۶ اسفند ۱۳۹۰

داستان,

مردی در کنار رودخانه‌ای ایستاده بود.
ناگهان صدای فریادی را ‌شنید و متوجه ‌شد که کسی در حال غرق شدن است.
فوراً به آب ‌پرید و او را نجات ‌داد…
اما پیش از آن که نفسی تازه کند فریادهای دیگری را شنید و باز به آب ‌پرید و دو نفر دیگر را نجات ‌داد!
اما پیش از این که حالش جا بیاید صدای چهار نفر دیگر را که کمک می‌خواستند ‌شنید …!
او تمام روز را صرف نجات افرادی ‌کرد که در چنگال امواج خروشان گرفتار شده بودند ، غافل از این که چند قدمی بالاتر دیوانه‌ای مردم را یکی یکی به رودخانه می‌انداخت…!

میگویند حدود ٧٠٠ سال پیش، در اصفهان مسجدی میساختند.
روز قبل از افتتاح مسجد، کارگرها و معماران جمع شده بودند و آخرین خرده کاری ها را انجام میدادند.
پیرزنی از آنجا رد میشد وقتی مسجد را دید به یکی از کارگران گفت: فکر کنم یکی از مناره ها کمی کجه!
کارگرها خندیدند. اما معمار که این حرف را شنید، سریع گفت : چوب بیاورید ! کارگر بیاورید ! چوب را به مناره تکیه بدهید. فشار بدهید. فششششششااااررر…!!!
و مدام از پیرزن میپرسید: مادر، درست شد؟!!
مدتی طول کشید تا پیرزن گفت : بله ! درست شد !!! تشکر کرد و دعایی کرد و رفت…
کارگرها حکمت این کار بیهوده و فشار دادن مناره را پرسیدند ؟!
معمار گفت : اگر این پیرزن، راجع به کج بودن این مناره با دیگران صحبت میکرد و شایعه پا میگرفت، این مناره تا ابد کج میماند و دیگر نمیتوانستیم اثرات منفی این شایعه را پاک کنیم…
این است که من گفتم در همین ابتدا جلوی آن را بگیرم !

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو ۳ پند می دهم که کامروا شوی.
اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری!
دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی !
سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!!
پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من  می توانم این کارها را انجام  دهم؟
لقمان جواب داد :
اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد .  
اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است .  
و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست…

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟
نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم.همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیفو ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.!

از زرتشت پرسیدند زندگی خود را بر چه بنا کردی؟
گفت : چهار اصل
۱- دانستم رزق مرا دیگری نمیخورد پس آرام شدم
۲- دانستم که خدا مرا میبیند پس حیا کردم
۳- دانستم که کار مرا دیگری انجام نمی دهد پس تلاش کردم
۴- دانستم که پایان کارم مرگ است پس مهیا شدم







پس... راه بروید!


سرگرمي - ديدني و خواندني
اعضای بدن شما گیرنده‌های قابل لمسی در كف پاها دارند كه با ماساژ دادن این نقاط، می‌توانید از دردها و خستگی‌های آن اعضا بكاهید
در زیر ارگان‌های مربوط به هر كدام از پاهایتان را می‌بینید. قلب با پای چپ در ارتباط است:

و اما دست

در این تصویر، اعضا و ارگان‌های بدن بدانگونه كه هستند نمایش داده شده و مشخص گشته كه هر عضو با كدام نقطه در ارتباط است.
رشته‌های عصبیِ مرتبط با هر ارگان در نقطۀ نمایش داده شده به پایان می‌رسد.



راه رفتن باعث تحریک شدن گیرنده‌های اعضای مختلف میشود و همواره آن‌ها را فعال نگه میدارد.
 
پس... راه بروید!
 

افسوس تکراری

پیری برای جمعی سخن میراند، لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.
بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار خندیدند….
او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.
او لبخندی زد و گفت:
وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،
پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه میدهید؟
گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید

حالگیری (خنده دار)

چشم‌هایتان را باز می‌کنید. متوجه می‌شوید در بیمارستان هستید. پاها و دست‌هایتان را بررسی می‌کنید. خوشحال می‌شوید که بدن‌تان را گچ نگرفته‌اند و سالم هستید …
دکمه زنگ کنار تخت را فشار می‌دهید. چند ثانیه بعد پرستار وارد اتاق می‌شود و سلام می‌کند. به او می‌گویید، گوشی موبایل‌تان را می‌خواهید. از این‌که به خاطر یک تصادف کوچک در بیمارستان بستری شده‌اید و از کارهایتان عقب مانده‌اید، عصبانی هستید. پرستار، موبایل را می‌آورد. دکمه آن را می‌زنید، اما روشن نمی‌شود. مطمئن می‌شوید باتری‌اش شارژ ندارد. دکمه زنگ را فشار می‌دهید. پرستار می‌آید.
«ببخشید! من موبایلم شارژ نداره. می‌شه لطفا یه شارژر براش بیارید»؟
«متاسفم. شارژر این مدل گوشی رو نداریم».
«یعنی بین همکاراتون کسی شارژر فیش کوچک نوکیا نداره»؟
«از ۱۰سال پیش، دیگه تولید نمی‌شه. شرکت‌های سازنده موبایل برای یک فیش شارژر جدید به توافق رسیدن که در همه گوشی‌ها مشترکه».
«۱۰سال چیه؟ من این گوشی رو هفته پیش خریدم».
«شما گوشی‌تون رو  یک هفته پیش از تصادف خریدین؛ قبل از این‌که به کما برید». «کما»؟!
باورتان نمی‌شود که در اسفند۱۳۸۸ به کما رفته‌اید و تیرماه ۱۴۱۲ به هوش آمده‌اید. مطمئن هستید که نه می‌توانید به محل کارتان بازگردید و نه خانه‌ای برایتان باقی مانده است. چون قسط آن را هر ماه می‌پرداختید و بعد از گذشت این همه سال، حتما بوسیله بانک مصادره شده است. از پرستار خواهش می‌کنید تا زودتر مرخص‌تان کند.
«از نظر من شما شرایط لازم برای درک حقیقت رو ندارین».
«چی شده؟ چرا؟ من که سالمم»!
«شما سالم هستید، ولی بقیه نیستن».
«چه اتفاقی افتاده»؟
«چیزی نشده! ولی بیرون از این‌جا، هیچکس منتظرتون نیست».
چشم‌هایتان را می‌بندید. نمی‌توانید تصور کنید که همه را از دست داده‌اید. حتی خودتان هم پیر شده‌اید. اما جرأت نمی‌کنید خودتان را در آینه ببینید.
«خیلی پیر شدم»؟
«مهم اینه که سالمی. مدتی طول می‌کشه تا دوره‌های فیزیوتراپی رو انجام بدی»..
از پرستار می‌خواهید تا به شما کمک کند که شناخت بهتری از جامعه جدید پیدا کنید..
«اون بیرون چه تغییرایی کرده»؟
«منظورت چه چیزاییه»؟
«هنوز توی خیابونا ترافیک هست»؟
«نه دیگه. از وقتی طرح ترافیک جدید رو اجرا کردن، مردم ماشین بیرون نمیارن».
«طرح جدید چیه»؟
«اگر راننده‌ای وارد محدوده ممنوعه بشه، خودش رو هم با ماشینش می‌برن پارکینگ و تا گلستان سعدی رو از حفظ نشه، آزاد نمی‌شه».
«میدون آزادی هنوز هست»؟
«هست، ولی روش روکش کشیدن».
«روکش چیه»؟
«نمای سنگش خراب شده بود، سرامیک کردند».
«برج میلاد هنوز هست»؟
«نه! کج شد، افتاد»!
«چرا؟ اون رو که محکم ساخته بودن».
«محکم بود، ولی نتونست در مقابل ارباس A380
مقاومت کنه».
«چی؟!…. هواپیما خورد بهش»؟
«اوهوم»!
«چه‌طور این اتفاق افتاد»؟
«هواپیماش نقص فنی داشت، رفت خورد وسط رستوران‌گردان برج».
«این‌که هواپیمای خوبی بود. مگه می‌شه این‌جوری بشه»؟
«هواپیماش چینی بود. فیلتر کاربراتورش خراب شده بود، بنزین به موتورها نرسید، اون اتفاق افتاد».
«چند نفر کشته شدن»؟
«کشته نداد».
«مگه می‌شه؟ توی رستوران گردان کسی نبود»؟
«نه! رستوران ۴سال پیش تعطیل شد»..
«چرا»؟
«آشپزخونه‌اش بهداشتی نبود».
«چی می‌گی؟!… مگه می‌شه آخه»؟
«این اواخر یه پیمانکار جدید رستوران گردان رو گرفت، زد توی کار فلافل و هات‌داگ….».
«الان وضعیت تورم چه‌جوریه»؟
«خودت چی حدس می‌زنی»؟
«حتما الان بستنی قیفی، ۱۴هزار تومنه».
«نه دیگه خیلی اغراق کردی. ۱۲هزار تومنه».
«پراید چنده»؟
«پرایدهای قدیمی یا پراید قشقایی»؟
«این دیگه چیه»؟
«بعد از پراید مینیاتور و ماسوله، پراید قشقایی را با ایده‌ای از نیسان قشقایی ساختن».
«همین جدیده، چنده»؟
«۷۰میلیون تومن».
«پس ماکسیما چنده»؟
«اگه سالمش گیرت بیاد، حدود ۲ یا ۲ و نیم….».
«یعنی ماکیسما اسقاطی شده؟ پس چرا هنوز پراید هست»؟
«آزادراه تهران به شمال هم هنوز تکمیل نشده».
«چندتا خط مترو اضافه شده»؟
«هیچی! شهردار که رفت، همه‌جا رو منوریل کشیدن. مترو رو هم تغییر کاربری دادن».
«یعنی چی»؟
«از تونل‌هاش برای انبار خودروهای اسقاطی استفاده کردن».
«اتوبوس‌های BRT
هنوز هست»؟
«نه! منحلش کردن، به جاش درشکه آوردن. از همونایی که شرلوک هلمز سوار می‌شد».
«توی نقش‌جهان اصفهان دیده بودم از اونا…»
«نقش‌جهان رو هم خراب کردن».
«کی خراب کرد»؟
«یه نفر پیدا شد، سند دستش بود، گفت از نوادگان شاه‌عباسه، یونسکو هم نتونست حرفی بزنه».
«خلیج‌فارس چه‌طور؟»
«اون هم الان فقط توی نقشه‌های خودمون، فارسه. توی نقشه گوگل هم نوشته خلیج صورتی».
«خلیج صورتی چیه»؟
«بعضی‌ها به نشنال‌جئوگرافیک پول می‌دادن تا بنویسه خلیج عربی، ایران هم فشار میاورد و مدرک رو می‌کرد. آخرش گوگل لج کرد، اسمش رو گذاشت خلیج صورتی…»
«ایران اعتراضی نکرد»؟
«چرا! گوگل رو فیلتر کردن».
«ممنونم. باید کلی با خودم کلنجار برم تا همین چیزا رو هم هضم کنم».
«یه چیز دیگه رو هم هضم کن، لطفا»!
«چیو»؟
«این‌که همه این چیزها رو خالی بستم».
«یعنی چی»؟
«با دوست من نامزد شدی، بعد ولش کردی. اون هم خودش را توی آینده دید، اما خیلی زود خرابش کردی. حالا نوبت ما بود تا تو را اذیت کنیم. حقیقت اینه که یک ساعت پیش تصادف کردی، علت بیهوشی‌ات هم خستگی ناشی از کار بود. چیزیت نیست. هزینه بیمارستان را به صندوق بده، برو دنبال زندگی‌ات»!
«شما جنایتکارید! من الان می‌رم با رییس بیمارستان صحبت می‌کنم».
«این ماجرا، ایده شخص رییس بیمارستان بود».
«ازش شکایت می‌کنم»!
«نمی‌تونی. چون دوست صمیمی پدر نامزد جدیدته ».

داستان کوتاه و جالب پسرک دستفروش

روزی روزگاری پسرک فقیری زندگی می کرد که برای گذران زندگی و تامین مخارج تحصیلش دستفروشی می کرد.از این خانه به آن خانه می رفت تا شاید بتواند پولی بدست آورد.روزی متوجه شد که تنها یک سکه ۱۰ سنتی برایش باقیمانده است و این درحالی بود که شدیداً احساس گرسنگی می کرد.تصمیم گرفت از خانه ای مقداری غذا تقاضا کند. بطور اتفاقی درب خانه ای را زد.دختر جوان و زیبائی در را باز کرد.پسرک با دیدن چهره زیبای دختر دستپاچه شد و بجای غذا ، فقط یک لیوان آب درخواست کرد.
دختر که متوجه گرسنگی شدید پسرک شده بود بجای آب برایش یک لیوان بزرگ شیر آورد.پسر با تمانینه و آهستگی شیر را سر کشید و گفت : «چقدر باید به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چیزی نباید بپردازی.مادر به ما آموخته که نیکی ما به ازائی ندارد.» پسرک گفت: « پس من از صمیم قلب از شما سپاسگذاری می کنم»
سالها بعد دختر جوان به شدت بیمار شد.پزشکان محلی از درمان بیماری او اظهار عجز نمودند و او را برای ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بیمارستانی مجهز ، متخصصین نسبت به درمان او اقدام کنند.
دکتر هوارد کلی ، جهت بررسی وضعیت بیمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگامیکه متوجه شد بیمارش از چه شهری به آنجا آمده برق عجیبی در چشمانش درخشید.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بیمار حرکت کرد.لباس پزشکی اش را بر تن کرد و برای دیدن مریضش وارد اطاق شد.در اولین نگاه اورا شناخت.
سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر برای نجات جان بیمارش اقدام کند.از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از یک تلاش طولانی علیه بیماری ، پیروزی ازآن دکتر کلی گردید.
آخرین روز بستری شدن زن در بیمارستان بود.به درخواست دکتر هزینه درمان زن جهت تائید نزد او برده شد.گوشه صورتحساب چیزی نوشت.آنرا درون پاکتی گذاشت و برای زن ارسال نمود.
زن از باز کردن پاکت و دیدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت.مطمئن بود که باید تمام عمر را بدهکار باشد.سرانجام تصمیم گرفت و پاکت را باز کرد.چیزی توجه اش را جلب کرد.چند کلمه ای روی قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند:
«بهای این صورتحساب قبلاً با یک لیوان شیر پرداخت شده است»

سه داستان کوتاه جالب و خواندنی

http://img.p30parsi.com/images/24863488877682398924.gif
داستان کوتاه “قیمت تجربه”
مهندسی بود که در تعمیر دستگاه های مکانیکی استعداد و تبحر داشت
او پس از۳۰ سال خدمت صادقانه با یاد و خاطری خوش باز نشسته شد
دو سال بعد، از طرف شرکت درباره رفع اشکال به ظاهر لاینحل یکی از دستگاه های
چندین میلیون دلاری با اوتماس گرفتند
آنها هر کاری که از دستشان بر می آمد انجام داده بودند
و هیچ کسی نتوانسته بود اشکال را رفع کند بنابراین، نومیدانه به او متوسل شده بودند
که در رفع بسیاری از این مشکلات موفق بوده است.
مهندس، این ا مر را به رغبت می پذیرد. او یک روز تمام به وارسی دستگاه می پردازد
و در پایان کار، با یک تکه گچ علامت ضربدر روی یک قطعه مخصوص دستگاه می کشد
و با سربلندی می گوید: اشکال اینجاست
آن قطعه تعمیر می شود و دستگاه بار دیگر به کار می افتد.
مهندس دستمزد خود را ۵۰۰۰۰ دلار معرفی می کند.
حسابداری تقاضای ارائه گزارش و صورتحساب مواد مصرفی می کند
و او بطور مختصر این گزارش را می دهد:
بابت یک قطعه گچ: ۱ دلار و بابت
دانستن اینکه ضربدر را کجا بزنم: ۴۹۹۹۹ دلار !

داستان کوتاه “استانداردهای ژاپنی ها”
 عکس   سه داستان کوتاه جالب و خواندنی
چند سال پیش، آی بی ام تصمیم گرفت که تولید یکی از
قطعات کامپیوترهایش را به ژاپنیها بسپارد
در مشخصات تولید محصول نوشته بود
سه قطعه معیوب در هر ۱۰۰۰۰ قطعه ای که تولید می شود قابل قبول است.
هنگامیکه قطعات تولید شدند و برای آی بی ام فرستاده شدند
نامه ای همراه آنها بود با این مضمون
مفتخریم که سفارش شما را سر وقت آماده کرده و تحویل می دهیم
برای آن سه قطعه معیوبی هم که خواسته بودید
خط تولید جداگانه ای درست کردیم و آنها را فراهم ساختیم
امیدواریم این کار رضایت شما را فراهم سازد !
داستان کوتاه “کشیش و رماتیسم”
 عکس   سه داستان کوتاه جالب و خواندنی
کشیشی در اتوبوس نشسته بود که یک ولگرد مست و لایعقل سوار شد و کنار او نشست
مردک روزنامه ای باز کرد و مشغول خواندن شد و بعد از مدتی از کشیش پرسید
پدر روحانی روماتیسم از چی ایجاد میشود؟
کشیش هم موعظه را شروع کرد و گفت روماتیسم  حاصل مستی و میگساری و بی بند و باری است
مردک با حالت منفعل  دوباره سرش گرم روزنامه خودش شد
بعد کشیش از او پرسید  تو حالا چند وقت است که روماتیسم داری؟
مردک گفت من روماتیسم ندارم
اینجا نوشته است پاپ اعظم دچار روماتیسم بدی است
نکته:
پیش از پاسخ دادن مطمئن شوید سئوال را به خوبی متوجه شده اید  و جواب آنرا می دانید !

داستان های خنده دار از ملانصرالدین

شاید بسیاری از جوانان بگویند، ملانصرالدین دیگه چیه و این قصه ها دیگه قدیمی شده. ولی باید گفت که روایت های ملانصرالدین تنها متعلق به کشور ما و یا مشرق زمین نیست. شاید شخصیت او مربوط به دوران قدیم است ولی پندهای او متعلق به تمام فرهنگ ها و دورانهاست. ملانصرالدین شخصیتی است که داستان هایش تمامی ندارد و هنوز که هنوز است حکایات بامزه ای که اتفاق می افتد را به او نسبت می دهند و حتی او را با بسیاری از موضوعات امروزی همساز کرده اند. در کشورهای آمریکایی و روسیه او را بیشتر با شخصیتی بذله گو و دارای مقام والای فلسفی می شناسند. به هر حال او سمبلی است از فردی که گاه ساده لوح و احمق و گاه عالم و آگاه و حاضر جواب است که با ماجراهای به ظاهر طنزآلودش پند و اندرزهایی را نیز به ما می آموزد.

داستان خویشاوند الاغ
روزی ملا الاغش را که خطایی کرده بود می زد,
شخصی که از آنجا عبور می کرد اعتراض نمود و گفت: ای مرد چرا حیوان زبان بسته را می زنی؟
ملا گفت: ببخشید نمی دانستم که از خویشاوندان شماست اگر می دانستم به او اسائه ادب نمی کردم؟! 
داستان دم خروس
یک روز شخصی خروس ملا را دزدید و در کیسه اش گذاشت,
ملا که دزد را دیده بود او را تعقیب نمود و به او گفت:خروسم را بده! دزد گفت: من خروس ترا ندیده ام,
ملا دفعتا دم خروس را دید که از کیسه بیرون زده بود به همین جهت به دزد گفت درست است که تو راست می گویی ولی این دم خروس که از کیسه بیرون آمده است چیز دیگری می گوید. 
داستان خروس شدن ملا
یک روز ملا به گرمابه رفته بود تعدادی جوان که در آنجا بودند تصمیم گرفتند سر بسر او بگذارند به همین جهت هر کدام تخم مرغی با اورده بودند و رو به ملا کردند و گفتند: ما هر کدام قدقد می کنیم و یک تخم می گذاریم اگر کسی نتوانست باید مخارج حمام دیگران را بپردازد!
ملا ناگهان شروع کرد به قوقولی قوقو! جوانان با تعجب از او پرسیدند ملا این چه صدایی است بنا بود مرغ شوی!
ملا گفت : این همه مرغ یک خروس هم لازم دارند! 
داستان الاغ دم بریده
یک روز ملا الاغش را به بازار برد تا بفروشد, اما سر راه الاغ داخل لجن رفت و دمش کثیف شد, ملابا خودش گفت: این الاغ را با آن دم کثیف نخواهند خرید به همین جهت دم را برید.
اتفاقا در بازار برای الاغش مشتری پیدا شد اما تا دید الاغ دم ندارد از معامله پشیمان شد.
اما ملا بلافاصله گفت : ناراحت نشوید دم الاغ در خورجین است!؟ 
داستان مرکز زمین
یک روز شخصی که می خواست سر بسر ملا بگذارد او را مخاطب قرار داد و از او پرسید: جناب ملا مرکز زمین کجاست؟
ملا گفت : درست همین جا که ایستاده ای؟
اتفاقا از نظر علمی هم به علت اینکه زمین کروی شکل است پاسخ وی درست می باشد. 
داستان پرواز در اسمانها
مردی که خیال می کرد دانشمند است و در نجوم تبحری دارد یک روز رو به ملا کرد و گفت:
خجالت نمی کشی خود را مسخره مردم نموده ای و همه تو را دست می اندازند در صورتیکه من دانشمند هستم و هر شب در آفاق و انفس سیر می کنم.
ملا گفت : ایا در این سفرها چیز نرمی به صورتت نخورده است؟
دانشمند گفت :اتقاقا چرا؟
ملا با تمسخر پاسخ داد: درست است همان چیز نرم دم الاغ من بوده است! 
داستان درخت گردو
روزی ملا زیر درخت گردو خوابیده بود که ناگهان گردویی به شدت به سرش اصابت کرد و سرش باد کرد. بعد از آن شروع کرد به شکر کردن
مردی از انجا می گذشت وقتی ماجرا را شنید گفت:اینکه دیگر شکر کردن ندارد.
ملا گفت: احمق جان نمی دانی اگر به جای درخت گردو زیر درخت خربزه خوابیده بودم نمیدانم عاقبتم چه بود؟! 
داستان قیمت حاکم
روزی ملا به حمام رفته بود اتفاقا حاکم شهر هم برای استحمام آمد حاکم برای اینکه با ملا شوخی کرده باشد رو به او کرد و گفت : ملا قیمت من چقدر است؟
ملا گفت : بیست تومان.
حاکم ناراحت شد و گفت : مردک نادان اینکه تنها قیمت لنگی حمام من است.
ملا هم گفت: منظورم همین بود و الا خودت ارزش نداری! 
داستان قبر دراز
روزی ملا از گورستان عبور می کرد قبر درازی را دید از شخصی پرسید اینجا چه کسی دفن است!
شخص پاسخ داد : این قبر علمدار امیر لشکر است!
ملا با تعجب گفت: مگر او را با علمش دفن کرده اند؟! 
داستان خانه عزاداران
روزی ملا در خانه ای رفت و از صاحبخانه قدری نان خواست دخترکی در خانه بود و گفت : نداریم!
ملا گفت: لیوانی آب بده!
دخترک پاسخ داد: نداریم!
ملا پرسید: مادرت کجاست:
دخترک پاسخ داد : عزاداری رفته است!
ملا گفت: خانه شما با این حال و روزی که دارد باید همه قوم و خویشان به تعزیت به اینجا بیایند نه اینکه شما جایی به عزاداری بروید! 
داستان بچه ملا
روی ملا خواست بچه اش را ساکت کند به همین جهت او را بغل کرد و برایش لالایی گفت و ادا در می آورد, که ناگهان بچه روی او ادرار کرد!
ملا هم ناراحت شد و بچه را خیس کرد.
زنش گفت: ملا این چه کاری بود که کردی؟
ملا گفت: باید برود و خدا را شکر کند اگر بچه من نبود و غریبه بود او را داخل حوض می انداختم! 
داستان ملا در جنگ
روزی ملا به جنگ رفته بود و با خود سپر بزرگی برده بود. ولی ناگهان یکی از دشمنان سنگی بر سر او زد و سرش را شکست.
ملا سپر بزرگش را نشان داد و گفت: ای نادان سپر به این بزرگی را نمی بینی و سنگ بر سر من می زنی؟ 
داستان نردبان فروشی ملا
روزی ملا در باغی بر روی نردبانی رفته بود و داشت میوه می خورد صاحب باغ او را دید و با عصبانیت پرسید: ای مرد بالای نردبان چکار می کنی؟ملا گفت نردبان می فروشم!
باغبان گفت : در باغ من نردبان می فروشی؟
ملا گفت: نردبان مال خودم هست هر جا که دلم بخواهد آنرا می فروشم. 
داستان لباس نو
روزی ملا ملا به مجلس میهمانی رفته بود اما لباسش مناسب نبود به همین جهت هیچکس به او احترام نگذاشت و به تعارف نکرد!
ملا ه خانه رفت و لباسهای نواش را پوشید و به میهمانی برگشت اینبار همه او را احترام گذاشتند و با عزت و احترام او را بالای مجلس نشاندند!ملا هنگام صرف غذا در حالیکه به لباسهای نواش تعرف می کرد گفت: بفرمایید این غذاها مال شماست اگر شما نبودید اینها مرا داخل آدم حساب نمی کردند. 
داستان ملا و گوسفند
روزی ملا از بازار یک گوسفند خرید در راه دزدی طناب گوسفند را از گردن آن باز کرد و گوسفند را به دوستش داد و طناب را به گردن خود بست و چهار دست و پا به دنبال ملا را افتاد.
ملا به خانه رسید ناگهان دید که گوسفندش تبدیل به جوانی شده است
دزد رو به ملا کرد و گفت من مادرم را اذیت کرده بودم او هم مرا نفرین کرد من گوسفند شدم ولی چون صاحبم مرد خوبی بود دوباره به حالت اول بازگشتم.
ملا دلش به حال او سوخت و گفت: اشکالی ندارد برو ولی یادت باشد که دیگر مادرت را اذیت نکنی!
روز بعد که ملا برای خرید به بازار فته بود گوسفندش را آنجا دید. گوش او را گرفت و گفت ای پسر احمق چرا مادرت را ناراحت کردی تا دوباره نفرینت کند و گوسفند شوی!؟ 
داستان خانه ملا
روزی جنازه ای را می بردند پسر ملا از پدرش پرسید : پدرجان این جنازه را کجا می برند؟!
ملا گفت او را به جایی می برند که نه اب هست نه نان هست نه پوشیدنی هست و نه چیز دیگری
پسر ملا گفت : فهمیدم او را به خانه ما می برند!
داستان داماد شدن ملا
روزی از ملا پرسیدند : شما چند سالگی داماد شدید؟
ملا گفت به خدا یادم نیست چونکه آن زمان هنوز به سن عقل نرسیده بودم! 
داستان گم شدن ملا
روزی ملا خرش را گم کرده بود ملا راه می رفت و شکر می کرد. دوستش پرسید حالا خرت را گم کرده ای دیگر چرا خدا را شکر می کنی؟
ملا گفت به خاطر اینکه خودم بر روی آن ننشسته بودم و الا خودم هم با آن گم شده بودم!؟ 
داستان دوست ملا
روزی ملا با دوستش خورش بادمجان می خورد ملا از او پرسید خورش بادمجان چه جور غذایی است؟
دوست ملا گفت : غذای خیلی خوبی است و راجع به منافع ان سخن گفت.
بعد از اینکه غذایشان را خوردند و سیر شدند بادمجان دلشان را زد به همین جهت ملا شروع کرد به بدگویی از بادمجان و از دوستش پرسید: خورش بادمجان چگونه غذایی است!؟
دوست ملا گفت: من دوست توام نه دوست بادمجان به همین جهت هر آنچه را که تو دوست داری برایت می گویم! 
داستان ماه بهتر است
روزی شخصی از ملا پرسید: ماه بهتر است یا خورشید!؟
ملا گفت ای نادان این چه سوالی است که از من می پرسی؟ خوب معلوم است, خورشید روزها بیرون می آید که هوا روشن است و نیازی به وجودش نیست!
ولی ماه شبهای تاریک را ورشن می کند, به همین جهت نفعش خیلی بیشتر از ضررش است

داستان آموزنده ” هزینه بیلط “

یادم می آید وقتی که نوجوان بودم ، یک شب با پدرم در صف خرید بلیط سیرک ایستاده بودیم . جلوی ما یک خانواده پرجمعیت ایستاده بودند . به نظر می رسید پول زیادی نداشتند .
شش بچه که همگی زیر دوازده سال بودند ، لباس های کهنه ولی در عین حال تمیز پوشیده بودند . بچه ها همگی با ادب بودند . دو تا دو تا پشت پدر و مادرشان ، دست همدیگر را گرفته بودند و با هیجان در مورد برنامه ها و شعبده بازی هایی که قرار بود ببینند ، صحبت می کردند . مادر بازوی شوهرش را گرفته بود و با عشق به او لبخند می زد .
وقتی به باجه بلیط فروشی رسیدند ، متصدی باجه از پدر خانواده پرسید : « چند عدد بلیط می خواهید ؟ » پدر جواب داد : « لطفاً شش بلیط برای بچه ها و دو بلیط برای بزرگسالان . »
متصدی باجه ، قیمت بلیط ها را گفت :
- ۲۰ دلار!

پدر به باجه نزدیک تر شد و به آرامی پرسید : « ببخشید ، گفتید چه قدر ؟ » متصدی باجه دوباره قیمت بلیط ها را تکرار کرد .
پدر و مادر بچه ها با ناراحتی زمزمه کردند . معلوم بود که مرد پول کافی نداشت . حتماً فکر می کرد که به بچه های کوچکش چه جوابی بدهد ؟
ناگهان پدرم دست در جیبش برد و یک اسکناس بیست دلاری بیرون آورد و روی زمین انداخت . بعد خم شد ، پول را از زمین برداشت ، به شانه مرد زد و گفت : « ببخشید آقا ، این پول از جیب شما افتاد ! »
مرد که متوجه موضوع شده بود ، همان طور که اشک از چشمانش سرازیر می شد ، گفت : « متشکرم آقا . »
پدر خانواده مرد شریفی بود ولی در آن لحظه برای اینکه پیش بچه ها شرمنده نشود ، کمک پدرم را قبول کرد . بعد از این که بچه ها داخل سیرک شدند ، من و پدرم از صف خارج شدیم و به طرف خانه حرکت کردیم .

جوک

غضنفر منچ بازی میکنه ، مار نیشش میزنه !!!
.
.
فرق باتری با مادر زن در چیست ؟ باتری حداقل یک قطب مثبت دارد اما مادر زن هیچ چیز مثبتی ندارد!!!
.
.
یه روز یه پیرمردی عزرائیل رو می بینه که داره از دور میادطرفش. ازترس جونش فرارمی کنه می ره داخل یه مهد کودک کنار بچه ها می شینه شروع می کنه به بیسکویت خوردن.
عزرائیل میادپیشش ومیگه: داری چیکار می کنی؟
پیرمرد با صدای بچه گانه میگه: دارم قاقا میخورم.
عزرئیل میگه: پس قاقاتو بخور بریم دَدَر.
.
.
به غضنفر میگن نظرت در باره ی توپ فوتبال چیه؟ یه کم فکر می کنه میگه:شطرنج گردالی..؟!
.
.
از یاروهه پرسیدن با کدوم عبادت حال میکنی؟
گفت : نمازمیت
پرسیدن چرا؟
گفت : وضو که نمیخواد رکوع و سجده نداره کفشاتم در نمیاری آخرشم یه نهار میدن!
.
.
از حیف نون خواستن به بم کمک کنه گفت امسال دستم خالیه انشاالله زلزله بعدی.!
.
.
غضنفر میره مکه میخواست گوسفند قربانی کنه ، چاقو پیدا نمیکنه گوسفند رو خفه میکنه !
.
.
خدا پس از افریدن غضنفر لبخندی زد و به پیامبر فرمود ؟ هذا سوژه امتی
.
.
بالای خودپرداز اخطاریه چسبوندن: به علت کلاهبرداری‌های انجام شده از افراد بی سواد، از این افراد تقاضا می شود کارت خود را به دیگران جهت برداشت یارانه‌ها واگذار نکنند!
.
.
ساعت دوازده شب چنان برفی اومد که نگو، بعد یهو ابرا رفتن برفا آب شد، کم مونده بود خورشیدم نصفه شبی طلوع کنه!
.
.
یارو از بالای دیوار میوفته رو یه خر ، به خره میگه خدا از برادری کمت نکنه!
.
.
حیف نون میره سربازی تو صف بوده سروانه میگه
به چپ چپ به راست راست…. میبینه حیف نون همینجوری وایستاده
میگه تو چرا به فرمانم عمل نمیکنی؟ حیف نون میگه جناب سروان شما
اول تصمیم قطعی رو بگیرید بعد من انجام میدم !
.
.
یک روز انگشت با دماغ دعواش میشه, دماغه به انگشته میگه:
اگه از این به بعد بهت جنــس دادم
.
.
به حیف نون میگن با کامپیوتر بلدی کار کنی؟ میگه:آره
میگن در چه سطحی بلدی؟ میگه:در سطح خوب
میگن خوب حالا کامپیوتر رو روشن کن؟میگه : بلدم اما نه تا این حد!
.
.
یــارو داخل آسانسور میشه ،می‌بینه روش نوشته ” ظرفیت هشت نفر ”
با بی تحملی میگه : حالا کی حوصله داره منتظر اون هفت نفر دیگه وایسه .

۴ اسفند ۱۳۹۰

جوک

فری خوشحال تو موزه لوور فرانسه خسته می شه یه صندلی خالی می بینه میره می شینه.
مامور موزه با سرعت به طرفش میاد و بهش می گه: آقا پاشو این صندلی ناپلئونه!
می گه: خوب بابا! هر وقت اومد بلند می شم
.
.
دعای شب یک کودک : خدایا! خودت میدونی آب کم خوردم ، جیش هم کردم ، پس کمکم کن صبح کتک نخورم (آمیین)
.
.
حیف نون می ره بنگاه، می گن یه خونه داریم کنار راه آهنه. سر و صدا زیاده ولی بعد از یک هفته عادی می شه.
حیف نون می گه: اشکالی نداره، این یک هفته رو می رم پیش داداشم
.
.
آمریکایی یه چیزی تولید میکنه شعارش اینه هرگز نباید خراب بشه !!!
اروپایی میگه چند سال کار کنه ولی تو این چند سال درست کار کنه !!!!!!
ایرانی میگه فقط همون لحظه که مشتری میخره خراب نشه ،بعدش رو بیخیال !!!!!!!!
چینی میگه کارم نکرد ،نکرد!! ایرانی میخره !!عجب تولید کننده هایی داریم
.
.
یک روز یه دختر کوچکی در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزی می کرد نگاه میکرد. ناگهان متوجه چند تار موی سفید در بین موهای مادرش شد.
از مادرش پرسید : مامان چرا بعضی از تارهای موهای شما سفیده؟ مادرش جواب میده : وقتی تو یه کار بدی انجام میدی یکی از تارای موی من سفید میشه!
دختر کوچولو کمی فکر کرد و گفت: حالا فهمیدم چرا همه موهای مامان بزرگ سفیده!!
.
.
به غضنفر میگن تو طرفدار کدوم تیم فوتبال هستی؟
میگه قربون جدش برم آسد میلان!!
.
.
یه خانواده از یکی از دهات دور واسه زندگی میان تهران به بچهشون میگن، خونه هر کی در زدی نگو مویوم بگو منم.
بچهه میگه اگه بوگوم منم اونا از کجا بفهمن که مویوم.
.
.
یه بچهه رو به زور بابا و مامانش وادار به نماز خوندن می کنن …
بعد می بینن نشسته داره همین جوری دعا می کنه …
میرن گوش میدن می بینن میگه: خدایا اینا من رو بزور وادار کردن نماز بخونم، تو خودت قبول نکن!!!
.
.
غضنفر میره بالای پل عابر پیاده داد می زنه حالا من خر،من نفهم، آخه شما اینجا رودخانه می بینید که اومدین روش پل زدین
.
.
یه روز اینشتین و نیوتن داشتن با هم قایم موشک بازی می کردن. انیشتن چشم می ذاره و نیوتن میره پشت سر انیشتن یه مربع به ضلع یک متر می کشه و توی اون مربع می ایسته!
وقتی شمارش انیشتن تموم میشه بر می گرده و نیوتن رو می بینه! میگه: نیوتن! سوک سوک!
نیوتن میگه: من نیوتن نیستم! الان ثابت می کنم: مساحت این مربع ۱ متر در ۱ متر میشه ۱ متر مربع و من هم که روی این مربع ایستادم!
بنابراین نیوتن بر متر مربع میشه پاسکال
.
.
غضنفر تا ده سال برای مادرش عزاداری می کرد . بهش میگن : آخه چقدر گریه می کنی ده سال گذشته . میگه : آخه هر وقت یادم میفته که موقع خاکسپاریش چه دست و پایی میزد جیگرم آتیش می گیره
.
.
غضنفر میره تو صف نون وایی، شاطره میگه: نون تا اینجا بیشتر نمیرسه، بقیه برن.
غضنفر میگه: ببخشید میشه جمعتر وایسین نون به ما هم برسه
.
.
به غضنفرمیگن با آدم و تهران یه جمله بساز میگه: آدما ممکنه تهرانى باشن ولى تهرانى ها ممکن نیست آدم باشن!
.
.
غضنفر مداح بوده ، بهش ﻣﻴﮕﻦ ﺑﺮﻭ ﻣﺤﻠﻪ ﺳﻨﻰﻫﺎ ﻣﺪﺍﺣﻰ ﻛﻦ ﻭﻟﻰ ﺍﺯ ﻳﺰﻳﺪ ﻭ ﻣﻌﺎﻭﻳﻪ ﻭ ﻋﻤﺮ ﻭ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺣﺮﻓﻰ ﻧﺰﻥ ، ﻣﻴﮕﻪ ﭘﺲ ﺑﺮﻡ ﭼﻰ ﺑﮕﻢ ، ﺑﮕﻢ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﺎ ﻣﻮﺗﻮﺭ ﺗﺼﺎﺩﻑ ﻛﺮﺩﻩ !
.
.
غضنفر داشت آب جوش میریخته توی باغچه!
بهش میگن: چرا آب جوش میریزی تو باغچه؟؟
میگه: آخه چای کاشتم.

آیا میدانید:

did you know1 180x300 دانستنیهای مرداد ماه ۹۰
آیا میدانید:      که سطح شهر مکزیک سالانه ۲۵ سانتیمتر نشست میکند ؟
آیا میدانید:    ۸۵% گیاهان در اقیانوس ها هستند .
آیا میدانید:     استخوان ران انسان قوی تر از بتن هستند .
آیا میدانید:     آب گرم از آب سرد سریعتر یخ میبندد .
آیا میدانید:     نهنگ نمی تواند به عقب شنا کند .


آیا میدانید: افراد باهوش داراى روى و مس بیشترى در موهایشان هستند .
آیا میدانید: استرالیا تنها قاره بدون آتشفشان فعال است .
آیا میدانید: آتش معمولا از سربالائی سریعتر حرکت می کند تا در سراشیبی.
آیا میدانید: سنجاقک ها با داشتن ۶ پا نمیتوانند راه بروند .
آیا میدانید: مردم بیشتر از حیوانات در آفریقا کشته میشوند .
آیا میدانید: مینای دندان سخت ترین ماده در بدن شماست.
آیا میدانید: امن ترین رنگ ماشین سفید است.
آیا میدانید: قدیمی ترین کلمه در زبان انگلیسی “شهر” است.
آیا میدانید: انگور در ماکروویو منفجر میشود  .
آیا میدانید: پرده ونیزی در ژاپن اختراع شد .
آیا میدانید: بنای تاج محل در هند به طور کامل از سنگ مرمر ساخته شده
آیا میدانید: عقرب زیر نور ماوراء بنفش میدرخشد .
آیا میدانید: آمریکایی ها  ۳۵۰۰۰ تن ماکارونی در سال میخورند .
آیا میدانید: اسیدهای معده موجود در معده مار می تواند استخوان ها و دندان ها را هضم کند.
آیا میدانید:شما در موقع خواب کالری بیشتری میسوزانید تا تماشای تلویزیون .
آیا میدانید: به ازای هر انسان ۲۰۰ میلیون حشره وجود دارد .
آیا میدانید: ما در طول زندگیمان ۱۸ کیلو پوست می‌اندازیم
آیا میدانید: هنگام صحبت کردن ، برای بیان هر کلمه (۷۲) ماهیچه بکار گرفته میشود .
آیا میدانید: سرعت رشد ناخن های مردان نسبت به زنان بیشتر است .
آیا میدانید: دندانهای که رنگ شکری دارد نسبت به دندانهای که رنگ سفید دارد دیرتر خراب میشود.
آیا میدانید: چین تولید کننده ۷۰% اسباب بازی های جهان است
آیا میدانید: به طور متوسط روزانه، ۱۲ نوزاد به خانواده‌های اشتباه داده می‌شوند.
آیا میدانید: آیا میدانستید که در ۴۰۰۰ سال قبل، هیچ حیوانی اهلی نبود ؟
آیا میدانید: ۳۰ برابر مردمی که امروزه بر سطح زمین زندگی میکنند در زیر خاک مدفون شده اند
آیا میدانید: نوکیا، نام محلی در جنوب فنلاند است که اسم شرکت نوکیا هم برگرفته از نام همین محل می باشد

نکات جالب تنفس از راه بینی

نکات جالب تنفس از راه بینی

بینی شما قسمتهای راست و چپ دارد که هر دو قسمت برای تنفس تان بکار میروند، اما در حقیقت دو سوراخ بینی شما متفاوتند و شما میتوانید این تفاوت را حس کنید. حفره سمت راست بینی، نشانگر خورشید و حفره سمت چپ نشانگر ماه است.
وقتی سردرد دارید، سعی کنید که حفره سمت راست بینی تان را ببنیدید و برای تنفس کردن تنها از حفره سمت چپ استفاده کنید. خواهید دید که بعد از پنج دقیقه سردرد شما خوب خواهد شد.
اگر احساس خستگی میکنید، برعکس اقدام فوق را عمل کنید. حفره سمت چپ بینی تان را ببندید و تنها از حفره سمت راست بینی تان تنفس کنید. بعد از مدتی احساس میکنید که خستگی شما برطرف شده است.
حفره سمت راست بینی شما به گرمی مربوط است و لذا براحتی گرم میشود این درحالی است که حفره سمت چپ بینی تان به سردی مربوط میباشد.
تفریباً همه خانم ها از حفره سمت چپ بینی شان تنفس میکنند، بنابراین با سرعت بیشتری خنک میشوند. اما بیشتر پسر بچه ها با بینی سمت راستشان نفس میکشند

آیا توجه کرده اید که وقتی از خواب برمیخیزید، کدام حفره بینی تان سریعتر تنفس میکند؟ اگر از حفره چپ تندتر تنفس میکنید، شما احساس خستگی دارید. بنابراین حفره سمت چپ بینی تان را ببندید و برای تنفس از حفره سمت راست خود استفاده کنید، خواهید دید که بسرعت احساس شادابی میکنید.

برنده بهترین پوستر پس از واقعه تلخ سونامی ژاپن

برنده بهترین پوستر پس از واقعه تلخ سونامی ژاپن





Click image for larger version

Name: 1.jpg
Views: 8
Size: 68.8 KB
ID: 224276

تاثیر باور نکردنی ۷ میوه بر پوست صورت

تاثیر باور نکردنی ۷ میوه بر پوست صورت

این روزها تب استفاده از انواع ماسک‌های زیبایی در میان خانم‌ها و حتی برخی آقایان به شدت افزایش یافته است اما جالب است بدانید که چون ماسک‌های صورت موجود در بازار مطابق با نیاز نوع پوست هر فرد ساخته نمی‌شوند ممکن است استفاده از آنها برای فرد زیان‌آور باشد بنابراین متخصصان پوست درباره عوارض استفاده از این ماسک‌ها در پوست‌های گوناگون هشدار می‌دهند….
دکتر حبیب انصارین، متخصص پوست و مو و عضو هیات علمی‌دانشگاه علوم پزشکی ایران می‌گوید: «متخصصان پوست گاهی به صورت تجربی و گاه به روش علمی‌فرمولاسیون مناسب پوست فرد را تجویز می‌کنند اما فرمولاسیون‌ ماسک‌های تجاری موجود در بازار ممکن است نه تنها برای پوست فرد مناسب نبوده بلکه آثار منفی به بار آورد.» وی در ادامه می‌افزاید: «برای مثال چنانچه پوست فردی خشک باشد و از دارویی حاوی الکل استفاده کند پوستش تحریک شده و حساس‌تر می‌شود. بنابراین شما که پوستی شاداب و با طراوت می‌خواهید و در این راه تا به حال پول فراوانی خرج کرده‌اید اما آن‌طور که انتظار داشته‌اید نتیجه نگرفته‌اید،
بهتر است پول و وقتتان را بیش از این بیهوده هدر ندهید.
یادتان باشد که همیشه گران‌ترین و پرهزینه ترین راه بهترین راه نیست! بهترین، کم‌خطرترین و مقرون به صرفه‌ترین ماسک‌ها، در واقع همان ماسک‌های متشکل از آب‌میوه‌ها، پوست میوه‌ها یا بافت آنها هستند که در منزل می‌توان به راحتی آنها را تهیه و از آنها استفاده کرد اما اولین قدم این است که پوست خود را بشناسید تا بتوانید ماسکی مناسب برای پوست خود تهیه کنید.» حال که پوست خود را شناخته‌اید شما را با طرز تهیه چند ماسک مفید آشنا می‌کنیم. (این ماسک‌ها حتی اگر مفید واقع نشوند ضرری ندارند؛ امتحان کنید!)
● ماسک خرما
یک عدد خیار با پوست، یک تکه سیب‌زمینی خام با پوست، یک قاشق غذاخوری جوانه ماش، دو قاشق غذاخوری ماست پرچرب و یک عدد خرمای بدون هسته را با هم در مخلوط کن بریزید. بعد بگذارید به مدت ۱۰ دقیقه ماسک روی صورت بماند و سپس با آب ملایم بشویید. (توجه داشته باشید این ماسک به علت گرمی‌خرما می‌تواند در بعضی افراد ایجاد حساسیت کند. (این ماسک یک التیام‌دهنده موثر است و افرادی که پوست چرب دارند می‌توانند از این ماسک یک تا دوبار در ماه استفاده کنند.)
● ماسک آناناس
یک آناناس رسیده را پوست بکنید و در مخلوط کن بریزید تا به صورت مخلوط غلیظی در بیاید. سپس به همان اندازه الکل اتیلیک و یک لیوان روغن آفتابگردان به آن بیفزایید. حال روزی یک بار، هر بار ۲۰ تا ۳۰ دقیقه، این مخلوط را به صورت ماسک روی صورت خود قرار دهید و سپس با آب سرد بشویید. این ماسک تأثیر جالبی بر جوش‌های غرور به ویژه گلوله‌های چربی زیر پوستی دارد.
● ماسک هلو
یکی از بهترین ماسک‌های زیبایی را می‌توانید از هلو تهیه کنید. کافی است سه یا چهار هلوی تازه را بشویید و هسته آنها را خارج کنید. (لازم نیست پوست هلوها را بکنید.) هلوها را له کنید و با یک زرده تخم‌مرغ و یک قاشق غذاخوری پودر جوانه گندم کاملا مخلوط کنید و روی پوست صورت بمالید و ۲۰ دقیقه بعد آن را با آب سرد یا پنبه آغشته به گلاب پاک کنید. این ماسک در رفع خشکی پوست و ایجاد طراوت و تازگی و جلوگیری از چروک صورت بسیار مؤثر است.
● ماسک گلابی
یک گلابی رسیده را خرد کنید و روی پوست صورت بمالید و ۲۰ دقیقه بعد آن را با آب یا پنبه آغشته به گلاب از سطح پوست خود پاک کنید. این ماسک برای پوست‌های چرب و افرادی که منافذ پوستی آنها واضح و نازیبا شده بسیار مفید است.
● ماسک لیموترش
آب یک لیموترش تازه را بگیرید و با یک زرده تخم‌مرغ و چند قطره روغن بادام یا آفتابگردان مخلوط کنید و روی پوست بمالید و ماساژ دهید و ۱۵ دقیقه بعد آن را بشویید. این ماسک برای پوست‌های خشک مفید است.
● ماسک پرتقال
یک پرتقال را پوست بکنید. هسته‌ها و پوست‌های نازک پره‌های آن را جدا کنید و روی پوست صورت خود بخوابانید و پس از ۲۰ دقیقه با آب سرد بشویید. این ماسک برای درمان جوش‌های غرور جوانی مؤثر است ولی افرادی که پوست خشک دارند نباید آن را مصرف کنند.
● ماسک سفیده تخم‌مرغ
سفیده تخم مرغ را با همان مقدار الکل سفید مخلوط کنید و آن را با نوک انگشتان خود بردارید و روی پوست بگذارید و ماساژ دهید. روش ماساژ باید از پایین به بالا و از سمت راست به چپ و چپ به راست باشد. سپس کمی‌صبر کنید تا ماسک خشک شود و ۲۰ دقیقه بعد بشویید. این ماسک برای رفع چین و چروک صورت مناسب است.
روزنامه سلامت

چه کسانی در حادثه‌ي تروريستي ۱۱ سپتامبر به القاعده کمک کردن؟

چه کسانی در حادثه‌ي تروريستي ۱۱ سپتامبر به القاعده کمک کردن؟


به نظر من همه دنیا و حتی خود مردم امریکا فهمیدن بدون کمک دولت و پلیس امنیتی ایالات متحده امکان نداشت ترویستا موفق بشن!!! قبل از اینکه هواپیمای مسافربری به برج های دوقلو برسه جنگنده های اف 35 تحت کاربری نیروی هوایی ایالات متحده آمریکا وارد اسمان شهر میشن و نابودش میکنن. وقتی هواپیمای مسافربری از مسیرش خارج شد امنیت پرواز (محافظ های داخل هواپیما) کجا بودن؟ و در فاصله ای که مسیر هواپیما تغییر کرده چرا ارتش دست روی دست گذاشت و جنگنده های اف 35 رو برای عملیات نفرستاد؟


ولی حکومت آمریکا نمیخواست جلوی تروریستها رو بگیره چون محافظ های پرواز کاری نکردن و حتی نیروی هوایی هم کاری نکرد !! پایگاه جنگنده های ارتش زندیک شهر بوده و میتونستن به سرعت خودشون رو به برج ها برسونن !!!

درضمن برای تخریب کامل برج هایی به این بزرگی لازم هست قبل از عملیات تروریستی چندین انفجار کوچک در برج ها انجام بشه تا همه طبقه ها همزمان تخریب بشن و مثل یک کیک له بشه

چرا کسی جلوی ترویستها رو نگرفت؟ چون از قبل هماهنگ شده بود تا این جنایت بهانه ای برای حمله به عراق و افغانستان و ایران بشه. حالا مضحک هست که ایران رو متهم به همکاری با القاعده میکنن!! کسانی به ایران اتهام میزنن که خودشون از گروهک ریگی و پژاک حمایت میکنن. آمریکا خودش متهم درجه یک هست

اثر گردو بر سلامتي انسان

اثر گردو بر سلامتي انسان


برطبق پژوهش‌هاي انجام شده گردو محافظ قلب است و از تكثير تومورهاي سرطاني در بدن جلوگيري مي‌كند.
مؤسسه تغذيه fda در آمريكا پيشنهاد مي‌كند روزانه مقدار ۵۰ گرم گردو خورده شود و سازمان صليب سبز در ماربورگ آلمان تاييد‌كننده اين مطلب است. گردو داراي ۶۵ درصد چربي است وخيلي زود فاسد مي‌شود، از اين رو بهتر است گردو را در بسته بندي وكيوم شده خريداري و به‌مدت كوتاه آن را در يخچال يا فريزر نگهداري كرد.گردو حاوي مواد معدني و ويتامين‌هاي گوناگون است.
ويتامين‌هاي محلول در چربي از قبيل ويتامين a، ويتامين e و همچنين ويتامين‌هاي محلول در آب از قبيل ويتامين c، ويتامين b۱، ويتامين b۱۲، اسيد فوليك، اسيد پانتوتنيك و نياسين در گردو وجوددارد. گردو داراي آهن، روي، مس، منيزيم و فسفر است.
ساير مواد مفيد و شفا بخش در گردو، اسيد فوليك، پلي فنول وتانن است.تاثير مثبت گردو روي سلامتي انسان به خاطر وجود مقادير زياد اسيدهاي چرب اشباع نشده و امگا ۳ است. اسيدهاي چرب امگا ۳ از تكثير سلول هاي سرطاني جلوگيري كرده، باعث رشد سلول‌هاي مغز و اعصاب مي‌شود. همچنين گردو داراي آنتي اكسيدان و فيتوسترول است كه اين مواد ضد‌سرطان هستند.
چربي‌هاي موجود درگردو، مي‌تواند مقدار كلسترين ال دي ال راپايين بياورند، از اين‌رو مانع آرتريواسكلروز در رگ ها مي‌شوند. مطالعات انجام گرفته در دانشگاه ‌هاروارد بيانگر اين مطلب است كه مصرف مقادير بالاي مغزها خطر مرگ قلبي ناگهاني را كاهش مي‌دهد. علاوه براين بسياري از مطالعات بيان مي‌كنند كه مصرف گردو خطر حمله قلبي و انسداد سرخ رگ ها را تا ۷۰درصد كاهش مي‌دهد.

داستان مردی که جهنم را خرید!

داستان مردی که جهنم را خرید!





در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می‌فروختند و مردم نادان هم با پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می‌کردند.
فرد دانایی که از این نادانی مردم رنج می‌برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد...
به کلیسا رفت و به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:قیمت جهنم چقدره؟کشیش تعجب کرد و گفت: جهنم؟!مرد دانا گفت: بله جهنم. کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه مرد سراسیمه مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.کشیش روی کاغذ پاره ای نوشت: سند جهنم مرد با خوشحالی آن را گرفت از کلیسا خارج شد.
به میدان شهر رفت و فریاد زد: من تمام جهنم رو خریدم این هم سند آن است. دیگر لازم نیست
بهشت را بخرید چون من هیچ کس را داخل جهنم راه نمی‌دهم...!

کشف هیولاهایی ترسناک در اعماق دریا

هيولاهاي اعماق دريا كه در دل تاريكي مطلق عمق اقيانوس زندگي مي‌كنند، با ظاهر ترسناك بيشتر به موجودات فرازميني شباهت دارند.

به گزارش ايسنا، اندازه اين هيولاهاي دريايي در حدود دو تا سه سانتيمتر است و جزء اكوسيستمي محسوب مي‌شوند كه تا 40 سال قبل ناشناخته مانده بودند.

از اوايل دهه 70 ميلادي و با توسعه فناوري‌هاي دريايي، اكتشافات در اعماق اقيانوس امكانپذير شد و گونه‌هاي نادري در تاريكي هاي مطلق كشف شدند.

هيولاهاي دريايي كه از رده پرتاران (Polychaetes) محسوب مي‌شوند، در فشار بسيار زياد در عمق هزار متري و در نزديكي منافذ هيدروترمال (گرم آبي) عميق‌ترين اقيانوس‌ها زندگي مي‌كنند.

اين موجودات دهان وحشتناكي دارند كه ربودن طعمه در اعماق تاريكي را تسهيل مي‌كند و از دندان‌هاي خود براي جويدن باكتري‌ها و ارگانيسم‌هاي ابتدايي كه در كنار آب‌هاي گرم منطقه ساكن هستند، استفاده مي‌كنند.

به گفته «دانيل دسبرايرز» محقق ارشد مؤسسه تحقيقات اكتشافات اعماق دريا ( I'lfremer) اجتماع متنوعي از جانوران در اطراف منافذ هيدروترمال زندگي مي كنند.

توانايي اين موجودات براي زندگي در سخت‌ترين شرايط در اعماق اقيانوس بسيار شگفت‌انگيز است و اين كشف ديدگاه محققان را نسبت به قلمرو دريايي بسيار تغيير داده است.


محققان اميدوارند با كشف اين موجودات در عمق اقيانوس‌ها بتواند به محققان به كشف گونه‌هاي حيات در سيارات ديگر كمك كند.

منافذ هيدروترمال در اطراف مناطق زلزله خيز، آتشفشان ها و صفحات تكتونيكي ديده مي‌شوند. آب بسيار گرم و مواد شيميايي خارج اين مناطق يك محيط ايده آل براي زندگي اين جانوران فراهم مي‌كنند.

محققان معتقدند چنين منافذ هيدروترمال در قمر مشتري «اروپا» نيز وجود دارد و نمونه‌اي از آنها زماني بر سطح مريخ نيز وجود داشته است.




۱ اسفند ۱۳۹۰

من زنم یا مرد؟

مامان من زنم یا مرد؟





خونه مشغول کاربودم که دخترم بدو بدو اومد و پرسید :





دخترم : مامان تو زنی یا مردی ؟





من : زنم دیگه پس چی ام ؟





دخترم : بابا ، چی اونم زنه ؟





من : نه مامانی بابا مرده .





دخترم : راست میگی مامان ؟





من : آره چطور مگه ؟





دخترم : هیچی مامان ! دیگه كی زنه ؟





من : خاله مریم ، خاله آرزو ، مامان بزرگ





دخترم : دایی سعید هم زنه ؟





من : نه اون مرده !





دخترم : از كجا فهمیدی زنی ؟





من : فهمیدم دیگه مامان، از قیافه ام .





دخترم : یعنی از چی ؟ از قیافه ات؟





من : از اینكه خوشگلم ،





دخترم : یعنی هر كی خوشگل بود زنه‌ ؟





من : اره دخترم





دخترم : بابا از كجا فهمید مرده





من : اونم از قیافش فهمید . یعنی بابایی چون ریش داره و ریشهاشو میزنه و زیاد




خوشگل نیست مرده !





دخترم : یعنی زنا خوشگلن مردا زشتن ؟





من : آره تقریبا .





دخترم : ولی بابایی كه از تو خوشگل تره





من : اولا تو نه شما بعدشم باباییت كجاش از من خوشگل تره ؟





دخترم : چشاش





من : یعنی من زشتم مامان ؟





دخترم : آره





من : مرسی





دخترم : ولی دایی سعید هم از خاله خوشگلتره !!





من : خوب مامان بعضی وقتها استثنا هم هست





دخترم : چی اون حرفه كه الان گفتی چی بود





من : استثنا یعنی بعضی وقتها اینجوری میشه





دخترم : مامان من مردم





من : نه تو زنی





دخترم : یعنی منم زشتم





من : نه مامان كی گفت تو زشتی تو ماهی ، ولی تو الان كودكی





دخترم : یعنی من زن نیستم ؟





من : چرا جنسیتت زنه ولی الان كودكی





دخترم : یعنی چی ؟





من : ببین مامان همه ی آدما شناسنامه دارن كه توی شناسنامه شون جنسیتشون مشخص میشه جنسیت تو هم توی شناسنامه ات زنه .





دخترم : یعنی منم مامانم ؟





من : اره دیگه تو هم مامان عروسكهاتی





دخترم : نه ، مامان واقعی ام ؟





من : خوب تو هم یه مامان واقعی كوچولو برای عروسكهات هستی دیگه





دخترم : مامان مسخره نباش دیگه من چی ام ؟





من : تو كودكی





دخترم : كی زن میشم ؟





من : بزرگ شدی





دخترم : مامان من نفهمیدم كیا زنن ؟





من : ببین یه جور دیگه میگم . كی بتو شیر داده تا خوردی بزرگ شدی





دخترم : بابا





من : بابات كی بتو شیر داد ؟ !!!!!!!!!!





دخترم : بابا هر شب تو لیوان سبزه بهم شیر میده دیگه





من : نه الان رو نمی گم ، كوچولو بودی ؟





دخترم : نمی دونم





من : نمی دونم چیه ؟ من دادم دیگه





دخترم : كی؟





من : ای بابا ولش كن ، بین مامان ، زنها سینه دارن كه باهاش به بچه ها شیر میدن




، ولی مردا ندارن





دخترم : خب بابا هم سینه داره





من : اره داره ولی باهاش شیر نمی ده !! فهمیدی





دخترم : خوب منم سینه دارم ولی شیر نمی دم پس مردم .





من : ای بابا ببین مامان جون خودت كه بزرگ بشی كم كم می فهمی .





دخترم : الان می خوام بفهمم .





من : خوب هر كی روسری سرش كنه زنه هر كی نكنه مرده





دخترم : یعنی تو الان مردی میریم پارك زن میشی





من : نه ببین ، من چیه تو میشم ؟





دخترم : مامانم





من : خوب مامانا همشون زنن و باباها همشون مردن





دخترم : آهان فهمیدم .





من : خدا خیرت بده كه فهمیدی ، برو با عروسكهات بازی كن




================




نیم ساعت بعد





دخترم : مامان یه سوال بپرسم





من : بپرس ولی در مورد زن و مرد نباشه ها





دخترم : در مورد ماهی قرمزه است .





من : خوب بپرس





دخترم : مامان ماهی قرمزه زنه یا مرده ؟!!

اتفاقی واقعا عجیب برای سه دختر جوان

این دختران به خاطر یك بیماری خاص به نام سندرم موی گرگ دچار یك زندگی وحشتناك شده اند و همیشه در رویایی ازدواج بوده اند.


به گزارش تکناز ساویتا 23 ساله ، منوشا 18 ساله و ساویتری 16 ساله درست مثل بقیه زنان هستند با این تفاوت كه بدن آنها از سر تا پا پوشیده از موی ضخیم است.


از هر 1 میلیارد نفر یك نفر به این سندرم دچار میشود و در این اتفاق نادر و دردناك سه دختر از یك خانواده به صورت ژنتیكی این سندرم را دارند.
در این بیماری خاص سلولهای هر نقطه از بدن مستعد رشد مو میشوند به صورتیكه حتی روی پیشانی و پلكها هم مو رشد میكند
.



این دختران اهل منطقه ای در جنوب هندوستان هستند و مجبورند هر روز از كرم موبر استفاده كننند.
این خانواده دارای 6 دختر است كه تنها سه تای آنها به این بیماری مبتلا هستند و پدر خانواده نیز این بیماری را داشته ا



قرار است آنها تحت عمل لیزری قرار گیرند و برای همیشه از شر این موها خلاص شوند. این عمل برای هر دختر

حدود 4500 پوند هزینه در بردارد كه خانواده آنها قادر به پرداخت این مبلغ نیست و قرار است با كمكهای دولتی این مشكل حل شود.




ماشین ۴۰۰ میلیونی علی‌ دائی

اختصاصی: علی دایی در سال ۱۳۴۸ در اردبیل متولد شد. در سال ۱۳۶۶ در رشته مهندسی عمران دانشگاه شریف پذیرفته شد، اما به دلیل بازی فوتبال هنگام اذان ظهر در گزینش ورود به دانشگاه رد شد. همان سال در رشته مهندسی کشاورزی دانشگاه آزاد تهران جنوب هم قبول شد و دو ترم هم به دانشگاه رفت. ولی در سال ۱۳۶۷ دوباره در کنکور شرکت کرد و این‌بار بدون آن که گزینش گریبان‌گیرش شود در رشته متالورژی دانشگاه صنعتی شریف پذیرفته شد و لیسانس خود را بهمن ماه سال ۱۳۷۱ از همان دانشگاه دریافت کرد؛ او تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی ارشد تربیت بدنی دانشگاه آزاد ادامه داد. وی متاهل است و اکنون ساکن محله جردن در تهران می‌باشد. فرزند اول وی در سال ۱۳۸۸ به دنیا آمد.



علی دائی علاوه بر فوتبال، در تجارت نیز موفق بوده‌است و گرداننده چندین شرکت بزرگ، چند فروشگاه، کارخانه تولیدی پوشاک ورزشی و عضو اتاق بازرگانی تهران است.علی دایی علاوه بر کارهای پوشاک ورزشی در ساختمان سازی هم فعالیت دارد. علی دایی در شهرک گلستان شهر زادگاهش(اردبیل) یک مدرسه راهنمایی به نام ابوالفضل دایی (پدرش) ساخته است و از خیرین مدرسه ساز اردبیل می باشد.

پورشه پانامرا







يك ايراني برترين پزشک آمريکا شد

ايراني برترين پزشک آمريکا شد
جام جم آنلاين: پزشک ایرانی در نیویورک توانست جایزه منتخب بیماران را به دست آورده و به عنوان یکی از برترین پزشکان ایالات متحده انتخاب شود.



تعداد اندکی از پزشکان در ایالات متحده توانستند جایزه سال 2011 منتخب بیماران را از آن خود کنند و نام دکتر «مهرداد هدایت نیا» نیز در میان نام این پزشکان برتر دیده می شود.

تنها پزشکانی می توانند این جایزه را دریافت کنند که از بیماران خود امتیاز خوبی دریافت کرده باشند و دیگر توانایی های خود را نیز به اثبات رسانده باشند. در واقع تنها پنج درصد از 720 هزار پزشک فعال در ایالات متحده در سال 2011 به عنوان برترین پزشکان کشور از دید بیماران معرفی شده اند.

ماهانه میلیونها بیمار در سرتاسر آمریکا به وب سایت های ویژه ای مراجعه کرده و از تجربیات درمانی خود با پزشکان می نویسند و موارد مختلفی از قبیل دقت در تشخیص، مدت زمانی که پزشک به آنها اختصاص می دهد، رفتار پزشک و پیگیری وی در درمان اظهار نظر می کنند.

بر اساس این اطلاعاتی که بیماران آنها را فراهم می آورند، برترین پزشکان آمریکا انتخاب شده و پس از بررسی دیگر توانایی ها و قابلیت ها، برندگان نهایی این جایزه انتخاب می شوند.

مهرداد هدایت نیا، متخصص هوشبری مرکز «Pain Medicine» در سال 2010 نیز موفق به دریافت این جایزه شد.

وی همچنین در سال 2010 به عنوان یکی از دلسوزترین پزشکان آمریکا معرفی شده بود.(مهر)

۳۰ بهمن ۱۳۹۰

آيا سلطان سبزی ها را ميشناسيد؟


تمام بخش های این گیاه مفید و شفا بخش است به همین دلیل به سلطان سبزی ها مشهور شده است. دانشمندان بر این عقیده‌اند كه كرفس بهترین ماده غذایی برای برطرف كردن عفونت مجاری ادرار و اسید اوریك بالا از طریق ضدعفونی مجاری ادراری است.

تجربه نشان داده است كه كرفس و غذاهای حاوی آن بوی بد دهان را از بین می‌برد كه احتمالاً به دلیل تركیب موادی كه در معده تولید می‌شوند با مواد معطر كرفس است.
این گیاه حاوی ویتامین (ث) زیادی است و به همین دلیل مصرف آن به تقویت لثه ها كمك كرده و از بروز بیماری اسكوربوت پیشگیری می‌كند.
مصرف كرفس همچنین به افراد كم خون،توصیه می‌شود.اسیدهای چرب فرار موجود در این گیاه، محرك اشتهاست.پتاسیم موجود در كرفس علاوه بر تحریك ادرار باعث كاهش فشار خون می‌شود.
آب كرفس به صورت غرغره برای رفع گلو دردهای خشك به دلیل خاصیت ضدعفونی كننده اش مفید است. همچنین آلودگی میكروبی ضعیف در روده نیز در اثر تریپین از بین می‌رود.
این گیاه حاوی درصد بالایی فیبر است، بنابراین ملین بسیار مناسبی به شمار می‌آید و مصرف برگ و ساقه های كرفس در مورد كسانی كه از ناراحتی های گوارشی نظیر یبوست رنج می‌برند بسیار نافع است.
كرفس همچنین ضد نفخ است و تب را پایین می‌آورد.
این گیاه به دلیل دارا بودن مقدار زیادی آنتی اكسیدان از سوی محققین آمریكایی به عنوان یكی از ده ماده غذایی كه می تواند با سرطان مقابله كند، نام برده شده است. همچنین مصرف آن به شدت به افراد درگیر با سنگ كلیه و سنگ های مجاری ادراری توصیه می‌شود.
این گیاه حاوی فسفر بوده و در تقویت حافظه و ازدیاد هوش كارآمد است.
در نسخ قدیمی اشاره شده است كه برای ریشه كن كردن روماتیسم باید روزی 1 لیوان آب كرفس خام را تا 21 روز خورد.
همچنین یكی از پزشكان به نام لئونس كارلیه (LEOCE CARLIER) برای درمان سرمازدگی، پاشویه و حمام گرم كرفس را تجویز و توصیه می‌كند.

مصرف آب برای تولید یک لیوان قهوه

محیط زیست

۲۰۰ لیتر آب برای تولید یک لیوان قهوه

هر انسان در دنیا به طور متوسط سالانه حدود ۱۳۸۵ متر مکعب (۱۳۸۵۰۰۰ لیتر) آب مصرف می‌کند. این نتیجه‌ی تحقیقی جدید است که توسط دانشمندان هلندی از دانشگاه Twente در رابطه با مصرف جهانی آب انجام شده است.

اما مصرف کشورهای مختلف بسیار متفاوت است. به این ترتیب که مصرف آب هر شهروند آمریکایی سالانه به طور متوسط ۲۸۴۲ متر مکعب است، مصرف آب هر شهروند هندی تنها ۱۰۸۹ متر مکعب و یک شهروند آلمانی به طور متوسط ۱۴۲۶ متر مکعب آب در سال مصرف می‌کند.

"ردپای آبی" نمایانگر میزان مصرف آب

نتایج تحقیق یادشده در نشریه‌ی علمی „Proceedings“ که متعلق به آکادمی علوم آمریکا است، منتشر شد. مدت زمانی که این محققان تحقیق خود را انجام دادند برمی‌گردد به سال ۱۹۹۶ تا سال ۲۰۰۵ میلادی. داشمندان برای نشان دادن میزان مصرف آب در کشورهای مختلف از کلمه‌ی "رد پای آبی" استفاده می‌کنند؛ ردپایی که هر انسان با تولید کالاهای صنعتی و محصولات کشاورزی و همچنین مصرف شخصی از خود به جای می‌گذارد.

این تحقیق علاوه بر این نشان داد که میزان مصرف آب در سرتاسر دنیا سالانه ۹۰۸۷ میلیارد متر مکعب بوده است. از زمان تحقیق تا کنون به دلیل افزایش جمعیت جهانی، این میزان بالا رفته است. به گفته‌ی دانشمندان، بزرگترین سهم مصرف آب را تولیدات کشاورزی دارد؛ به طوری که آن ۹۲ درصد ردپایی جهانی آب را از آن خود می‌کند. سهم تولیدات صنعتی از مصرف جهانی آب دنیا حدود ۴/۴ درصد و مصرف خانگی ۶/ ۳ درصد است.



مصرف آب کشور چین سالانه ۱۲۰۷ میلیارد متر مکعب، هند ۱۱۸۲ میلیارد متر مکعب و آمریکا ۱۰۵۳ میلیارد متر مکعب است. علاوه براین کشور چین بالاترین میزان فاضلاب را در کل دنیا دارد.

به دلیل آنکه مقدار زیادی از محصولات کشاورزی و صنعتی در دنیا تجارت می‌شوند، کشورها بدین وسیله به طور غیر مستقیم نیز مقدار زیادی از آب جابجا می‌کنند. واردکننده‌‌های بزرگ آب در این میان ایالات متحد آمریکا، ژاپن و آلمان هستند.

مصرف آب برای تولید یک لیوان قهوه

"ردپای آبی" را در تولید یک لیوان قهوه می‌توان مشاهده کرد. کشاورز برای تولید دانه‌های قهوه به سوخت و ماشین آلات نیاز دارد، که تولید آنها نیز احتیاج به آب دارد. افرادی که در کشتزار فعالیت می‌کنند باید دانه‌های قهوه را بشویند و حتی حمل و نقل قهوه نیز نیاز به آب دارد. به این میزان آب، آبی که برای تولید شکر و شیر قهوه نیز لازم است، اضافه می‌شود. دانشمندان در کل این تحقیق به این نتیجه رسیدند که تولید یک لیوان قهوه به ۲۰۰ لیتر آب احتیاج دارد.

هر انسان در دنیا به طور متوسط سالانه حدود ۱۳۸۵ متر مکعب (۱۳۸۵۰۰۰ لیتر) آب مصرف می‌کند.  این میزان مطابق است با ۸۶۰۰ وان پر از آب. هر انسان در دنیا به طور متوسط سالانه حدود ۱۳۸۵ متر مکعب (۱۳۸۵۰۰۰ لیتر) آب مصرف می‌کند. این میزان مطابق است با ۸۶۰۰ وان پر از آب.
بالاترین مصرف متعلق به آمریکا، چین و هند