cheddan

مطالب مفید و سرگرم کننده (( میهن دوستی ، دسته و گروه نمی خواهد ! این خواستی است همه گیر ، که اگر جز این باشد باید در شگفت بود . ))

Unknown
مشاهده نمایه کامل من

۵ آبان ۱۳۹۱

خلیج فارس





























در ۲۳:۰۵ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: کاریکاتور

خلاقـیت بشـر را پـایـانـی نیـست


ابری از 6000 هزار لامپ! اثر هنرمند کانادایی Caitlind r.c. Brown


در این اثر هنری از 6000 لامپ استفاده شده است. 1000 عدد از این لامپ ها سالم هستند و بازدیدکنندگان میتوانند آنها را روشن کنند! 5000 عدد لامپ دیگر هم لامپ های سوخته ای هستند که توسط مردم به این هنرمند بصورت رایگان داده شده است.












آثار تجسمـی معلق اثر هنرمند آلمانی Cornelia Konrads

























مجسمـه هایی از جنس مهـره آهنـی اثر Manuel Martí Moreno اسپانیایی










در ۲۰:۵۰ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: دیدنیها

10 درس از انیشتین

۱ . کنجکاوی را دنبال کنید

“من هیچ استعداد خاصی ندارم .فقط عاشق کنجکاوی هستم “

چگونه کنجکاوی خودتان را تحریک می کنید ؟ من کنجکاو هستم. مثلا پیدا کردن علت اینکه چگونه یک شخص موفق است و شخص دیگری شکست می خورد .به همین دلیل است که من سال ها وقت صرف مطالعه موفقیت کرده ام . شما بیشتر در چه مورد کنجکاو هستید ؟

پیگیری کنجکاوی شما رازی است برای رسیدن به موفقیت.




۲ .پشتکار گرانبها است

“من هوش خوبی ندارم، فقط روی مشکلات زمان زیادی میگذارم”

تمام ارزش تمبر پستی توانایی آن به چسبیدن به چیزی است تا زمانی که آن را برساند.مانند تمبر پستی باشید ؛ مسابقه ای که شروع کرده اید را به پایان برسانید .

با پشتکار می توانید به مقصد برسید.




۳ .تمرکز بر حال

“مردی که بتواند در حالی که دختر زیبایی را می بوسد با ایمنی رانندگی کند ، به بوسه اهمیتی را که سزاوار آن هست نمیدهد “

پدرم به من می گفت نمی توانی در یک زمان بر ۲ اسب سوار شوی .من دوست داشتم بگویم تو می توانی هر چیزی را انجام بدهی اما نه همه چیز .یاد بگیرید که در حال باشید.تمام حواستان را بدهید به کاری که در حال حاضر انجام میدهید.

انرژی متمرکز، توان افراد است، و این تفاوت پیروزی و شکست است .




۴ .تخیل قدرتمند است .

“تخیل همه چیز است .می تواند باعث جذاب شدن زندگی شود .تخیلی به مراتب از دانش مهم تر است “

آیا شما از تخیلات روزانه استفاده می کنید ؟ تخیل از دانش مهم تر است ! تخیل شما پیش نمایش آینده شما است .نشانه واقعی هوش دانش نیست ، تخیل است.

آیا شما هر روز ماهیچه های تخیلتان را تمرین می دهید ؟اجازه ندهید چیزهای قدرتمندی مثل تخیل به حالت سکون دربیایند.




۵ .اشتباه کردن

“کسی که هیچ وقت اشتباه نمی کند هیچ وقت هم چیز جدید یاد نمیگیرد “

هرگز از اشتباه کردن نترسید .اشتباه شکست نیست .اشتباهات شما را بهتر،زیرک تر و سریع تر می کنند، اگر شما از آنها استفاده مناسب کنید . قدرتی که منجر به اشتباه می شود را کشف کنید .

من این را قبل گفته ام ،و اکنون هم می گویم ، اگر می خواهید به موفقیت برسید اشتباهاتی که مرتکب می شوید را ۳ برابر کنید .




۶ .زندگی در لحظه

“من هیچ موقع در مورد آینده فکر نمی کنم ،خودش بزودی خواهد آمد”

تنها راه درست آینده شما این است که در “همین لحظه ” باشید .

شما زمان حال را با دیروز یا فردا نمی توانید عوض کنید .،بنابراین این از اهمیت فوق العاده برخوردار است، که شما تمام تلاش خود را به زمان جاری اختصاص دارید .این تنها زمانی است که اهمیت دارد ، این تنها زمانی است که وجود دارد .




۷ .خلق ارزش

“سعی نکنید موفق شوید ، بلکه سعی کنید با ارزش شوید “

وقت خود را به تلاش برای موفق شدن هدر ندهید،وقت خود را صرف ایجاد ارزش کنید .اگر شما با ارزش باشید ،موفقیت را جذب می کنید

استعدادها و موهبت هایی که دارید را کشف کنید ، بیاموزید چگونه آن استعدادها و موهبت های الهی را در راهی استفاده کنید که برای دیگران مفید باشد .

تلاش کنید تا با ارزش شوید و موفقیت شما را تعقیب خواهد کرد .




۸ .انتظار نتایج متفاوت نداشته باشید.

“دیوانگی : انجام کاری دوباره و دوباره و انتظار نتایج متفاوت داشتن “

شما نمی توانید کاری را هر روز انجام دهید و انتظار نتایج متفاوت داشته باشید ،به عبارت دیگر، نمی توانید همیشه کار یکسانی (کارهای روزمره) را انجام دهید، و انتظار داشته باشید متفاوت به نظر برسید.برای اینکه زندگی تان تغیر کند، باید خودتان را تا سر حد تغییر افکار و اعمالتان متفاوت کنید، که متعاقبا زندگی تان تغییر خواهد کرد.




۹ .دانش از تجربه می آید .

“اطلاعات به معنای دانش نیست . تنها منبع دانش تجربه است “

دانش از تجربه می آید . شما می توانید درباره انجام یک کار بحث کنید ، اما این بحث فقط دانش فلسفی از این کار به شما می دهد .شما باید این کار را تجربه کنید تا از آن آگاهی پیدا کنید .تکلیف چیست ؟ دنبال کسب تجربه باشید !

وقت خودتون رو صرف یادگرفتن اطلاعات اضافی نکنید .دست بکار شوید و دنبال کسب تجربه باشید .




۱۰ .اول قوانین را یاد بگیرید بعد بهتر بازی کنید.

“اگر شما قوانین بازی را یاد بگیرید از هر کس دیگر بهتر بازی خواهید کرد”

۲ گام هست که شما باید انجام بدهید .اولین گام این است که شما باید قوانین بازی که می کنید را یاد بگیرید ،این یک امر حیاتی است.گام دوم این که شما باید بازی را از هر فرد دیگری بهتر انجام بدهید .اگر شما بتوانید این ۲ گام را انجام دهید موفقیت از آن شما می شود.
در ۲۰:۴۶ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: جملات پند آموز

عـــــــــــشـــــــــق و احــــــــــســــــــــاس

عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
عـــــــــــ شـــــــــ ق و احــــــــــ ســــــــــ اس
در ۲۰:۴۳ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: جملات تامل برانگیز

دعای کوروش بزرگ

روزی بزرگان ایرانی ومریدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که برای ایران زمین دعای خیر کند وایشان بعد از ایستادن در کنار اتش مقدس اینگونه دعا کردن:

خداوندا اهورا مزدا ای بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمین
بزرگ،سرزمینم ومردمم راازدروغ و دروغگویی به دور بدار
بعد از اتمام دعا عده ای در فکرفرو رفتند واز شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه دعانمودید؟فرمودند:چه باید می گفتم؟ یکی جواب داد :برای خشکسالی دعا مینمودید؟

کوروش بزرگ فرمودند: برای جلو گیری از خوشکسالی ...

انبارهای اذوقه وغلات می سازیم

دیگری اینگونه سوال نمود: برای جلوگیری از هجوم بیگانگان دعا می کردید ؟

ایشان جواب دادند: قوای نظامی را قوی میسازیم واز مرزها دفاع می کنیم

گفتند:برای جلوگیری از سیلهای خروشان دعا می کردید ؟

پاسخ دادند: نیرو بسیج میکنیم وسدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم

و همینگونه سوال کردندوبه همین ترتیب جواب شنیدند...


تا این که یکی پرسید: شاها منظور شما از این گونه دعا چه بود؟!

وکوروش تبسمی نمودند واین گونه جواب دادند :
من برای هر سوال شما جوابی قانع کننده آوردم ولی اگر روزی یکی از شما نزد من آید و دروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد من چگونه از آن باخبر گردم واقدام نمایم؟ پس بیاییم از کسانی شویم که به راست گویی روی آورند ودروغ را از سرزمینمان دور سازیم...که هر عمل زشتی صورت گیرد باعث اولین آن دروغ است
در ۲:۰۰ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: جملات پند آموز

لحظه آخر

به هنگام حمله ی ناپلئون به روسیه دسته ای از سربازان او در مرکز شهر کوچکی از آن سرزمین همیشه برف در حال جنگ بودند ...

یکی از فرماندهان به طور اتفاقی از سواران خود جدا می افتد و گروهی از قزاقان روسی رد او را می گیرند و در خیابانهای پر پیچ و خم شهر به تعقیب او می پردازند .

فرمانده که جان خود را در خطر می بیند پا به فرار می گذارد و سر انجام در کوچه ای سراسیمه وارد یک دکان پوست فروشی می شود و با مشاهده ی پوست فروش ملتمسانه و با نفس های بریده بریده فریاد می زند : کمکم کن جانم را نجات بده . کجا می توانم پنهان شوم؟!

پوست فروش میگوید : زود باش بیا زیر این پوستینها و سپس روی فرمانده مقداری زیادی پوستین می ریزد ...


پوست فروش تازه از این کار فارغ شده بود که قزاقان روسی شتابان وارد دکان می شوند و فریاد زنان می پرسند : او کجاست ؟ ما دیدیم که او آمد تو!!!

قزاقان علیرغم اعتراضهای پوست فروش دکان را برای پیدا کردن فرمانده فرانسوی زیر و رو می کنند . آنها تل پوستین ها را با شمشیرهای تیز خود سیخ می زنند اما او را نمی یابند سپس راه خود را می گیرند و می روند .

فرمانده پس از مدتی صحیح و سالم از زیر پوستینها بیرون می خزد و در همین لحظه سربازان او از راه می رسند .

پوست فروش رو به فرمانده کرده و محجوب از او می پرسد : ببخشید که همچین سوالی از شخص مهمی چون شما می کنم اما می خواهم بدانم که اون زیر با علم به اینکه لحظه ی بعد آخرین لحظات زندگیتان است چه احساس داشتید ؟

فرمانده قامتش را راست کرده و در حالی که سینه اش را جلو میداد خشمگین می غرد : تو به چه حقی جرات میکنی که همچین سوالی از من بپرسی ؟ سرباز این مردک گستاخ را ببرید چشماشو ببندید و اعدامش کنید . من خودم شخصا فرمان آتش را صادر خواهم کرد !!!

محافظان بر پیکر پوست فروش چنگ زده کشان کشان او را با خود می برند و سینه کش دیوار چشمان او را می بندند پوست فروش نمی تواند چیزی ببیند اما صدای ملایم و موجدار لباسهایش را در جریان باد سرد می شنود و برخورد ملایم باد سرد بر لباسهایش خنک شدن گونه هایش و لرزش غیر قابل کنترل پاهایش را احساس می کند ...

سپس صدای فرمانده را می شنود که پس از صاف کردن گلویش به آرامی میگوید :

آماده ............. هدف ......

در این لحظه پوست فروش با علم به این که تا چند لحظه ی دیگر همین چند احساس را نیز از دست خواهد داد ؛ احساسی غیر قابل وصف سر تا سر وجودش را در بر می گیرد و قطرات اشک از گونه هایش فرو می غلتد پس از سکوتی طولانی پوست فروش صدای گامهای را میشنود که به او نزدیک میشوند ...

سپس نوار دور چشمان پوست فروش را بر می دارند . پوست فروش که در اثر تابش ناگهانی نور خورشید هنوز نیمه کور بود در مقابل خود فرمانده فرانسوی را می بیند که با چشمانی نافذ و معنی دار چشمانی که انگار بر ذره ذره وجودش اشراف دارد به او می نگرد...

آنگاه به سخن آمده و به نرمی می گوید : حالا فهمیدی که چه احساسی داشتم ؟
در ۱:۵۶ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: داستانک

پاسخ دکتر حسابی

یکی از دانشجویان دکتر حسابی به ایشان گفت : شما سه ترم است که مرا از این درس می اندازید. من که نمی خواهم موشک هوا کنم . می خواهم در روستایمان معلم شوم .  دکتر جواب داد : تو اگر نخواهی موشک هواکنی و فقط بخواهی معلم شوی قبول ، ولی تو نمی توانی به من تضمین بدهی که یکی از شاگردان تو در روستا ، نخواهد موشک هوا کند .
در ۱:۴۶
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: جملات پند آموز

شما برنده هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار جایزه روزانه شده اید؟

تصور کن برنده یک مسابقه شدی و جایزه ات اینه که بانک هر روز صبح یک حساب برات باز می کنه و توش هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار پول می گذاره. ولی دو تا شرط داره.
یکی اینکه همه پول رو باید تا شب خرج کنی، وگرنه هر چی اضافه بیاد ازت پس می گیرند. نمی تونی تقلب کنی و یا اضافهٔ پول رو به حساب دیگه ای منتقل کنی. هر روز صبح بانک برات یک حساب جدید با همون موجودی باز می کنه.
شرط بعدی اینه که بانک می تونه هر وقت بخواد بدون اطلاع قبلی حسابو ببنده و بگه جایزه تموم شد.
حالا بگو چه طوری عمل می کنی؟
او زمان زیادی برای پاسخ به این سوال نیاز نداشت و سریعا ...
همه ما این حساب جادویی رو در اختیار داریم ؛ "زمان". این حساب با ثانیه ها پر می شه. هر روز که از خواب بیدار می شیم، هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما جایزه میدن و شب که می خوابیم مقداری رو که مصرف نکردیم نمی تونیم به روز بعد منتقل کنیم. لحظه هایی که زندگی نکردیم از دستمون رفته. دیروز ناپدید شده. هر روز صبح جادو می شه و هشتاد و شش هزار و چهار صد ثانیه به ما می دن. یادت باشه که من و تو فعلا از این نعمت برخورداریم ولی بانک می تونه هر وقت بخواد حسابو بدون اطلاع قبلی ببنده. ما به جای استفاده از موجودیمون نشستیم بحث و جدل می کنیم و غصه می خوریم. بیا از زمانی که برامون باقی مونده لذت ببریم. ازت تمنا می کنم
در ۱:۳۸ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: جالب

انسانیت، ساده یا پیچیده!

چند وقت پیش با پدر و مادرم رفته بودیم رستوران که هم آشپزخانه بود هم چند تا میز گذاشته بود برای مشتریها ,, افراد زیادی اونجا نبودن , 3نفر ما بودیم با یه زن و شوهر جوان و یه پیرزن پیر مرد که نهایتا 60-70 سالشون بود ,,

ما غذا مون رو سفارش داده بودیم که یه جوان نسبتا 35 ساله اومد تو رستوران یه چند دقیقه ای گذشته بود که اون جوانه گوشیش زنگ خورد , البته من با اینکه بهش نزدیک بودم ولی صدای زنگ خوردن گوشیش رو نشنیدم , بگذریم شروع کرد با صدای بلند صحبت کردن و ...
بعد از اینکه صحبتش تمام شد رو کرد به همه ما ها و با خوشحالی گفت که خدا بعد از 8 سال یه بچه بهشون داده و همینطور که داشت از خوشحالی ذوق میکرد روکرد به صندوق دار رستوران و گفت این چند نفر مشتریتون مهمونه من هستن میخوام شیرینیه بچم رو بهشون بدم ,,

به همشون باقالی پلو با ماهیچه بده ,, خوب ما همه گیمون با تعجب و خوشحالی داشتیم بهش نگاه میکردیم که من از روی صندلیم بلند شدم و رفتم طرفش , اول بوسش کردم و بهش تبریک گفتم و بعد بهش گفتم ما قبلا غذا مون رو سفارش دادیم و مزاحم شما نمیشیم, اما بلاخره با اسرار زیاد پول غذای ما و اون زن و شوهر جوان و اون پیره زن پیره مرد رو حساب کرد و با غذای خودش که سفارش داده بود از رستوران خارج شد , ,,,

خب این جریان تا این جاش معمولی و زیبا بود , اما اونجایی خیلی تعجب کردم که دیشب با دوستام رفتیم سینما که تو صف برای گرفتن بلیط ایستاده بودیم , ناگهان با تعجب همون پسر جوان رو دیدم که با یه دختر بچه 4-5 ساله ایستاده بود تو صف ,,, از دوستام جدا شدم و یه جوری که متوجه من نشه نزدیکش شدم و باز هم با تعجب دیدم که دختره داره اون جوان رو بابا خطاب میکنه ,,

دیگه داشتم از کنجکاوی میمردم , دل زدم به دریا و رفتم از پشت زدم رو کتفش ,, به محض اینکه برگشت من رو شناخت , یه ذره رنگ و روش پرید ,, اول با هم سلام و علیک کردیم بعد من با طعنه بهش گفتم , ماشالله از 2-3 هفته پیش بچتون بدنیا اومدو بزرگم شده ,, همینطور که داشتم صحبت میکردم پرید تو حرفم گفت ,, داداش او جریان یه دروغ بود , یه دروغ شیرین که خودم میدونم و خدای خودم,,

دیگه با هزار خواهشو تمنا گفت ,,,,, اون روز وقتی وارد رستوران شدم دستام کثیف بود و قبل از هر کاری رفتم دستام رو شستم ,, همینطور که داشتم دستام رو میشستم صدای اون پیرمرد و پیر زن رو شنیدم البته اونا نمیتونستن منو ببینن که دارن با خنده باهم صحبت میکنن , پیرزن گفت کاشکی می شد یکم ولخرجی کنی امروز یه باقالی پلو با ماهیچه بخوریم ,, الان یه سال میشه که ماهیچه نخوردم ,,, پیر مرده در جوابش گفت , ببین امدی نسازیها قرار شد بریم رستوران و یه سوپ بخریم و برگردیم خونه اینم فقط بخاطر اینکه حوصلت سر رفته بود ,, من اگه الان هم بخوام ولخرجی کنم نمیتونم بخاطر اینکه 18 هزار تومان بیشتر تا سر برج برامون نمونده ,,

همینطور که داشتن با هم صحبت میکردن او کسی که سفارش غذا رو میگیره اومد سر میزشون و گفت چی میل دارین ,, پیرمرده هم بیدرنگ جواب داد , پسرم ما هردومون مریضیم اگه میشه دو تا سوپ با یه دونه از اون نونای داغتون برامون بیار ,,

من تو حالو هوای خودم نبودم همینطور اب باز بود و داشت هدر میرفت , تمام بدنم سرد شده بود احساس کردم دارم میمیرم ,, رو کردم به اسمون و گفتم خدا شکرت فقط کمکم کن ,, بعد امدم بیرون یه جوری فیلم بازی کردم که اون پیر زنه بتونه یه باقالی پلو با ماهیچه بخوره همین ,,

ازش پرسیدم که چرا دیگه پول غذای بقیه رو دادی ماهاکه دیگه احتیاج نداشتیم ,, گفت داداشمی ,, پول غذای شما که سهل بود من حاضرم دنیای خودم و بچم رو بدم ولی ابروی یه انسان رو تحقیر نکنم ,, این و گفت و رفت ,,

یادم نمیاد که باهاش خداحافظی کردم یا نه , ولی یادمه که چند ساعت روی جدول نشسته بودم و به درودیوار نگاه میکردم و مبهوت بودم ,,,, واقعا راسته که خدا از روح خودش تو بدن انسان دمید.
در ۱:۳۲ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: داستانک

لاک پشت کوچولو

یک (روز) خانواده ی لاک پشتها تصمیم گرفتند که به پیکنیک بروند. از آنجا
که لاک پشت ها به صورت طبیعی در همه ی موارد یواش عمل می کنند، هفت سال
طول کشید تا برای سفرشون آماده بشن!
در نهایت خانواده ی لاک پشت خانه را برای پیدا کردن یک جای مناسب ترک
کردند. در سال دوم سفرشان (بالاخره) پیداش کردند. برای مدتی حدود شش ماه
محوطه رو تمیز کردند، و سبد پیکنیک رو باز کردند، و مقدمات رو آماده
کردند. بعد فهمیدند که نمک نیاوردند!
پیکنیک بدون نمک یک فاجعه خواهد بود، و همه آنها با این مورد موافق
بودند. بعد از یک بحث طولانی،....
جوانترین لاک پشت برای آوردن نمک از خانه
انتخاب شد.
لاک پشت کوچولو ناله کرد، جیغ کشید و توی لاکش کلی بالا و پایین پرید، گر
چه او سریعترین لاک پشت بین لاک پشت های کند بود!

او قبول کرد که به یک شرط بره؛ اینکه هیچ کس تا وقتی اون برنگشته چیزی
نخوره. خانواده قبول کردن و لاک پشت کوچولو به راه افتاد.

سه سال گذشت... و لاک پشت کوچولو برنگشت. پنج سال ... شش سال ... سپس در
سال هفتم غیبت او، پیرترین لاک پشت دیگه نمی تونست به گرسنگی ادامه بده .
او اعلام کرد که قصد داره غذا بخوره و شروع به باز کردن یک ساندویچ کرد.

در این هنگام لاک پشت کوچولو ناگهان فریاد کنان از پشت یک درخت بیرون
پرید،« دیدید می دونستم که منتظر نمی مونید. منم حالا نمی رم نمک
بیارم»!!!!!!!!!!!!
در ۱:۲۵ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: داستانک

داستان کوتاه محتسب و مست

داستان زیبای محتسب و مست از شاعر بزرگ ایران زمین پروین اعتصامی
محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست
گفت مستی، زان سبب افتان و خیزان می‌روی
گفت جرم راه رفتن نیست، ره هموار نیست
گفت می‌باید تورا تا خانهٔ قاضی برم
گفت رو صبح آی، قاضی نیمه‌شب بیدار نیست
گفت نزدیک است والی را سرای، آنجا شویم
گفت والی از کجا در خانهٔ خمار نیست؟
گفت تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب
گفت مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست
گفت دیناری بده پنهان و خود را وارهان
گفت کار شرع، کار درهم و دینار نیست
گفت از بهر غرامت، جامه‌ات بیرون کنم
گفت پوسیده‌است جز نقشی ز پود و تار نیست
گفت آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه
گفت در سر عقل باید، بی‌کلاهی عار نیست
گفت می بسیار خوردی زان سبب بیخود شدی
گفت ای بیهوده‌گو حرف کم و بسیار نیست
گفت باید حد زند هشیار مرد مست را
گفت هشیاری بیار اینجا کسی هشیار نیست
در ۱:۱۶ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: داستانک

روایتی دیگر از داستان کوتاه چوپان دروغگو

احمد شاملو» که يادش زنده است، در ارتباط با مقوله‌اي، داستان «چوپان دروغگو» را از ديدگاهي ديگر مطرح مي‌کرد. مي‌گفت: تمام عمرمان فکر کرديم که آن چوپان جوان دروغ مي‌گفت، حال اينکه شايد واقعا دروغ نمي‌گفته. حتي فانتزي و وهم و خيال او هم نبوده. فکر کنيد داستان از اين قرار بوده که: گله‌اي گرگ که روزان وشباني را بي هيچ شکاري، گرسنه و درمانده آوارۀ کوه و دره و صحرا بودند از قضا سر از گوشۀ دشتي برمي‌آورند که در پس پشت تپه‌اي از آن جوانکي مشغول به چراندن گله‌اي از خوش‌ گوشت‌ترين گوسفندان وبره‌هاي که تا به حال ديده‌اند. پس عزم جزم مي‌کنند تا هجوم برند و دلي از عزا درآورند. از بزرگ و پير خود رخصت مي‌طلبند.
گرگ پير که غير از آن جوان و گوسفندانش، ديگر مردان وزنان را که آنسوترک مشغول به کار بر روي زمين کشت ديده مي‌گويد: مي‌دانم که سختي کشيده‌ايد و گرسنگي بسيار و طاقت‌تان کم است، ولي اگر به حرف من گوش کنيد و آنچه که مي‌گويم را عمل، قول مي‌دهم به جاي چند گوسفند و بره، تمام رمه را سر فرصت و با فراغت خاطر به نيش بکشيد و سير و پر بخوريد، ولي به شرطي که واقعا آنچه را که مي‌گويم انجام دهيد. مريدان مي‌گويند: آن کنيم که تو مي‌گويي. چه کنيم؟
گرگ پير باران ديده مي‌گويد: هر کدام پشت سنگ و بوته‌اي خود را خوب مستتر و پنهان کنيد. وقتي که من اشارت دادم، هر کدام از گوشه‌اي بيرون بجهيد و به گله حمله کنيد؛ اما مبادا که به گوسفند و بره‌اي چنگ و دندان بريد. چشم و گوش‌تان به من باشد. آن لحظه که اشاره کردم، در دم به همان گوشه و خفيه‌گاه برگرديد و آرام منتظر اشارت بعد من باشيد.
گرگ‌ها چنان کردند. هر کدام به گوشه‌اي و پشت خاربوته و سنگ و درختي پنهان. گرگ پير اشاره کرد و گرگ‌ها به گله حمله بردند.

چوپان جوان غافلگير و ترسيده بانگ برداشت که: «آي گرگ! گرگ آمد» صداي دويدن مردان و کساني که روي زمين کار مي‌کردند به گوش گرگ پير که رسيد، ندا داد که ياران عقب‌نشيني کنند و پنهان شوند.
گرگ‌ها چنان کردند که پير گفته بود. مردان کشت و زرع با بيل و چوب در دست چون رسيدند، نشاني از گرگي نديدند. پس برفتند و دنبالۀ کار خويش گرفتند.
ساعتي از رفتن مردان گذشته بود که باز گرگ پير دستور حملۀ بدون خونريزي! را صادر کرد. گرگ‌هاي جوان باز از مخفي‌گاه بيرون جهيدند و باز فرياد «کمک کنيد! گرگ آمد» از چوپان جوان به آسمان شد. چيزي به رسيدن دوبارۀ مردان چوب به دست نمانده بود که گرگ پير اشارت پنهان شدن را به ياران داد. مردان چون رسيندند باز ردي از گرگ نديدند. باز بازگشتند.
ساعتي بعد گرگ پير مجرب دستور حمله‌اي دوباره داد. اين بار گرچه صداي استمداد و کمک‌خواهي چوپان جوان با همۀ رنگي که از التماس و استيصال داشت و آبي مهربان آسمان آفتابي آن روز را خراش مي‌داد، ولي ديگر از صداي پاي مردان چماق‌دار خبري نبود.
گرگ پير پوزخندي زد و اولين بچه برۀ دم دست را خود به نيش کشيد و به خاک کشاند. مريدان پير چنان کردند که مي‌بايست.
از آن ايام تا امروز کاتبان آن کتابها بي‌آنکه به اين «تاکتيک جنگي» گرگ‌ها بينديشند، يک قلم در مزمت و سرکوفت آن چوپان جوان نوشته‌اند و آن بي‌چارۀ بي‌گناه را براي ما طفل معصوم‌هاي آن روزها «دروغگو» جا زده و معرفي کرده‌اند.
خب اين مربوط به آن روزگار و عصر معصوميت ما مي‌شود. امروز که بنا به شرايط روز هر کداممان به ناچار براي خودمان گرگي شده‌ايم! چه؟ اگر هنوز هم فکر مي‌کنيد که آن چوپان دروغگو بوده، يا کماکان دچار آن معصوميت قديم هستيد و يا اين حکايت را به اين صورت نخوانده بوديد. حالا ديگر بهانه‌اي نداريد
در ۱:۱۳ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: داستانک

تصویری واقعا جالب که بیانگر میزان آب باقیمانده بر روی کره زمین است!

فارنت: این یک تصویر و یا بهتر بگوئیم تجسم شگفت‌انگیز و جالب است که موسسه مطالعات زمین‌شناسی ایالات متحده در خصوص میزان آب باقیمانده بر روی کره زمین در قیاس با جامدات این کره خاکی خلق کرده است. آمار و ارقام ارائه شده در کنار این تصویر سرسام‌آور است.
این تصویر اندازه آب باقیمانده بر روی کره زمین را در مقایسه با اندازه آن نشان می‌دهد. این گوی آبی که نمایانگر تمام آب کره زمین است و در تصویر بر روی ایالات متحده جا خوش کرده است مساحتی تقریبا به شعاع ۱۳۸۵ کیلومتر دارد که می‌توان در قیاس زمینی آن را برابر با یک میلیارد و ۳۶۸ میلیون کیلومتر مکعب دانست که آب تمامی اقیانوس‌ها، دریاها،‌ دریاچه‌ها، رودخانه‌ها و همچنین آب‌های زیرزمینی و حتی آب موجود در هوا و سایر موجودات را در خود جای داده است.
در ۰:۱۲ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: جالب

گوش کنید/ ناسا امکان شنیدن صدای زمین از فضا را فراهم کرد!

تصاویر ماهواره‌ای معمولا تصاویر فوق‌العاده‌ای از دریچه‌ای که زمین از فضا دیده می‌شود در اختیار ما قرار می‌دهد اما حالا نظر شما در مورد صدا چیست؟ اگر مانند ما به این شعر معروف ایرانی اعتقاد داشته باشید که “تنها صداست که می‌ماند” باید به عرض شما برسانم که واقعا با شنیدن صدای زمین از فضا شما هم به همین نتیجه غریب خواهید رسید.
سازمان فضایی آمریکا، ناسا، به تازگی فایل صوتی را منتشر کرده است که در واقع صدای پدیده‌ای  است که آن را  کروز می‌خوانند و صدای سیگنال‌های رادیوئی حاصل از امواج پلاسمائی است که در کمربند تشعشعی کره زمین یافته می‌شود. این صدا توسط دو کاوشگر فضایی که در حال حاضر و در ماموریتی دو ساله در کمربند تشعشعی کره زمین به سر می‌برند ضبط شده است.
کریگ کلتزینگ از دانشگاه آیووا در این خصوص می‌گوید: این صدا همان چیزی است که از کمربندهای تشعشعی زمین شنیده می‌شود و مثل آن است که ما در گوش‌های یک انسان آنتن‌های رادیوئی نصب کرده باشیم. وی صداهای ضبط شده جدید را یکی از واضح‌ترین نمونه‌ها می‌داند و خاطرنشان می‌کند که حتی می‌تواند از این پس این موضوع بهتر باشد چرا که به دلیل قرارگیری دو کاوشگر با دو گیرنده مجزا می‌توان صدایی استریو را از فضا ضبط کرد.

برای شنیدن صدای زمین می‌توانید به اینجا بروید و اگر به دانلود آن علاقمند شده‌اید می‌توانید آن را از اینجا دانلود کنید. شاید این صدا برای شما نیز مانند ما غریب باشد و با شنیدن آن به شما نیز حس غربت و تنهایی دست بدهد. اما براستی تنها صداست که می‌ماند!
در ۰:۰۴ هیچ نظری موجود نیست:
با ایمیل ارسال کنیداین را در وبلاگ بنویسید!‏هم‌رسانی در X‏در Facebook به اشتراک بگذارید‏اشتراک‌گذاری در Pinterest
برچسب‌ها: جالب
پست‌های جدیدتر پست‌های قدیمی‌تر صفحهٔ اصلی
اشتراک در: پست‌ها (Atom)

در باره من

: (( میهن دوستی ، دسته و گروه نمی خواهد ! این خواستی است همه گیر ، که اگر جز این باشد باید در شگفت بود . )) ٪٪٪ دوستان عزیز در این وبلاگ بنده قصد هیچگونه اهانت یا بی ادبی به هیچ شخص یا گروهی را نداشته وندارم ، اینجا نه وبلاگ سیاسی و نه مذهبی ونه مستهزن است و نه قصد « خدای نکرده » توهین به مقدسات دیگران ، هر کسی از هر مطلبی یا تصویری به هر علتی خوششان نیامد با دادن پیام یا نظر یا میل به اینجانب ، بنده بدون پرسیدن علت ، آن مطلب یا تصویررا حذف خواهم کرد « چون دوست ندارم حتی یک نفر» از وبلاگم بدش بیاید چون اگرغیراین باشد وجود خارجی این وبلاگ معنی ندارد ، چون قرار نیست که هرچه را که من دوست دارم و یا در وبلاگم گذاشته ام دیگران هم ازش خوششان بیاد و یا تائیدش کنن «« اوس کریم پشت و پناه تان باشد »» در ضمن من اصلا نمی دونم که « صیاصت » را با کدام «جیم» مینویسند ٪٪٪

برچسب‌ها

  • ـــ(((دانستنیهای پراکنده)))ـــ (7)
  • آیا می دانید؟ (9)
  • ابداعات وطراحیهای خلاقانه (7)
  • ایران ما (110)
  • ایران ما (اماکن کهن) (1)
  • ایران ما (باستان) (22)
  • ایران ما (تاریخ)، (23)
  • ایران ما (تصاویر)، (40)
  • ایران ما (داستان های تاریخی) (23)
  • ایران ما (زبان) (1)
  • ایران ما (شیرزنان) (11)
  • ایران ما (مشاهیر) (27)
  • ایران ما (مشاهیرکهن) (16)
  • ایران ما خبر (32)
  • ایران ما(طبیعت) (20)
  • پزشکی (27)
  • تست روانشناسی و سلامت روحی (2)
  • تست هوش (27)
  • تصاویر خاص (8)
  • تغذیه (45)
  • تک عکس (36)
  • جالب (176)
  • جملات پند آموز (136)
  • جملات تامل برانگیز (66)
  • جملاتی خاص (33)
  • حکایت (29)
  • خبر (81)
  • خطای دید (27)
  • داستان (38)
  • داستان واقعی (11)
  • داستانک (63)
  • دانستنیها (108)
  • دانستنیهای حیوانات (45)
  • دانستنیهای اینترنت (18)
  • دانستنیهای بدن (48)
  • دانستنیهای تاریخی (1)
  • دانستنیهای روزمره (49)
  • دانستنیهای علمی (67)
  • دیدنیها (112)
  • دیدنیهای جالب وطنز (9)
  • دیدنیهای حیوانات (41)
  • دیدنیهای دنیای امروزی (93)
  • دیدنیهای طبیعت (44)
  • دیدنیهای متحرک، (55)
  • دیدنیهای ورزشی، (6)
  • دیدنیهای هنرعکاسان (8)
  • دیدنیهای هنری (88)
  • روزنامه کیهان (1)
  • زمین ما (16)
  • شعر (16)
  • شگفت انگیزها (37)
  • طنز (83)
  • عالی (38)
  • علمی (78)
  • فيلم (3)
  • کاریکاتور (11)
  • كاريكلماتور (5)
  • مذهبی (2)
  • معما (12)
  • نجوم (59)
  • نشنال‌ جئوگرافیک (2)
  • نظامی (6)
  • نوآوری و اختراعات (15)
  • واقعی (64)
  • یکی از باورهایم (16)

وبلاگ های دیگر CHEDDANو دوستان

  • RSS of miyanali.com
    نیاز به کمک دارم،لطفا راهنمایی بفرمائید،متشکرم.
    ۵ سال قبل
  • چیدان
    مارگزیدگی با پای این دختر چه کرد! (18+)
    ۷ سال قبل
  • cheddanjp
    cheddan-60 よのなかのる-る
    ۱۲ سال قبل
  • cheddanのブログ
    cheddan-60 よのなかのる-る
    ۱۲ سال قبل
  • Cheddan
    هگل و پيش بيني تاريخ ايرانيان
    ۱۳ سال قبل
  • cheddan
    جمله هاي کوچک - درس هاي بزرگ
    ۱۳ سال قبل
  • ログイン - Webnode
  • https://www.facebook.com/cheddan148?ref=tn_tnmn

پست های پرطرفدار

  • عکس / شجاعت یا دیوانگی
    شجاعت یا دیوانگی
  • شگفتی‌های یخی در سراسر دنیا
    برترین ها: اگر حتی برف و سرما و یخ را دوست نداشته باشید هم با دیدن این ساختارهای یخی و یخرودها، آنها را بسیار دوست خواهید داشت. این ساخت...
  • پرندگان آزادی «پاپ» شکار شدند! +عکس
    به گزارش دیل میل در مراسم دعای امروز واتیکان، پاپ فرانسیس به همراه دو کودک اقدام به آزادی دو کبوتر با هدف پذیرش دعا و نمادی از یک حرکت خوب ...
  • عکس / این ها نقاشی هستند
    این ها نقاشی هستند نقاشی های  Jason de Graaf’s
  • ترسناک‌ترین کرم بی‌خطر در جنگل! +عکس
    باشگاه خبرنگاران:   گاهی اوقات در میان جنگل، کارشناسان به حیواناتی می رسند که تا به حال دیده نشده اند و در نگاه اول خیلی متعجب کننده است. ...
  • حیوانات در قاب سیاه‌وسفید
    حیوانات در قاب سیاه‌وسفید     مجله مهر:  
  • اتاقی برای بعد از اتمام و نابودی دنیا! +عکس
    خبرآنلاین:   اگر روزی فاجعه ای باعث از بین رفتن کره زمین شود، با دو میلیارد بذر و تخم گیاهان و محصولات کشاورزی که در اینجا نگهداری می شود،...
  • کارت ویزیت های خلاقانه
    برترین ها:  
  • اقدامات لازم برای سکونت در مریخ +عکس
      پذیرش اولیه داوطلبان سفر یکطرفه به مریخ از روز هشتم ژانویه 2013 (19 دی 92) آغاز شده و مهلت ارسال درخواست ها آگوست 2013 پایان می یابد؛ این...
  • افتخار کنیم یا تاسف بخوریم؟
    پروفسور محمد جمشیدی مدیر برنامه های داخلی ایستگاه فضایی ناسا فیروز نادری مدیر برنامه اجرایی سیاره مریخ در ایستگاه فضایی ناسا حمید برنجی ...

بايگانی وبلاگ

  • ◄  2014 (398)
    • ◄  10/05 - 10/12 (1)
    • ◄  09/21 - 09/28 (1)
    • ◄  07/20 - 07/27 (11)
    • ◄  07/13 - 07/20 (16)
    • ◄  07/06 - 07/13 (16)
    • ◄  06/29 - 07/06 (19)
    • ◄  06/22 - 06/29 (20)
    • ◄  05/25 - 06/01 (4)
    • ◄  05/11 - 05/18 (6)
    • ◄  05/04 - 05/11 (19)
    • ◄  04/27 - 05/04 (19)
    • ◄  04/20 - 04/27 (14)
    • ◄  04/13 - 04/20 (12)
    • ◄  04/06 - 04/13 (22)
    • ◄  03/30 - 04/06 (15)
    • ◄  03/23 - 03/30 (13)
    • ◄  03/16 - 03/23 (21)
    • ◄  03/09 - 03/16 (24)
    • ◄  03/02 - 03/09 (13)
    • ◄  02/23 - 03/02 (24)
    • ◄  02/16 - 02/23 (14)
    • ◄  02/09 - 02/16 (10)
    • ◄  02/02 - 02/09 (14)
    • ◄  01/26 - 02/02 (16)
    • ◄  01/19 - 01/26 (21)
    • ◄  01/12 - 01/19 (14)
    • ◄  01/05 - 01/12 (19)
  • ◄  2013 (1044)
    • ◄  12/22 - 12/29 (13)
    • ◄  12/15 - 12/22 (9)
    • ◄  12/08 - 12/15 (13)
    • ◄  12/01 - 12/08 (12)
    • ◄  11/24 - 12/01 (2)
    • ◄  11/17 - 11/24 (1)
    • ◄  11/10 - 11/17 (1)
    • ◄  11/03 - 11/10 (13)
    • ◄  10/27 - 11/03 (22)
    • ◄  10/20 - 10/27 (33)
    • ◄  10/13 - 10/20 (18)
    • ◄  10/06 - 10/13 (9)
    • ◄  09/29 - 10/06 (10)
    • ◄  09/22 - 09/29 (12)
    • ◄  09/15 - 09/22 (12)
    • ◄  09/08 - 09/15 (11)
    • ◄  09/01 - 09/08 (18)
    • ◄  08/25 - 09/01 (25)
    • ◄  08/18 - 08/25 (17)
    • ◄  08/11 - 08/18 (18)
    • ◄  08/04 - 08/11 (12)
    • ◄  07/28 - 08/04 (13)
    • ◄  07/21 - 07/28 (8)
    • ◄  07/14 - 07/21 (11)
    • ◄  07/07 - 07/14 (18)
    • ◄  06/30 - 07/07 (20)
    • ◄  06/23 - 06/30 (35)
    • ◄  06/16 - 06/23 (12)
    • ◄  06/09 - 06/16 (23)
    • ◄  06/02 - 06/09 (29)
    • ◄  05/26 - 06/02 (27)
    • ◄  05/19 - 05/26 (32)
    • ◄  05/12 - 05/19 (51)
    • ◄  05/05 - 05/12 (29)
    • ◄  04/28 - 05/05 (46)
    • ◄  04/21 - 04/28 (30)
    • ◄  04/14 - 04/21 (23)
    • ◄  04/07 - 04/14 (21)
    • ◄  03/31 - 04/07 (21)
    • ◄  03/24 - 03/31 (20)
    • ◄  03/17 - 03/24 (14)
    • ◄  03/10 - 03/17 (31)
    • ◄  03/03 - 03/10 (33)
    • ◄  02/24 - 03/03 (46)
    • ◄  02/17 - 02/24 (35)
    • ◄  02/10 - 02/17 (20)
    • ◄  02/03 - 02/10 (30)
    • ◄  01/27 - 02/03 (21)
    • ◄  01/20 - 01/27 (15)
    • ◄  01/13 - 01/20 (24)
    • ◄  01/06 - 01/13 (25)
  • ▼  2012 (849)
    • ◄  12/30 - 01/06 (25)
    • ◄  12/23 - 12/30 (22)
    • ◄  12/16 - 12/23 (17)
    • ◄  12/09 - 12/16 (25)
    • ◄  12/02 - 12/09 (48)
    • ◄  11/25 - 12/02 (49)
    • ◄  11/11 - 11/18 (15)
    • ◄  11/04 - 11/11 (50)
    • ◄  10/28 - 11/04 (16)
    • ▼  10/21 - 10/28 (43)
      • خلیج فارس
      • خلاقـیت بشـر را پـایـانـی نیـست
      • 10 درس از انیشتین
      • عـــــــــــشـــــــــق و احــــــــــســــــــــاس
      • دعای کوروش بزرگ
      • لحظه آخر
      • پاسخ دکتر حسابی
      • شما برنده هشتاد و شش هزار و چهار صد دلار جایزه روز...
      • انسانیت، ساده یا پیچیده!
      • لاک پشت کوچولو
      • داستان کوتاه محتسب و مست
      • روایتی دیگر از داستان کوتاه چوپان دروغگو
      • تصویری واقعا جالب که بیانگر میزان آب باقیمانده بر ...
      • گوش کنید/ ناسا امکان شنیدن صدای زمین از فضا را فرا...
      • سر پیری و معرکه گیری
      • چون فکر مي کردم تو بيداري من خوابيده بودم!!!
      • دانستنی هایی درباره بارکد
      • تولید طلا از باکتری توسط دانشمند ایرانی
      • تشخیص آینه دوطرفه در اتاقهای پرو + عکس
      • بخت بیدار
      • همه قاطی شدند
      • طنز,
      • این تصاویر کاملا واقعی هستند
      • چه کسانی تخت جمشید راساختند؟
      • گفته های زیبا از زرتشت
      • گفتگوی یک زوج خوشبخت
      • حقوق زنان در زمان کوروش
      • ربات جراح «داوینچی» برای عمل قلب باز دست به تیغ شد...
      • نهنگی که با تقلید صدای انسان دانشمندان را شگفت‌زده...
      • قلع و قمع روزانه حیات وحش در کشور +عکس
      • علت تخریب گرز بهرام/ درون گرز دنبال گنج می گشتند! ...
      • جانت جکسون, خواهر مایکل, مسلمان و با حجاب شده است!...
      • ترجمه حرکات بدن
      • تاریخ مرموز
      • ماجرای اراده و امید
      • ظنز
      • دیتـا سنتـر محـرمانه گوگـل، جاییکـه اینتـرنت زندگـ...
      • دیتـا سنتـر محـرمانه گوگـل، جاییکـه اینتـرنت زندگـ...
      • رکوردهـای برتر گینس در سال 2012
      • خاموش كردن سيگار روي سربچه!
      • پزشکی ….. دنیای دیگری است !!!(کاریکاتور)
      • پرسنل بمباران اتمی هیروشیما را بشناسید
      • مقایسه جهان در سال 1912 با 2012
    • ◄  10/14 - 10/21 (4)
    • ◄  10/07 - 10/14 (16)
    • ◄  09/30 - 10/07 (7)
    • ◄  09/23 - 09/30 (24)
    • ◄  09/16 - 09/23 (2)
    • ◄  09/09 - 09/16 (42)
    • ◄  09/02 - 09/09 (7)
    • ◄  08/26 - 09/02 (24)
    • ◄  08/19 - 08/26 (23)
    • ◄  08/12 - 08/19 (26)
    • ◄  08/05 - 08/12 (21)
    • ◄  07/29 - 08/05 (21)
    • ◄  07/15 - 07/22 (14)
    • ◄  07/08 - 07/15 (11)
    • ◄  06/24 - 07/01 (27)
    • ◄  06/17 - 06/24 (5)
    • ◄  06/10 - 06/17 (5)
    • ◄  06/03 - 06/10 (15)
    • ◄  05/27 - 06/03 (7)
    • ◄  05/20 - 05/27 (8)
    • ◄  05/13 - 05/20 (6)
    • ◄  04/29 - 05/06 (6)
    • ◄  04/08 - 04/15 (8)
    • ◄  04/01 - 04/08 (4)
    • ◄  03/25 - 04/01 (8)
    • ◄  03/18 - 03/25 (13)
    • ◄  03/11 - 03/18 (13)
    • ◄  03/04 - 03/11 (35)
    • ◄  02/26 - 03/04 (20)
    • ◄  02/19 - 02/26 (24)
    • ◄  02/12 - 02/19 (3)
    • ◄  02/05 - 02/12 (8)
    • ◄  01/29 - 02/05 (26)
    • ◄  01/15 - 01/22 (20)
    • ◄  01/08 - 01/15 (22)
    • ◄  01/01 - 01/08 (14)
  • ◄  2011 (455)
    • ◄  12/25 - 01/01 (36)
    • ◄  12/18 - 12/25 (19)
    • ◄  12/11 - 12/18 (4)
    • ◄  12/04 - 12/11 (4)
    • ◄  11/13 - 11/20 (2)
    • ◄  10/23 - 10/30 (2)
    • ◄  10/16 - 10/23 (7)
    • ◄  10/09 - 10/16 (14)
    • ◄  10/02 - 10/09 (27)
    • ◄  09/25 - 10/02 (19)
    • ◄  09/18 - 09/25 (52)
    • ◄  09/11 - 09/18 (6)
    • ◄  09/04 - 09/11 (5)
    • ◄  08/28 - 09/04 (15)
    • ◄  08/21 - 08/28 (2)
    • ◄  08/14 - 08/21 (24)
    • ◄  08/07 - 08/14 (12)
    • ◄  07/31 - 08/07 (10)
    • ◄  07/24 - 07/31 (32)
    • ◄  07/17 - 07/24 (86)
    • ◄  07/10 - 07/17 (21)
    • ◄  03/27 - 04/03 (3)
    • ◄  03/20 - 03/27 (1)
    • ◄  03/13 - 03/20 (1)
    • ◄  03/06 - 03/13 (11)
    • ◄  02/27 - 03/06 (6)
    • ◄  02/13 - 02/20 (6)
    • ◄  01/23 - 01/30 (1)
    • ◄  01/16 - 01/23 (4)
    • ◄  01/09 - 01/16 (15)
    • ◄  01/02 - 01/09 (8)
  • ◄  2010 (7)
    • ◄  12/26 - 01/02 (7)

دنبال کننده ها

زمینه ته نقش. با پشتیبانی Blogger.