه درماني بر پايه تغيير سبك زندگي با هدف ايجاد تغييرات رفتاري معتادان در طولاني مدت) نيز كه در خيلي از مراكز ترك اعتياد استفاده مي‌شود، منطبق بر مشابه استانداردش كه در كشورهاي ديگر به كار مي‌رود نيست، ما به شما خيلي از حقايق را گفته‌ايم، اما....
شيشه بيداد مي‌كند، شكارهايش را ديوانه مي‌كند، رنج مي‌دهد و مي‌كشد. ما هشدار مي‌ دهيم، مي‌گوييم، مي‌نويسيم، فرياد مي‌زنيم، برخي مي‌شنوند و خيلي‌ها هم نمي‌شنوند، اما مي‌دانيد نكته غم‌انگيز كجاست؟ خيلي از آنهايي كه شكارهاي بالقوه شيشه محسوب مي‌ شوند، اصلا اهل روزنامه خواندن نيستند و صداي ما به گوششان نمي‌رسد و هشدارهايمان را نمي‌بينند و بي‌خبر مي‌مانند و به همين خاطر است كه مي‌گوييم حالا ديگر به جايي رسيده‌ايم كه بايد هشدارهاي مربوط به شيشه را از صفحات روزنامه‌ها و خبرگزاري‌ها بيرون بكشيم و به اندازه خيلي از اخبار كه هر روز و هر ساعت از دهان‌ها به گوش‌ها و از گوش‌ها به دهان‌ها مي‌رسند، تكرارشان كنيم.
فكرش را بكنيد اگر هر كدام از شما كه اين يادداشت را مي‌خوانيد به خطر را به سایرین گوشزد كنيد، امروز هزاران هزار هشدار رد و بدل مي‌شود؛ هزاران هزار هشداري كه شايد يكي‌شان، زندگي جواني را عوض كند.
دوست عزيز ! بعنوان يك انسان اين نامه را به كه دوستش داري ارسال كن شايد يكنفر و فقط يكنفر با خواندن ان اسير آن نشود
آگاهي هديه دهيم !!

روش های دیگر استفاده از نردبان

روش های دیگر استفاده از نردبان





























با دهان خود موسیقی گوش کنید!

یک محقق دانشکده طراحی پارسون، دست به ساخت دستگاهی زده که از نیروی رسانایی دندان برای انتقال صوت از دستگاه پخش MP3 از میان دندانها استفاده می‌کند.
به گزارش سرویس فناوری خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، آیزن چاکین ابتدا برای ساخت دستگاه « Play-A-Grill» از روی دهان خود قالب گرفته و از آن برای تولید یک مدل مومی از دندانهای بالایی خود استفاده کرد.
این طراح آمریکایی سپس دستگاه خود را به بخشهایی از یک دستگاه پخش MP3 هک شده تجهیز کرده و دکمه‌ها را به شکلی قرار داد که فرد قادر به فشردن آنها با زبانش باشد.
ظاهرا کاربر می‌تواند صدای لرزشها را از این دستگاه بشنود اما آنها را احساس نكند که این امر نگرانی‌ها را در مورد امکان ایجاد سردرد کاهش خواهد داد.
در صورت کافی بودن بلندي صدا، شکل مقعر کام، باعث بازتاب لرزش رسانایی دندان و تبدیل دهان به یک بلندگو خواهد شد.
از کاربری‌های آینده دستگاه‌های این چنینی می‌توان به ساخت کنترلگرهای مشابه برای کمک به معلولان اشاره کرد.
البته این نمونه در حال حاضر به صورت پیش ساخت بوده و چاکین قصد دارد در مراحل بعدی به کوچک سازی آن و آسان‌سازی فشار بر دکمه‌ها با زبان بپردازد. همچنین در آینده نمونه‌های جدید با فناوری بلوتوث آماده خواهد شد.