مطالب مفید و سرگرم کننده (( میهن دوستی ، دسته و گروه نمی خواهد ! این خواستی است همه گیر ، که اگر جز این باشد باید در شگفت بود . ))
۵ اسفند ۱۳۹۱
بزرگترین الماس های جهان +عکس
پول نیوز: در دورانهای مختلف، معیار ثروت و قدرت اغلب با مالکیت برخی از ارزشمندترین و بهترین الماسها، سنگهای قیمتی و فلزات گران بها سنجیده شده است. بسیاری از الماسهای بزرگ و نفیس جهان شهرت خود را به واسطه زیبایی طبیعی و افراد مشهوری که آنها را در اختیار داشتهاند، کسب کردهاند.
برخی از الماسها در حراجیهای مطرح جهان به قیمتهایی بیش از 10 میلیون دلار فروخته شده که ارزش ویژه این سنگ باشکوه را بیش از پیش مشخص می سازد.
از این رو، در ادامه این مطلب برخی از بزرگترین و مشهورترین الماسهای جهان را معرفی می کنیم.
الماس ستاره هزاره - 203.04 قیراط (40.608 گرم)
این الماس فوق العاده زیبا دومین الماس بزرگ بی رنگ درجه D جهان محسوب می شود. الماس "ستاره هزاره" چه از نظر درونی و چه از نظر بیرونی بی نقص بوده و شکلی شبیه اشک دارد. این الماس در منطقه "Mbuji-Mayi" کشور زئیر (جمهوری دمکراتیک کنگو) و در سال 1990 کشف شده و سنگ اصلی آن 777 قیراط وزن داشته است. ارزش الماس ستاره هزاره نامشخص بوده، اما از بیمهای 100 میلیون پوندی برخوردار است.
الماس صلیب سرخ - 205.07 قیراط (41.014 گرم)
الماس "صلیب سرخ" به رنگ زرد قناری بوده و در سال 1901 در معادن "کیمبرلی" آفریقای جنوبی کشف شده است. در سال 1918، این الماس از سوی جامعه صلیب سرخ بریتانیا برای فروش هنری که توسط حراجی "کریستی" در لندن برگزار شد، اهدا شد. این الماس زیبا دارای صلیب مالتی مشخصی در سطح رویی خود بوده و ارزش آن بیش از 2 میلیون پوند برآورد شده است.
الماس د بیرز - 234.65 قیراط (46.930 گرم)
این الماس در سال 1888 در معادن "کیمبرلی" آفریقای جنوبی کشف شده و سنگ اصلی آن 428.5 قیراط وزن داشته است. "د بیرز" بزرگترین الماسی بود که در آن زمان از چهار معدن کیمبرلی کشف شده بود. بزرگترین الماس هشت وجهی جهان در سال 1928 توسط کارتیه در گردنبند تشریفاتی "پاتیالا" (Patiala) به کار گرفته شد. ارزش این الماس نامشخص است.
الماس جوبیلی - 245.35 قیراط (49.070 گرم)
سنگ اصلی این الماس 650.80 قیراط وزن داشته و در سال 1895 در معدن "جاگرزفونتین" آفریقای جنوبی کشف شد. سنگی هشت وجهی و با شکلی نامنظم به آنچه که اکنون شاهد آن هستیم مبدل شده که از نظر اندازه و خلوص، الماسی استثنایی محسوب می شود. در ابتدا، این الماس به نام "ریتز" شناخته می شد، اما در سال 1897 و به افتخار شصتمین سالگرد تاجگذاری "ملکه ویکتوریا" به "جوبیلی" تغییر نام داد. ارزش الماس بی رنگ درجه E جوبیلی نامشخص است.
الماس سنتنری - 273.85 قیراط (54.770 گرم)
الماس "سنتنری" در ژوییه 1986 کشف شد و سنگ اصلی آن 599 قیراط وزن داشت. این الماس توسط تیمی به رهبری "گابریل تولکووسکی" تراش خورده است. پس از برش نهایی، الماس سنتنری با درجه رنگی D دارای 247 سطح کوچک شد. مالک فعلی، مکان نگهداری و ارزش این الماس نامشخص بوده، اما در سال 1991 به ارزش 100 میلیون دلار بیمه شده است.
الماس روح گریسوگونو - 312.24 قیراط (62.448 گرم)
الماس "روح گریسوگونو"، بزرگترین الماس تراش خورده سیاه جهان است. این سنگ قیمتی در غرب آفریقای مرکزی یافت شده و وزن سنگ اصلی آن پیش از تراش خوردن برابر با 587 قیراط بوده است. "فواض گروسی" از تکنیک سنتی "مغولی" برای تراش دادن آن در کشور سوئیس استفاده کرده است. این الماس زیبا روی رکابی از جنس طلای سفید که با 702 الماس کوچک - در مجموع به وزن 36.69 قیراط - پوشیده شده، قرار گرفته است. ارزش و مالک فعلی آن نامشخص است.
الماس کالینان دو - 317.4 قیراط (63.480 گرم)
"کالینان دو"، دومین الماس بزرگی است که از سنگ اصلی "کالینان" برش خورده و چهارمین الماس جلا خورده بزرگ جهان محسوب می شود. سنگ اصلی به افتخار "سِر توماس کالینان" که معدن "پریمیر" در آفریقای جنوبی را افتتاح کرد، نامگذاری شده بود. کالینان دو الماسی بی رنگ با درجه D بوده و در مرکز تاج سلطنتی بریتانیا قرار گرفته است. ارزش این الماس فوق العاده حدود 200 میلیون دلار برآورد شده است.
الماس بی نظیر (اینکامپربل) - 407.48 قیراط (81.496 گرم)
الماس "بی نظیر" در سال 1984 توسط دختر کوچکی که از میان قلوه سنگهایی در نزدیکی معدن الماس "MIBA" جمهوری دمکراتیک کنگو عبور می کرد، کشف شد. وزن سنگ اصلی آن برابر با 890 قیراط بوده و پس از تراش خوردن، بزرگترین الماس قهوهای جهان محسوب می شد. اما بعدها و به منظور نقص درونی کمتر، وزن آن به 407.5 قیراط کاهش یافت. الماس بی نظیر از رنگ قهوهایزرد جالب توجهای سود می برد و ارزش آن حدود 20 میلیون دلار برآورد شده است.
الماس کالینان یک (الماس ستاره آفریقا) - 530.20 قیراط (106.040 گرم)
این الماس اشکی دارای 76 سطح کوچک است. "کالینان یک" بزرگترین الماس در میان 9 الماسی بوده که از سنگ اصلی 3106 قیراطی آن برش خورده است. ارزش الماس بی رنگ درجه D کالینان یک که به نام "ستاره آفریقا" نیز شناخته می شود حدود 400 میلیون دلار برآورد شده است.
الماس جوبیلی طلایی - 545.67 قیراط (109.134 گرم)
الماس "جوبیلی طلایی" در سال 1985 و در معدن "پریمیر" آفریقای جنوبی کشف شد. این الماس توسط "گابریل تولکووسکی" برش خورده است. ارزش این الماس سنگین وزن بین 4 تا 12 میلیون دلار برآورد شده است.
برخی از الماسها در حراجیهای مطرح جهان به قیمتهایی بیش از 10 میلیون دلار فروخته شده که ارزش ویژه این سنگ باشکوه را بیش از پیش مشخص می سازد.
از این رو، در ادامه این مطلب برخی از بزرگترین و مشهورترین الماسهای جهان را معرفی می کنیم.
الماس ستاره هزاره - 203.04 قیراط (40.608 گرم)
این الماس فوق العاده زیبا دومین الماس بزرگ بی رنگ درجه D جهان محسوب می شود. الماس "ستاره هزاره" چه از نظر درونی و چه از نظر بیرونی بی نقص بوده و شکلی شبیه اشک دارد. این الماس در منطقه "Mbuji-Mayi" کشور زئیر (جمهوری دمکراتیک کنگو) و در سال 1990 کشف شده و سنگ اصلی آن 777 قیراط وزن داشته است. ارزش الماس ستاره هزاره نامشخص بوده، اما از بیمهای 100 میلیون پوندی برخوردار است.
الماس صلیب سرخ - 205.07 قیراط (41.014 گرم)
الماس "صلیب سرخ" به رنگ زرد قناری بوده و در سال 1901 در معادن "کیمبرلی" آفریقای جنوبی کشف شده است. در سال 1918، این الماس از سوی جامعه صلیب سرخ بریتانیا برای فروش هنری که توسط حراجی "کریستی" در لندن برگزار شد، اهدا شد. این الماس زیبا دارای صلیب مالتی مشخصی در سطح رویی خود بوده و ارزش آن بیش از 2 میلیون پوند برآورد شده است.
الماس د بیرز - 234.65 قیراط (46.930 گرم)
این الماس در سال 1888 در معادن "کیمبرلی" آفریقای جنوبی کشف شده و سنگ اصلی آن 428.5 قیراط وزن داشته است. "د بیرز" بزرگترین الماسی بود که در آن زمان از چهار معدن کیمبرلی کشف شده بود. بزرگترین الماس هشت وجهی جهان در سال 1928 توسط کارتیه در گردنبند تشریفاتی "پاتیالا" (Patiala) به کار گرفته شد. ارزش این الماس نامشخص است.
الماس جوبیلی - 245.35 قیراط (49.070 گرم)
سنگ اصلی این الماس 650.80 قیراط وزن داشته و در سال 1895 در معدن "جاگرزفونتین" آفریقای جنوبی کشف شد. سنگی هشت وجهی و با شکلی نامنظم به آنچه که اکنون شاهد آن هستیم مبدل شده که از نظر اندازه و خلوص، الماسی استثنایی محسوب می شود. در ابتدا، این الماس به نام "ریتز" شناخته می شد، اما در سال 1897 و به افتخار شصتمین سالگرد تاجگذاری "ملکه ویکتوریا" به "جوبیلی" تغییر نام داد. ارزش الماس بی رنگ درجه E جوبیلی نامشخص است.
الماس سنتنری - 273.85 قیراط (54.770 گرم)
الماس "سنتنری" در ژوییه 1986 کشف شد و سنگ اصلی آن 599 قیراط وزن داشت. این الماس توسط تیمی به رهبری "گابریل تولکووسکی" تراش خورده است. پس از برش نهایی، الماس سنتنری با درجه رنگی D دارای 247 سطح کوچک شد. مالک فعلی، مکان نگهداری و ارزش این الماس نامشخص بوده، اما در سال 1991 به ارزش 100 میلیون دلار بیمه شده است.
الماس روح گریسوگونو - 312.24 قیراط (62.448 گرم)
الماس "روح گریسوگونو"، بزرگترین الماس تراش خورده سیاه جهان است. این سنگ قیمتی در غرب آفریقای مرکزی یافت شده و وزن سنگ اصلی آن پیش از تراش خوردن برابر با 587 قیراط بوده است. "فواض گروسی" از تکنیک سنتی "مغولی" برای تراش دادن آن در کشور سوئیس استفاده کرده است. این الماس زیبا روی رکابی از جنس طلای سفید که با 702 الماس کوچک - در مجموع به وزن 36.69 قیراط - پوشیده شده، قرار گرفته است. ارزش و مالک فعلی آن نامشخص است.
الماس کالینان دو - 317.4 قیراط (63.480 گرم)
"کالینان دو"، دومین الماس بزرگی است که از سنگ اصلی "کالینان" برش خورده و چهارمین الماس جلا خورده بزرگ جهان محسوب می شود. سنگ اصلی به افتخار "سِر توماس کالینان" که معدن "پریمیر" در آفریقای جنوبی را افتتاح کرد، نامگذاری شده بود. کالینان دو الماسی بی رنگ با درجه D بوده و در مرکز تاج سلطنتی بریتانیا قرار گرفته است. ارزش این الماس فوق العاده حدود 200 میلیون دلار برآورد شده است.
الماس بی نظیر (اینکامپربل) - 407.48 قیراط (81.496 گرم)
الماس "بی نظیر" در سال 1984 توسط دختر کوچکی که از میان قلوه سنگهایی در نزدیکی معدن الماس "MIBA" جمهوری دمکراتیک کنگو عبور می کرد، کشف شد. وزن سنگ اصلی آن برابر با 890 قیراط بوده و پس از تراش خوردن، بزرگترین الماس قهوهای جهان محسوب می شد. اما بعدها و به منظور نقص درونی کمتر، وزن آن به 407.5 قیراط کاهش یافت. الماس بی نظیر از رنگ قهوهایزرد جالب توجهای سود می برد و ارزش آن حدود 20 میلیون دلار برآورد شده است.
الماس کالینان یک (الماس ستاره آفریقا) - 530.20 قیراط (106.040 گرم)
این الماس اشکی دارای 76 سطح کوچک است. "کالینان یک" بزرگترین الماس در میان 9 الماسی بوده که از سنگ اصلی 3106 قیراطی آن برش خورده است. ارزش الماس بی رنگ درجه D کالینان یک که به نام "ستاره آفریقا" نیز شناخته می شود حدود 400 میلیون دلار برآورد شده است.
الماس جوبیلی طلایی - 545.67 قیراط (109.134 گرم)
الماس "جوبیلی طلایی" در سال 1985 و در معدن "پریمیر" آفریقای جنوبی کشف شد. این الماس توسط "گابریل تولکووسکی" برش خورده است. ارزش این الماس سنگین وزن بین 4 تا 12 میلیون دلار برآورد شده است.
کشف عجیب در کرمان؛ شهر کوتولهها +عکس
روزنامه ایران: در حاشیه کویر شهداد، شهری در ابعاد بسیار کوچک که در خانههای چند وجبیاش آدم کوتولههایی سکونت داشتهاند پس از قرنها فراموشی سر از خاک بیرون آورده تا تمدنی با بیش از 5 هزار سال حکومت را که در سینه این شهر کوچک و اعجابآور مدفون بوده، آشکار کند.
در این شهر پنج هزار ساله انسانهایی زندگی میکردند که قدی کمتر از یک متر داشتهاند و به همین خاطر به شهر کوتولهها شهرت یافته بود که کوچهها و خانههایش حتی با تنورهایی که در آنها نان میپختند همه و همه به اندازههای کوچک و متناسب با آدم کوتولهها ساخته شده است.
این شهر که در 100 کیلومتری کرمان و در حاشیه غربی کویرلوت قرار گرفته است توجه بسیاری از باستانشناسان را به خود جلب کرده است اما هیچ گاه پاسخی منطقی در خصوص دلایل ساخت این شهر عجیب داده نشده است.
مسئولان میراث فرهنگی وجود شهر کوتولهها را تکذیب می کنند اما هیچ گاه نتوانستند توضیح دهند که دلیل ساخت این شهر و از همه مهمتر استفاده از وسایل تعبیه شده در این شهر کوچک چه بوده است.
برخی از کارشناسان میگویند اجساد مومیایی شده مربوط به کودکانی است که به دلایلی سالها قبل فوت کردهاند. با وجود این داستانهای شهر کوتولههای استان کرمان ادامه دارد و کسی نتوانسته است جوابی مناسب در این خصوص ارائه دهد.
برخی بر این عقیده هستند که هزاران سال قبل مردمان این شهر به دلیل عواملی ناشناخته که شهر را تهدید میکرده و برای حفظ جان خود اقدام به گل اندود کردن در خانهها و مسدود کردن آنها کردهاند و در حالی که خانهها و اشیای درون آنها سالم بودهاند شهر را به حال خود رها کرده و رفتهاند.
با وجود کشفیات آن دوران، پس از انقلاب نیز چهار فصل کاوش در این منطقه صورت گرفته است که نتایج قابل توجهی از جمله محله بندی شهرها بر اساس صنوف کشف شد. مردمان با تمدنی کهن که هزاران سال قبل در این منطقه زیست میکردهاند و محلههای مختلف از جمله محله جواهر سازان و کشاورزان و پیشه وران داشتهاند.
میرعابدین کابلی، سرپرست وقت باستانشناسی منطقه تاریخی شهداد میگوید: مردمان این شهر پنج هزار سال قدمت تمدن دارند و یافتههای حاصل از کاوشها نشان میدهد مردمانی فکور و دارای تمدن و قدرتمند در این منطقه زیست میکردهاند.
وی درباره دلیل ترک این شهر توسط ساکنانش اظهار می دارد: عاملی این شهر را تهدید میکرده است، بررسیهای میدانی نشان میدهد مردم در هنگام ترک شهر برای بازگشت امید داشتهاند به طوری که بسیاری از جواهرات و مهرهها و اشیای مورد نیاز برای زندگی را درخانهها رها کردهاند و با فرصتی که داشتهاند در خانه را با خشت بستهاند و به محلی دیگر رفتهاند اما هیچ گاه باز نگشتهاند. وی می افزاید: این شهر در مسیر گردشگری قرار گرفته است و در صورتی که گردشگران بخواهند از این شهر کوچک بازدید کنند و در کوچهها و خانههای بسیار کوچکی که کمتر از یک متر ارتفاع دارند قدم بزنند میتوانند در یک روز شگفتیهای بسیاری را ببینند.
صدوقی ادامه می دهد: شهر کوتولهها تا شهر کرمان تنها یک ساعت فاصله دارد و برای رسیدن به این شهر باید از جاده قدیم کرمان - ماهان به سمت سیرچ حرکت کنند.
صدوقی درپایان میگوید: شهر کوتولهها در حاشیه و چسبیده به شهر شهداد قرار دارد اما این پایان ماجرا نیست زیرا مسافران پس از ورود به شهداد در نزدیکی عجایب زیبای کویر قرار میگیرند.
عکس: تخریب سنگ نگاره داریوش در آپادانا
بهار نیوز: تصویر باشکوه داریوش هخامنشی در بالای سر در تالار آپادانا که تا چند روز پیش بعد از گذشت سالیان دراز چندهزارساله هنوز پابرجا مانده بود طي روزهاي اخير به شكلي كاملا عمدی با وسیلهای شبیه تیشه کاملا از بین برده شد!
سئوال علاقمندان ميراث فرهنگي از مسئولان اين است كه منطقه تخت جمشید بخصوص کاخ و تالار آپادانا بشدت محافظت میشود چگونه ممکن است که اين تخريب عمدي بدور از چشم ماموران میراث فرهنگی مستقر در اين آثار تاريخي اتفاقی افتاده باشد؟
و انگیزه تخریب کنندگان چه بوده است؟ عكسهاي قبل و بعد از تخريب را بنگريم و براي پاسداشت آثار فرهنگي چندهزارساله خود افسوس بخوريم!
سئوال علاقمندان ميراث فرهنگي از مسئولان اين است كه منطقه تخت جمشید بخصوص کاخ و تالار آپادانا بشدت محافظت میشود چگونه ممکن است که اين تخريب عمدي بدور از چشم ماموران میراث فرهنگی مستقر در اين آثار تاريخي اتفاقی افتاده باشد؟
و انگیزه تخریب کنندگان چه بوده است؟ عكسهاي قبل و بعد از تخريب را بنگريم و براي پاسداشت آثار فرهنگي چندهزارساله خود افسوس بخوريم!
قبل از تخريب
اشتیاق آمریکایی ها برای سفر به ایران
مجله مهر: چند ماه قبل، وقتی برندن استنتون، عکاس نیویورکی به ایران آمد تا از زندگی روزمره ایرانی ها عکاسی کند، هیچ وقت فکر نمی کرد مجموعه عکس هایش تا این حد بین هموطنانش بازخورد مثبت داشته باشد.
برندن که مردم عادی را موضوع عکسهایش کرده، می گوید عجیب ترین چیزی که در ایران دیده، این است که اینجا هیچ چیز عجیب نیست! مردم ایران، آدم های خونگرم و صمیمی ای هستند که نمونه شان را در کشورهای دیگر ندیده و زندگی در ایران با همان آرامش و سادگی که در دیگر کشورها حاکم است، جریان دارد، نه شبیه به تصاویر رعب آوری که رسانه های امریکایی از ایران ترسیم می کنند.
برندن یک ماه قبل عکس های حاصل سفرش به ایران را روی اینترنت منتشر کرد و بازخوردهای خوبی گرفت. امریکایی های کمی بودند که ایران را شبیه به آن چیزی که برندن به تصویر کشیده بود می شناختند و خیلی ها از او تشکر کرده بودند که واقعیت ایران را برایشان ترسیم کرده است؛ کشوری که آنها عادت داشتند از آن بترسند نه این که ستایشش کنند.
زیبایی به سبک ایرانی
حجاب زنان ایرانی برای امریکایی ها عجیب و ناشناخته است. برای بعضی از کاربرانی که زیر عکس های برندن نظر گذاشته اند، حجاب زن ایرانی فقط با برقع معنا می شود. با لباس های سرتاسر سیاهی که ظرافت و زیبایی در آن جایی ندارد. جاکوب برای یکی از عکس های برندن که از یک شهروند تهرانی گرفته، نوشته است: «احتمالا یکی دو هفته دیگر جسدش را پیدا می کنند که به خاطر عدم رعایت حجاب به قتل رسیده است.»
و مالتر هم نوشته: «موهای این که مشخص است! امیدوارم یک وقت اسید روی صورتش نپاشند.» تصویر خشنی که جاکوب و مالتر از ایران دارند البته در نگاه نیویورکی های دیگر به چشم نمی خورد. مثلا جیمز می نویسد که تا الان نمی دانسته ایران اینقدر رنگارنگ است و جکس می گوید: «من عاشق دیدن این خانم هایی هستم که پوششی زیبا ولی با حجب و حیا دارند. با برهنگی هایی که این روزا مخصوصا در آمریکا شاهد هستیم، تماشای این تصاویر مثل تنفس یک هوای تازه است.»
نتیجه ای که دیانا از این عکس ها گرفته، شاید دقیق ترین توصیفی باشد که یک امریکایی بعد از تماشای عکس های زنان ایرانی ارائه می دهد: «متشکرم که نشان دادی زنان مسلمان مظلوم واقع نشده اند و آنها هم دارند زندگیشان را می کنند. آنها هم فرهنگ و آداب و رسوم خودشان را دارند و لزوما نباید به شیوه ما زندگی کنند.»
نمی دانستم ایران برف می بارد
تبلیغات منفی علیه ایران، شهروندان امریکایی را هم قانع کرده است که رسانه های داخلی شان قابل اعتماد نیستند. سوگیری این رسانه ها در نمایش تصویر کشورهای مسلمان وقتی در تقابل با تصاویر خیابانی برندن قرار می گیرد، کسی مثل جو را وادار می کند تا زیر یکی از عکس ها بنویسد: «این ها آن مردمی هستند که کشورمان به ما یاد داده ازشان متنفر باشیم؟»
جنی هم می نویسد: «من عاشق این عکسهایی هستم که توی این مدت از مردم ایران گذاشتی. چون به طرز عجیبی روی شناخت ما از مردم دوست داشتنی ایران تاثیرگذار بود و به ما آمریکایی ها اجازه داد تصاویر واقعی آنها را ببینیم نه تصاویر کاریکاتورگونه و اغراق آمیز فاکس نیوز را!»
گیلبرتو اما رسانه ها را خطاب قرار می دهد و می گوید: «آهای رسانه ها! ما باید در مورد چیزهایی که شما تا به حال در مورد ایران به خوردمان داده اید به طور جدی صحبت کنیم!»
باربارا هم که از دیدن تصاویر واقعی ایران شوکه شده می نویسد: «این تصاویر باعث شد متوجه شوم که تا الان حتی یک تصویر مثبت هم از ایران ندیده بودم. رسانه ها واقعا قدرتمندند.»
اما این فقر اطلاعاتی فقط به فضای فرهنگی، سیاسی و امنیتی ایران مربوط نمی شود. در بین امریکایی ها، هنوز شهروندان زیادی هستند که نمی دانند ایران طبیعت سبز و مرطوب هم دارد. مردمش سوار ماشین می شوند و از پاساژهایی خرید می کنند که مشابه پاساژهای دیگر دنیا هستند. چریل وقتی تصویر برفی تهران را می بیند، نمی تواند تعجبش را پنهان کند و می نویسد: «این را به حساب نادانی من نگذارید.
ولی من واقعا نمی دانستم توی ایران برف هم می آید. فکر می کردم ایران یک کشور خشک و بایر است با هوای خیلی گرم.» الیسون هم برای یکی از تصاویری که برندن از خرید مردم در پاساژها گرفته است، می نویسد: «این که شبیه مرکز تجاری نزدیک خانه ما در همین نیویورک است! خوشحالم از اینکه دارم بُعد پیشرفته و نرمال ایران را می بینم. خیلی نسبت به آن چیزی که توی تلویزیون دیده بودم متفاوت است.»
دوست دارم به ایران بروم
دوربین برندن، وقتی از ظاهر ایرانی ها و سبک زندگی شان فاصله می گیرد و روی روابط بین فردی شان زوم می کند، این بار باز هم خیلی از شهروندان امریکایی غافلگیر می شوند. برای بعضی از آنها، ایران کشوری است که مردمش جز خشونت و بدخواهی چیزی نصیب دیگران نمی کنند. خصوصا اگر طرف حسابشان یک شهروند امریکایی باشد که طبق تبلیغات رسانه ها مردم ایران دل خوشی از آنها ندارند.
این تصویر وقتی پررنگ تر می شود که توریست های امریکایی قبل از سفر به ایران از طرف مقامات دولتی توصیه می شوند که زیاد با ایرانی ها گفتگو نکنند. با این حال، برندن در تصاویری که از ایران منتشر کرده چهره رئوف و خونگرم ایرانی ها را به تصویر کشیده است. رولا در مقابل این تصویر نمی تواند سکوت کند و می نویسد: «شاید بعضی از شما ایرانی ها به داشتن آزادی در غرب حسادت کنید اما ما هم به مهمان نوازی و مهربانی و سخاوتمندی شما حسادت می کنیم.» سورن هم می نویسد: «به طور کلی اکثر مسلمان ها خیلی خونگرم و صمیمی و مهمان نواز هستند.
همه آنهایی که نژادپرست و اسلام هراس هستند باید انسانیتی را که پشت دین اسلام هست ببینند.» ایوان هم با دیدن تصاویر مهمان دوستی ایرانی ها می نویسد: «من می خواهم یک اعترافی بکنم. سال هاست در آمریکا زندگی می کنم. تقریبا عاشق همه چیز این کشور هستم. اما یکی از چیزهایی که همیشه فقدانش را در فرهنگ غرب حس می کنم، آدم هایی مثل محمود هستند. مخصوصا در بین نسل قدیمی تر.»
محمود راننده میانسال برندن بود که عکاس امریکایی در شرح عکس ها از همراهی، خونگرمی و مهمان نوازی و حمایت های او روایت های زیادی آورده و او را بامرام ترین مردی که در تمام عمرش دیده، توصیف کرده است. مردی که در کنار برندن و مترجمش، یکی از سه راس مثلثی بود که کمک کرد برندن تصویر روشن و واقعی تری از ایران به مردم دنیا ارائه دهد تا کسانی مثل سو جونز زیر عکس محمود بنویسند: «با دیدن این تصاویر خیلی دلم می خواهد زودتر یک سفر به ایران بروم. مردمش به نظر خیلی خونگرم هستند.»
لورن اما جزو امریکایی هایی است که شانس تماشای ایران را از نزدیک داشته است. او می نویسد که تا به حال سه بار به تهران سفر کرده و مردم ایران را مهمان نواز، خونگرم، با فرهنگ، باهوش، خوش مشرب و شوخ طبع می داند. لورن می گوید: «مطلع باشید که رسانه ها چیزی را نشان می دهند که باب طبع سران قدرت باشد. دولت آمریکا می خواهد ما را از ایران و ایرانی ها متنفر کند تا برای حمله به این کشور رضایتمان را جلب کند. این مردم، دشمن ما نیستند. ما همه انسان هستیم حتی اگر در مرزهای متفاوتی زندگی کنیم.»
از نظر آلکساندرا که تابستان امسال سفری به ایران داشته، مردم ایران بهترین مردمی هستند که در تمام سفرهای دور دنیا دیده است. او می گوید: «حتی کسانی که ما اصلا آنها را نمی شناختیم، در خیابان نگه مان می داشتند تا با ما گپ بزنند و بعد، به غذا و چای دعوتمان می کردند. هیچ چیز برای من غم انگیزتر از دیدن تصورهای غلط آمریکایی ها نسبت به این مردم صاف و ساده نیست.»
فیلیپ هم می نویسد: «من سال ۲۰۰۹ به ایران سفر کردم و عاشق این کشور شدم. اصفهان، شیراز و بقیه شهرهایی که رفتم را واقعا دوست دارم. جذاب ترین قسمت سفرم اما خود مردم ایران بودند. در تمام سفرهایی که تا به حال داشته ام هرگز با این چنین مهمان نوازی و صمیمیتی از طرف مردم مواجه نشده بودم.»
اشتیاقی که تصاویر برندن برای سفر به ایران در هموطنان امریکایی اش به وجود آورده، با جملاتی که در سفرنامه کوتاهش نوشته، تکمیل می شود. برندن می نویسد: «در ایران هم مانند بقیه کشورها، مردم عقاید و دیدگاه های متفاوتی دارند اما اکثریتشان با احترام و حسن نیت با شما برخورد می کنند. سفر به ایران بسیار ارزان تمام می شود و تنها نکته ناراحت کننده، رابطه بد دولت های این دو کشور است.»
رابطه ای که به قول روحانی سوژه یکی از عکس های برندن، فقط در حد سیاست های دو کشور مشکل ساز است. وگرنه «مردم آمریکا آدم های خوبی هستند. مشکل ما با دولت آمریکاست.» جنی، یکی از کاربران اینترنتی که از صفحه عکس های برندن بازدید کرده، زیر این عکس و شرح آن می نویسد: «به آن روحانی بگویید خود ما مردم آمریکا هم با دولت آمریکا مشکل داریم!»
برندن که مردم عادی را موضوع عکسهایش کرده، می گوید عجیب ترین چیزی که در ایران دیده، این است که اینجا هیچ چیز عجیب نیست! مردم ایران، آدم های خونگرم و صمیمی ای هستند که نمونه شان را در کشورهای دیگر ندیده و زندگی در ایران با همان آرامش و سادگی که در دیگر کشورها حاکم است، جریان دارد، نه شبیه به تصاویر رعب آوری که رسانه های امریکایی از ایران ترسیم می کنند.
برندن یک ماه قبل عکس های حاصل سفرش به ایران را روی اینترنت منتشر کرد و بازخوردهای خوبی گرفت. امریکایی های کمی بودند که ایران را شبیه به آن چیزی که برندن به تصویر کشیده بود می شناختند و خیلی ها از او تشکر کرده بودند که واقعیت ایران را برایشان ترسیم کرده است؛ کشوری که آنها عادت داشتند از آن بترسند نه این که ستایشش کنند.
زیبایی به سبک ایرانی
حجاب زنان ایرانی برای امریکایی ها عجیب و ناشناخته است. برای بعضی از کاربرانی که زیر عکس های برندن نظر گذاشته اند، حجاب زن ایرانی فقط با برقع معنا می شود. با لباس های سرتاسر سیاهی که ظرافت و زیبایی در آن جایی ندارد. جاکوب برای یکی از عکس های برندن که از یک شهروند تهرانی گرفته، نوشته است: «احتمالا یکی دو هفته دیگر جسدش را پیدا می کنند که به خاطر عدم رعایت حجاب به قتل رسیده است.»
و مالتر هم نوشته: «موهای این که مشخص است! امیدوارم یک وقت اسید روی صورتش نپاشند.» تصویر خشنی که جاکوب و مالتر از ایران دارند البته در نگاه نیویورکی های دیگر به چشم نمی خورد. مثلا جیمز می نویسد که تا الان نمی دانسته ایران اینقدر رنگارنگ است و جکس می گوید: «من عاشق دیدن این خانم هایی هستم که پوششی زیبا ولی با حجب و حیا دارند. با برهنگی هایی که این روزا مخصوصا در آمریکا شاهد هستیم، تماشای این تصاویر مثل تنفس یک هوای تازه است.»
نتیجه ای که دیانا از این عکس ها گرفته، شاید دقیق ترین توصیفی باشد که یک امریکایی بعد از تماشای عکس های زنان ایرانی ارائه می دهد: «متشکرم که نشان دادی زنان مسلمان مظلوم واقع نشده اند و آنها هم دارند زندگیشان را می کنند. آنها هم فرهنگ و آداب و رسوم خودشان را دارند و لزوما نباید به شیوه ما زندگی کنند.»
نمی دانستم ایران برف می بارد
تبلیغات منفی علیه ایران، شهروندان امریکایی را هم قانع کرده است که رسانه های داخلی شان قابل اعتماد نیستند. سوگیری این رسانه ها در نمایش تصویر کشورهای مسلمان وقتی در تقابل با تصاویر خیابانی برندن قرار می گیرد، کسی مثل جو را وادار می کند تا زیر یکی از عکس ها بنویسد: «این ها آن مردمی هستند که کشورمان به ما یاد داده ازشان متنفر باشیم؟»
جنی هم می نویسد: «من عاشق این عکسهایی هستم که توی این مدت از مردم ایران گذاشتی. چون به طرز عجیبی روی شناخت ما از مردم دوست داشتنی ایران تاثیرگذار بود و به ما آمریکایی ها اجازه داد تصاویر واقعی آنها را ببینیم نه تصاویر کاریکاتورگونه و اغراق آمیز فاکس نیوز را!»
گیلبرتو اما رسانه ها را خطاب قرار می دهد و می گوید: «آهای رسانه ها! ما باید در مورد چیزهایی که شما تا به حال در مورد ایران به خوردمان داده اید به طور جدی صحبت کنیم!»
باربارا هم که از دیدن تصاویر واقعی ایران شوکه شده می نویسد: «این تصاویر باعث شد متوجه شوم که تا الان حتی یک تصویر مثبت هم از ایران ندیده بودم. رسانه ها واقعا قدرتمندند.»
اما این فقر اطلاعاتی فقط به فضای فرهنگی، سیاسی و امنیتی ایران مربوط نمی شود. در بین امریکایی ها، هنوز شهروندان زیادی هستند که نمی دانند ایران طبیعت سبز و مرطوب هم دارد. مردمش سوار ماشین می شوند و از پاساژهایی خرید می کنند که مشابه پاساژهای دیگر دنیا هستند. چریل وقتی تصویر برفی تهران را می بیند، نمی تواند تعجبش را پنهان کند و می نویسد: «این را به حساب نادانی من نگذارید.
ولی من واقعا نمی دانستم توی ایران برف هم می آید. فکر می کردم ایران یک کشور خشک و بایر است با هوای خیلی گرم.» الیسون هم برای یکی از تصاویری که برندن از خرید مردم در پاساژها گرفته است، می نویسد: «این که شبیه مرکز تجاری نزدیک خانه ما در همین نیویورک است! خوشحالم از اینکه دارم بُعد پیشرفته و نرمال ایران را می بینم. خیلی نسبت به آن چیزی که توی تلویزیون دیده بودم متفاوت است.»
دوست دارم به ایران بروم
دوربین برندن، وقتی از ظاهر ایرانی ها و سبک زندگی شان فاصله می گیرد و روی روابط بین فردی شان زوم می کند، این بار باز هم خیلی از شهروندان امریکایی غافلگیر می شوند. برای بعضی از آنها، ایران کشوری است که مردمش جز خشونت و بدخواهی چیزی نصیب دیگران نمی کنند. خصوصا اگر طرف حسابشان یک شهروند امریکایی باشد که طبق تبلیغات رسانه ها مردم ایران دل خوشی از آنها ندارند.
این تصویر وقتی پررنگ تر می شود که توریست های امریکایی قبل از سفر به ایران از طرف مقامات دولتی توصیه می شوند که زیاد با ایرانی ها گفتگو نکنند. با این حال، برندن در تصاویری که از ایران منتشر کرده چهره رئوف و خونگرم ایرانی ها را به تصویر کشیده است. رولا در مقابل این تصویر نمی تواند سکوت کند و می نویسد: «شاید بعضی از شما ایرانی ها به داشتن آزادی در غرب حسادت کنید اما ما هم به مهمان نوازی و مهربانی و سخاوتمندی شما حسادت می کنیم.» سورن هم می نویسد: «به طور کلی اکثر مسلمان ها خیلی خونگرم و صمیمی و مهمان نواز هستند.
همه آنهایی که نژادپرست و اسلام هراس هستند باید انسانیتی را که پشت دین اسلام هست ببینند.» ایوان هم با دیدن تصاویر مهمان دوستی ایرانی ها می نویسد: «من می خواهم یک اعترافی بکنم. سال هاست در آمریکا زندگی می کنم. تقریبا عاشق همه چیز این کشور هستم. اما یکی از چیزهایی که همیشه فقدانش را در فرهنگ غرب حس می کنم، آدم هایی مثل محمود هستند. مخصوصا در بین نسل قدیمی تر.»
محمود راننده میانسال برندن بود که عکاس امریکایی در شرح عکس ها از همراهی، خونگرمی و مهمان نوازی و حمایت های او روایت های زیادی آورده و او را بامرام ترین مردی که در تمام عمرش دیده، توصیف کرده است. مردی که در کنار برندن و مترجمش، یکی از سه راس مثلثی بود که کمک کرد برندن تصویر روشن و واقعی تری از ایران به مردم دنیا ارائه دهد تا کسانی مثل سو جونز زیر عکس محمود بنویسند: «با دیدن این تصاویر خیلی دلم می خواهد زودتر یک سفر به ایران بروم. مردمش به نظر خیلی خونگرم هستند.»
لورن اما جزو امریکایی هایی است که شانس تماشای ایران را از نزدیک داشته است. او می نویسد که تا به حال سه بار به تهران سفر کرده و مردم ایران را مهمان نواز، خونگرم، با فرهنگ، باهوش، خوش مشرب و شوخ طبع می داند. لورن می گوید: «مطلع باشید که رسانه ها چیزی را نشان می دهند که باب طبع سران قدرت باشد. دولت آمریکا می خواهد ما را از ایران و ایرانی ها متنفر کند تا برای حمله به این کشور رضایتمان را جلب کند. این مردم، دشمن ما نیستند. ما همه انسان هستیم حتی اگر در مرزهای متفاوتی زندگی کنیم.»
از نظر آلکساندرا که تابستان امسال سفری به ایران داشته، مردم ایران بهترین مردمی هستند که در تمام سفرهای دور دنیا دیده است. او می گوید: «حتی کسانی که ما اصلا آنها را نمی شناختیم، در خیابان نگه مان می داشتند تا با ما گپ بزنند و بعد، به غذا و چای دعوتمان می کردند. هیچ چیز برای من غم انگیزتر از دیدن تصورهای غلط آمریکایی ها نسبت به این مردم صاف و ساده نیست.»
فیلیپ هم می نویسد: «من سال ۲۰۰۹ به ایران سفر کردم و عاشق این کشور شدم. اصفهان، شیراز و بقیه شهرهایی که رفتم را واقعا دوست دارم. جذاب ترین قسمت سفرم اما خود مردم ایران بودند. در تمام سفرهایی که تا به حال داشته ام هرگز با این چنین مهمان نوازی و صمیمیتی از طرف مردم مواجه نشده بودم.»
اشتیاقی که تصاویر برندن برای سفر به ایران در هموطنان امریکایی اش به وجود آورده، با جملاتی که در سفرنامه کوتاهش نوشته، تکمیل می شود. برندن می نویسد: «در ایران هم مانند بقیه کشورها، مردم عقاید و دیدگاه های متفاوتی دارند اما اکثریتشان با احترام و حسن نیت با شما برخورد می کنند. سفر به ایران بسیار ارزان تمام می شود و تنها نکته ناراحت کننده، رابطه بد دولت های این دو کشور است.»
رابطه ای که به قول روحانی سوژه یکی از عکس های برندن، فقط در حد سیاست های دو کشور مشکل ساز است. وگرنه «مردم آمریکا آدم های خوبی هستند. مشکل ما با دولت آمریکاست.» جنی، یکی از کاربران اینترنتی که از صفحه عکس های برندن بازدید کرده، زیر این عکس و شرح آن می نویسد: «به آن روحانی بگویید خود ما مردم آمریکا هم با دولت آمریکا مشکل داریم!»
ایران قهرمان کشتی جهان شد
دلاوران کشتی آزاد ایران توانستند با اقتدار روسیه را شکست بدهتد و قهرمان جهان شوند.تیم ملی کشتی آزاد ایران با هدایت رسول خادم توانست پاسخ اعتماد نزدیک به 15 هزار تماشاگر خوب مان را که سالن 12 هزار نفری ورزشگاه آزادی را به مرز انفجار رسانده بودند ، داد. پیروزی قاطع در 6 وزن و یک شکست در شرایطی که داوری و اقبال با تقوی همراهی نمی کردند ، تنها یک مفهوم داشت: ایران قدرت اول کشتی دنیاست. سال های سال از روزهایی که کشتی آزاد ایران اینگونه با اقتدار قهرمان می شد ، گذشته بود. شاید بیش از 10 سال ولی این بار باز با رسول خادم ، کشتی ایران بزرگی کرد. جسارت و جنگندگی در دل « ایران » ،«ایران» های تماشاگران معنا پیدا کرده بود. اوج این از خودگذشتگی را می شد در کشتی صادق گودرزی و رقیبش دید ، جایی که به قول هادی عامل« دلاور خالی کرده» ایرانی تنها به عشق هواداران « تمام توانش را در کمان آرش» گذاشت و مسابقه را برد. پیروزی شیرینی که شادی را دوباره به کشتی ایران هدیه داد.
تیم ملی کشتی آزاد ایران جمعه شب گذشته در سالن12هزار نفری مملو از تماشاگر مجموعه آزادی با پیروزی شش بر یک مقابل تیم روسیه قهرمان چهل و یکمین دوره پیکارهای جام جهانی کشتی آزاد در سال 2013 شد.
تیم ملی کشتی آزاد ایران در فینال جام جهانی کشتی آزاد با شش بر یک تیم روسیه را شکست داد و برای دومین سال پیاپی قهرمان جام جهانی شد. در مسابقه رده بندی، تیم آمریکا با پیروزی بر بلاروس به مقام سوم این رقابت ها دست پیدا کرد.
در فینال این مسابقات که در ورزشگاه آزادی برگزار می شد، حسن رحیمی (۵۵ کیلوگرم)، مسعود اسماعیل پور (۶۰ کیلوگرم)، صادق گودرزی (۷۴ کیلوگرم)، احسان لشگری (۸۴ کیلوگرم)، حامد تاتاری (۹۶ کیلوگرم) و کمیل قاسمی (۱۲۰ کیلوگرم) بر حریفان خود پیروز شدند و فقط مهدی تقوی (۶۶ کیلوگرم) مغلوب حریف روس خود شد.
ایران در دو روز گذشته (پنجشنبه ۳ اسفند) با پیروزی مقابل تیم های ژاپن، گرجستان، بلغارستان و آمریکا در مرحله گروهی به فینال این مسابقات راه یافته بود. ایران سال گذشته در این مسابقات که در باکو برگزار شد در فینال میزبان را شکست داد و قهرمان شد.
در تاریخ این مسابقات که از سال ۱۹۷۳ برگزار می شود ایران و روسیه (دو بار در قالب تیم شوروی) هفت بار مقابل هم در فینال قرار گرفتند که امسال برای اولین بار ایران توانست در فینال روسیه ر ا شکست دهد و به چهارمین قهرمانی خود در این مسابقات دست یابد.
سه روز پیش تیم ایران در فینال جام جهانی کشتی فرنگی ۵ بر ۲ مغلوب روسیه شد و فرصت چهارمین قهرمانی پیاپی در این رقابت ها را از دست داد. بسیاری از کارشناسان علت باخت ایران کشتی فرنگی در این مسابقات را با توجه به امتیاز میزبانی ایران، نبودن محمد بنا در کنار تیم ایران بر شمردند. محمد بنا که موفق شد در لندن ایران را برای نخستین بار به سه مدال طلا در کشتی فرنگی برساند، پس از پایان بازی های المپیک از سرمربی گری تیم ایران کناره گیری کرد.
تیم ملی کشتی آزاد ایران جمعه شب گذشته در سالن12هزار نفری مملو از تماشاگر مجموعه آزادی با پیروزی شش بر یک مقابل تیم روسیه قهرمان چهل و یکمین دوره پیکارهای جام جهانی کشتی آزاد در سال 2013 شد.
تیم ملی کشتی آزاد ایران در فینال جام جهانی کشتی آزاد با شش بر یک تیم روسیه را شکست داد و برای دومین سال پیاپی قهرمان جام جهانی شد. در مسابقه رده بندی، تیم آمریکا با پیروزی بر بلاروس به مقام سوم این رقابت ها دست پیدا کرد.
در فینال این مسابقات که در ورزشگاه آزادی برگزار می شد، حسن رحیمی (۵۵ کیلوگرم)، مسعود اسماعیل پور (۶۰ کیلوگرم)، صادق گودرزی (۷۴ کیلوگرم)، احسان لشگری (۸۴ کیلوگرم)، حامد تاتاری (۹۶ کیلوگرم) و کمیل قاسمی (۱۲۰ کیلوگرم) بر حریفان خود پیروز شدند و فقط مهدی تقوی (۶۶ کیلوگرم) مغلوب حریف روس خود شد.
ایران در دو روز گذشته (پنجشنبه ۳ اسفند) با پیروزی مقابل تیم های ژاپن، گرجستان، بلغارستان و آمریکا در مرحله گروهی به فینال این مسابقات راه یافته بود. ایران سال گذشته در این مسابقات که در باکو برگزار شد در فینال میزبان را شکست داد و قهرمان شد.
در تاریخ این مسابقات که از سال ۱۹۷۳ برگزار می شود ایران و روسیه (دو بار در قالب تیم شوروی) هفت بار مقابل هم در فینال قرار گرفتند که امسال برای اولین بار ایران توانست در فینال روسیه ر ا شکست دهد و به چهارمین قهرمانی خود در این مسابقات دست یابد.
سه روز پیش تیم ایران در فینال جام جهانی کشتی فرنگی ۵ بر ۲ مغلوب روسیه شد و فرصت چهارمین قهرمانی پیاپی در این رقابت ها را از دست داد. بسیاری از کارشناسان علت باخت ایران کشتی فرنگی در این مسابقات را با توجه به امتیاز میزبانی ایران، نبودن محمد بنا در کنار تیم ایران بر شمردند. محمد بنا که موفق شد در لندن ایران را برای نخستین بار به سه مدال طلا در کشتی فرنگی برساند، پس از پایان بازی های المپیک از سرمربی گری تیم ایران کناره گیری کرد.
اشتراک در:
پستها (Atom)