۱۱ آذر ۱۳۹۲

مکالمه تلفنی روحانی و احمدی‌نژاد - طنز

پوریا عالمی در شماره روز پنجشنبه روزنامه شرق یک مکالمه تلفنی فرضی بین حسن روحانی و محمود احمدی‌نژاد را در قالب طنز روایت کرده است.

 عالمی نوشت: «حسن، دولتی به کرایه گرفته بود. درزهای اقتصاد بسیار صدا می‌کرد. به مستاجر قبلی زنگ زد و گفت: ببخشید، شما قبلا اینجا زندگی می‌کردید؟

مستاجر قبلی گفت: صدا؟ صدا نمی‌آید که.

حسن گفت: اینکه صدایش را درنمی‌آوردید با اینکه صدا ندهد، فرق دارد.

محمود گفت:‌ ای بابا. پس صدایش درآمد؟

حسن گفت: بله. ساز شما از آن سازها بود که صدایش فردا در می‌آید.

محمود گفت: دیگه داری گُنده‌ش می‌کنی‌ها. اگه راست می‌گویی بگو ببینم مشکل خانه چیست؟

حسن گفت: بدهی شما به سیستم بانکی بیش از 74 هزار میلیارد تومان، بدهی‌ات به صندوق تامین‌ اجتماعی 60 هزار میلیارد تومان، بدهی به بخش خصوصی 55 هزار میلیارد تومان و تعهدات سفرهایی که رفتی شهرستان 211 هزار میلیارد تومان، تعهد پروژه‌های عمرانی که دادی 400 هزار میلیاردتومان است.

محمود گفت: خب؟ برای همین زنگ زدی؟ اینها که چیزی نیست.

حسن گفت: نه، برای پول آب و برق و تلفن زنگ زدم. چرا آنها را ندادی؟ دارند قطع می‌کنند.

محمود گفت: چقدر آمده؟

حسن گفت: 225 هزار تومان.

محمود گفت: حسن آقا؟ یعنی به‌ خاطر 225 هزار تومان داری داد و‌ قال‌ راه میندازی؟ قبضش را بفرست خودم پرداختش کنم.

حسن پشت تلفن مبهوت شد. گفت: معذرت می‌خواهم. واقعا 225 هزار تومان ارزشش را ندارد.

محمود گفت: عیبی ندارد. یکی را بیاور دستی به سر و روی کشور بکشد، درست می‌شود. الان یکی هست هفته‌ای یک‌ بار می‌آید خانه ما را نظافت می‌کند 40 هزار تومان می‌گیرد. بگویم بیاید کشور را درست کند؟ خرجش 40 هزار تومان است. راستش من خودم وقتی مستاجر دولت بودم، همیشه می‌گفتم، همین بابا می‌آمد و دستی به سر و روی مصوبات می‌کشید. ما که خیلی راضی بودیم.

حسن گفت: خسته نباشی. همان استادکاری‌ها زهوار خانه را شل کرده.

محمود گفت: خب برو یک بنا بیاور.

حسن گفت: رفتم دور میدان یک اوستا بنا آوردم خانه را تعمیر کند. وقتی خانه را دید گفت این خانه 16سال طول می‌کشد تعمیر شود.

محمود گفت: جدی؟ اگر هشت‌ سال دیگر فرصت داشتم درستش می‌کردم ... .

حسن گفت: اگر هشت‌ سال دیگر فرصت داشتی که باید خانه را می‌کوبیدیم توی خیابان چادر می‌زدیم.

محمود گفت: چه با حال. آتش هم می‌توانیم درست کنیم و کباب بزنیم؟ به‌به ... به‌به ...

حسن گفت: شخصی خانه‌ای به کرایه گرفته بود. چوب‌های سقف بسیار صدا می‌کرد. به صاحب‌خانه از بهر مرمت آن سخن بگشاد. صاحبخانه پاسخ داد که چوب‌های سقف ذکر خدا می‌کنند. شخص گفت: نیک است اما می‌ترسم که این ذکر منجر به سجده شود.

و گوشی را قطع کرد ...»

هر روز سیب بخورید تا 17 سال جوان‌تر شوید

هر روز سیب بخورید تا 17 سال جوان‌تر شوید

محققان با انجام تحقیقی دریافتند که خوردن روزی یک سیب می‌تواند اثر معجزه بخشی داشته باشد و باعث شود انسان در میان‌سالی 17 سال از هم‌ سن‌های خود جوان‌تر به نظر برسد.

به گزارش ایرنا از هلث، محققان دانشگاه سلطنتی لندن این تحقیقات را با حضور زنان 25 تا 45 ساله ای انجام دادند که به توصیه آنها هر روز یک عدد سیب می خوردند.

محققان با مقایسه داده ها، وضع سلامتی زنان را پس از 25 سال بررسی کردند و متوجه شدند وجود تنها یک سیب در رژیم غذایی روزانه چه تاثیر شگرفی دارد.

محققان خاطر نشان کردند: وجود پلی فنول ها و فلاونوئیدها در این میوه که روندهای اکسیداتیو را در سلول ها منظم می کنند مهمترین عاملی است که موجب تاثیر جوانی و سلامتی بخشی آن می شود.

این آنتی اکسیدان ها موجب بهبود فعالیت قلب، کبد و لوزالمعده و نیز عادی سازی فعالیت روده و دفع سموم می شود و مسلما سلامتی داخلی، بر چهره انسان تاثیر می گذارد.

محققان که به اثر معجزه بخش سیب بر سلامتی و زیبایی زنان اطمینان دارند به همه توصیه می کنند این آزمایش جالب را انجام دهند تا در خصوص نتیجه مثبت آن متقاعد شوند.

پلی که "نقشه جهان" را تغییر داد +عکس

خبرنو: پل «ورسک» از شگفتی‌های مهندسی راه‌آهن ایران است که در جنگ جهانی دوم به (پل پیروزی متفقین) معروف شد.

پل «ورسک» حدود ۷۵ سال پیش در شهرستان سوادکوه استان مازندران ساخته شد، از شگفتی‌های ساخت این پل عدم استفاده از هیچ سازه فلزی در ساخت آن است، این پل در مسیر راه‌آهن سراسری شمال – جنوب و در ارتفاع ۱۱۰ متری از ته دره و با دهانه ۶۶ متری و با وسایلی ابتدایی ساخته شد، این پل دو کوه عظیم و سخت‌گذر عباس‌آباد را به هم متصل می‌کند. 


پل «ورسک» در زمان جنگ جهانی دوم به خاطر نقشی که در کمک‌رسانی به اتحاد جماهیر شوروی محاصر شده توسط آلمان هیتلر ایفا کرد، معروف شد و لقب پل پیروزی گرفت و به قول فرماندهان متفقین اگر نقشه ایران وجود نداشت، نقشه جهان به شکل دیگری بود. 



آیسان منجمان را سر کار گذاشت! +عکس

خبرآنلاین: دنباله دار آیسان که قرار بود «دنباله دار قرن» لقب بگیرد٬ شب گذشته از نزدیکی خورشید عبور کرد ولی برخلاف انتظارها هسته آن متلاشی شد و فقط بخشی از دنباله اش برجا ماند.

دنباله دار آیسان که هفته هاست مورد توجه منجمان قرار دارد٬‌ طی هفته های گذشته به درخشش مورد انتظار علاقمندان نرسید و آن طور که باید و شاید نتوانست نمایش خارق العاده ای در آسمان زمین به راه بیاندازد. اما برخی اخترشناسان احتمال می دادند که این دنباله دار در حضیض خورشیدی (نزدیک ترین فاصله از خورشید) که به فاصله کمتر از ۲ میلیون کیلومتری از خورشید می رسد٬ بتواند به درخشش فوق العاده ای برسد و به همین دلیل در بازگشت خود آتش بازی زیبایی در آسمان زمین به راه بیاندازد.

تصویر زیر٬ نمایی از دنباله دار آیسان را در هفته گذشته نشان می دهد.

اما تصاویری که تلسکوپ های فضایی ناسا از جمله سوهو٬ رصدخانه دینامیک خورشیدی و رصدخانه های دوقلوی استریو از مراحل نزدیک شدن٬ حضیض و عبور دنباله دار تهیه کردند٬ به وضوح نشان داد که هسته دنباله دار پیش از رسیدن به حضیض خورشیدی متلاشی شد و سر دنباله دار درخشش خود را از دست داد. اما تصاویر پس از عبور نشان داد که بخشی از دنباله دار هنوز در مدار خورشید به حرکت خود ادامه می دهد٬ هرچند که به نظر می رسد این توده صرفا بخشی از دم دنباله دار است و هسته دنباله دار کاملا نابود شده است.

مراحل متلاشی شدن دنباله دار در فیلم زیر نمایش داده شده است. (برای تماشای فیلم که در قالب gif آماده شده٬ لحظاتی صبر کنید تا کاملا بارگذاری شود). در این فیلم٬ قرص خورشید همان دایره سفیدرنگ در مرکز تصویر است٬ اما برای آنکه درخشش شدید خورشید مانع از محو شدن اجسام اطراف آن و بخصوص دنباله دار آیسان نشود٬‌ پوششی به نام تاج نگار در مرکز تصویر قرار گرفته تا با ایجاد کسوف مصنوعی شرایط مناسب تصویربرداری را فراهم کند.

تفاوت اشک شادی و غم زیر میکروسکوپ

فارنت: ما خوشحال که می‌شویم گریه می‌کنیم. ما ناراحت که می‌شویم هم گریه می‌کنیم. ما حتی با پیاز پوست کردن هم گریه می‌کنیم.  گاهی اوقات به گریه می‌افتیم چرا که نیاز به گریستن داریم.

این‌ها احساسات کاملا متفاوتی هستند، اما آیا ساختار و جنس اشک ریخته شده در احساسات مختلف نیز تفاوتی دارد؟


Rose-Lynn Fisher عکاسی است که سعی کرده پاسخی برای این سوال پیدا کند و در مجموعه عکس‌های خود این تفاوت را نشان دهد و برای این کار اشک خشک شده را که از احساسات مختلفی تولید شده در زیر میکروسکوپ قرار داد تا تفاوت میان آنها مشخص شود.

سه نوع اشک متفاوت وجود دارد. اشک ناشی از احساسات (شادی و غم)، اشکی که برای خیس نگه داشتن محیط چشم ترشح می‌شود و اشک غیرارادی (تاثیر پیاز و یا گاز اشک آور) که در نتیجه یک فرآیند خارجی بوجود می‌آید.

فیشر متوجه شد که این سه نوع اشک از مولکول‌های متفاوتی تشکیل شده‌اند. این امر منطقی به نظر می‌رسد! چرا که دلیل تولید این سه نوع اشک با یکدیگر کاملا متفاوت است. اما چگونه ممکن است اشک ناشی از غم و اندوه و اشکی که با خوشحالی ایجاد می‌شود و هر دو از یک منبع خارج می‌شوند با یکدیگر تفاوت داشته باشند؟ دلیل این امر شرایط است. با وجود اینکه آن قطرات اشک از جای یکسانی خارج شده‌اند. اینکه شما چه طور گریه می‌کنید و همچنین عوامل بیرونی بر اینکه این مولکول‌ها در پایان چه شکلی بگیرند تاثیرگذار است.

تصاویر گرفته شده از این قطرات اشک را می‌توانید در پایین ببینید:





داستانک؛ مثل مگس زندگی نکنیم!

برترین ها: دیروز پس از یک هفته که مگسی در خانه ام میگشت، جنازه اش را روی میز کارم پیدا کردم.

یک هفته بود که با هم زندگی میکردیم. شبها که دیر میخوابیدم، تا آخرین دقیقه ها دور سرم میچرخید. صبح ها اگر دیر از خواب بیدار می شدم، خبری از او هم نبود. شاید او هم مانند من، سر بر کتابی گذاشته و خوابیده بود.

در گشت و گذار اینترنتی، متوجه شدم که عمر بسیاری از مگس های خانگی در دمای معمولی حدود ۷ تا ۲۱ روز است.

با خودم... شمردم. حدود ۷ روز بود که این مگس را میدیدم. این مگس قسمت اصلی یا شاید تمام عمرش را در خانه ی من زندگی کرده بود. احساسم نسبت به او تغییر کرد. به جسدش که بیجان روی میز افتاده بود، خیره شده بودم.

غصه خوردم. این مگس چه دنیای بزرگی را از دست داده است. لابد فکر میکرده «دنیا» یک خانه ی ۵۰ متری است که روزها نور از «ماوراء» به درون آن می تابد و شبها، تاریکی تمام آن را فرا میگیرد. شاید هم مرا بلایی آسمانی میدیده که به مکافات خطاهایش، بر او نازل گشته ام!

شاید نسبت آن مگس به خانه ی من، چندان با نسبت من به عالم، متفاوت نباشد.

من مگس های دیگر خانه ام را با این دقت نگاه نکرده ام. شاید در میان آنها هم رقابت برای اینکه بر کدام طبقه کتابخانه بنشینند وجود داشته.

شاید در میان آنها هم مگس دانشمندی بوده است که به دیگران «تکامل» می آموخته و میگفته که ما قبل از اینکه «بال» در بیاوریم، شبیه این انسانهای بدبخت بوده ایم.

شاید به تناسخ هم اعتقاد داشته باشند و فکر کنند در زندگی قبلی انسانهایی بوده اند که در اثر کار نیک، به مقام «مگسی» نائل آمده اند.

شاید برخی از آنها فیلسوف بوده باشند. شاید در باره فلسفه ی زندگی مگسی، حرف ها گفته و شنیده باشند.

شاید برخی از آنها تمام عمر را با حسرت مهاجرت به خانه ی همسایه سر کرده باشند.

مگسی را یادم میآید که تمام یک هفته ی عمرش را پشت شیشه نشسته بود به امید اینکه روزی درها باز شود و به خانه ی همسایه مهاجرت کند…

مگس دیگری را یادم آمد که تمام هفت روز عمرش را بی حرکت بر سقف دستشویی نشسته بود. تو گویی که فکر میکرد با برخواستن از سقف، سقوط خواهد کرد. یا شاید از ترس اینکه بیرون این اتاق بسته ی محبوس، جهنمی برپاست…

بالای سر مگس مرده نشستم و با او حرف زدم:

کاش میدانستی که دنیا بسیار بزرگ تر از این خانه ی کوچک است.

کاش جرأت امتحان کردن دنیاهای جدید را داشتی.

کاش تمام عمر هفت روزه ی خود را بر نخستین دانه ی شیرینی که روی میز من دیدی، صرف نمیکردی.

کاش لحظه ای از بال زدن خسته نمیشدی، وقتی که قرار بود برای همیشه اینجا روی این میز، متوقف شوی.

آن مگس را روی میزم نگاه خواهم داشت تا با هر بار دیدنش به خاطر بیاورم که:

عمر من در مقایسه با عمر جهان از عمر این مگس نیز کوتاه تر است. شاید در خاطرم بماند که دنیا، بزرگتر و پیچیده تر از چیزی است که می بینم و می فهمم. شاید در خاطرم بماند که بر روی نخستین شیرینی زندگی، ماندگار نشوم.

نمیخواهم مگس گونه زندگی کنم. بر می خیزم. دنیا را میگردم و به خاطر خواهم سپرد که عمر کوتاه است و دنیا، بزرگ.

بزرگتر و متنوع تر از چیزی که چشمانم، به من نشان میدهد…

نگاه کردن به جلو راحت‌تر از تجزیه و تحلیل کردن گذشته است، برای اینکه شما بیشتر تمایل دارید چیزهای جدید را تجربه کنید. اما هم اکنون شما به خاطر اینکه از زمان حال فرارکنید روی آینده تمرکز کرده‌اید. زمان کافی برای کار و فعالیت‌های جدید خود اختصاص بدهید و قبل از اینکه دیر بشود کارهایی که لازم است را انجام دهید.

یک سالن کنسرت شگفت انگیز +عکس

عصرایران: دومعمار انگلیسی و ژاپنی نخستین سالن متحرک کنسرت را در جهان ساختند.

این سالن متحرک ark nova نام دارد و مانند بالن باد می شود.
 
این سالن متحرک به احترام تمام آسیب دیدگان سونامی و زلزله سال 2011 در یکی از محله های ژاپن که در زلزله تخریب شده بود، بنا شده است.
 
این سازه بادی به راحتی می تواند تا 500 نفر را در خود جای دهد و همچنین علاوه بر سالن کنسرت و نمایش، برای راه اندازی مرکز خرید و کارگاه آموزشی نیز مناسب است.
 
معماری این سازه زیبای بنفش رنگ شفاف شبیه به بالن است و قسمت بالای این سازه متحرک است .
 
جالب توجه این است که از بقایای درختان آسیب دیده سونامی، به عنوان صندلی و منعکس کننده صدا در این سالن استفاده شده است.











دختر ایرانی برنده عکاسی شیمی سال 2013

ایسنا: دانش‌آموخته دانشگاه صنعتی شریف، به عنوان یکی از برندگان عکاسی شیمی سال 2013 جامعه علمی و انجمن تخصصی شیمی آلمان انتخاب و تصویر ارسالی او در تقویم شیمی 2014 منتشر شد.

در یک مسابقه‌ عکاسی که توسط جامعه علمی و انجمن تخصصی شیمی آلمان که ارائه دهنده فعالیت‌های علمی در زمینه داخلی، ملی و بین‌المللی است، برگزار شد؛ از دانشجویان شیمی سراسر دنیا خواسته شد تا عکس‌های خود را که نشان دهنده‌ خلاقیت آنها در انعکاس زیبایی و جذابیت آزمایشگاه‌های شیمی است، ارسال کنند.

زهرا راشدی، دانشجوی کارشناسی سال 85 دانشکده شیمی دانشگاه صنعتی شریف، یکی از برندگان این مسابقه بود که عکس وی در بین 150 عکس ارسال شده از سوی تمامی دانشجویان شیمی سراسر دنیا جزء 12 عکس برتر شناخته شد.

جملات بسيار زيبا از مرحوم حسين پناهي

بسیار زیبا از مرحوم حسین پناهی


* *
*اینجا در دنیای من، گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند*
*دیگر گوسفند نمی درند*
*به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...*
* *

**
**اجازه ... ! اشک سه حرف ندارد ... ، اشک خیلی حرف دارد!!!*
**
* *
*می خواهم برگردم به روزهای کودکی آن زمان ها که : پدر تنها قهرمان بود .*
* عشــق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد *
*بالاترین نــقطه ى زمین، شــانه های پـدر بــود ... *
*بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادر های خودم بودند . *
*تنــها دردم، زانو های زخمـی ام بودند. *
*تنـها چیزی که میشکست، اسباب بـازیهایم بـود *
*و معنای خداحافـظ، تا فردا بود...!*

* *
*این روزها به جای" شرافت" از انسان ها *
* فقط" شر" و " آفت" می بینی !*
* *
* *
*راســــــتی،
دروغ گـــــفتن را نیــــــــز، خـــــــــوب یاد گـــرفتــه ام...!
"حــــال مـــن خـــــــوب اســت" ... خــــــوبِ خــــوب*
* *
* *
*می‌دونی"بهشت" کجاست ؟ *
*یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب ! *
*بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری...*
* *
* *
*وقتی کسی اندازت نیست *
* دست بـه اندازه ی خودت نزن...*
* *
* *
*این روزها "بــی" در دنیای من غوغا میکند!
بــی‌کس ، بــی‌مار ، بــی‌زار ، بــی‌چاره بــی‌تاب ، بــی‌دار ، بــی‌یار ،
بــی‌دل ، بـی‌ریخت،بــی‌صدا ، بــی‌جان ، بــی‌نوا
*
*بــی‌حس ، بــی‌عقل ، بــی‌خبر ، بـی‌نشان ، بــی‌بال ، بــی‌وفا ، بــی‌کلام
،بــی‌جواب ، بــی‌شمار ، بــی‌نفس ، بــی‌هوا ، بــی‌خود،بــی‌داد ، بــی‌روح
، بــی‌هدف ، بــی‌راه ، بــی‌همزبان *
*بــی‌تو بــی‌تو بــی‌تو......*
* *
* *
*ماندن به پای کسی که دوستش داری *
* قشنگ ترین اسارت زندگی است !*
* *
* *
*می کوشم غــــم هایم را غـــرق کنم اما*
* بی شرف ها یاد گرفته اند شــنا کنند ...*
* *
* *
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!*
**
* *
*مگه اشك چقدر وزن داره...؟ *
*که با جاري شدنش ، اينقدر سبک مي شيم...*
* *
* *
*من اگه خـــــــــــــــــــــدا بودم ...*
* یه بار دیگه تمـــــــــــــــوم بنده هام رو میشمردم *
* ببینم که یه وقت یکیشون تنــــــــــــــها نمونده باشه ...*
*و هوای دو نفره ها رو انقدر به رخ تک نفره ها نمی کشیدم

مراسم عجیب نبش قبر و پیاده روی مردگان

شرق آسیا خاستگاه فرق و گروههای دینی بسیاری است که تعداد زیادی از آنها دارای آداب و رسومات عجیب و خرافی هستند. به عنوان مثال اهالی مناطقی از اندونزی مراسم عجیبی برای دفن دوباره مردگان گذشته خود دارند.



در این مراسم مردگان را از قبرها در می ‌آورند و لباس ‌‌هایی نو بر تن آنها می‌ کنند و دوباره اجساد و اسکلت‌‌ ها را به خاک می‌ سپارند. آنها معتقدند این مراسم راهی مفید برای به یاداوردن و گرامیداشت در گذشتگان است.
این مراسم هر سه سال یکبار به نشانه یادآوری و علاقه به مردگان انجام می‌ شود و مردم محلی معتقدند که اعضای خانواده مردگان هنوز با او هستند حتی اگر او صد‌ها سال پیش فوت کرده باشد.



اعضای خانواده پس از خارج کردن مرده از قبر، آن را تمیز می‌ کنند و سپس بر تن جسد لباس ‌‌های تازه ‌ای می‌ پوشانند و به دور آن پارچه‌‌ های قطور می‌ پیچند. این در حالی است که بسیاری از مردم، با این رسم مخالف بوده و آنرا توهین به مردگان می دانند. از سوی دیگر کارشناسان بهداشتی نیز معتقدند بیرون آوردن این اجساد، باعث انتشار باکتری های خطرناک و آلودگی های موجود در اطراف مردگان می شود که این موضوع خطرهای فراوانی به همراه دارد.














البته این مراسم برخلاف ظاهر وحشتناکش هر ساله گردشگران بسیاری را راهی این منطقه می‌کند. افراد این قبیله برخی از مرده‌ها را نیز روی دیواره عمودی کوهی در همان نزدیکی می‌گذارند. ظاهر مرده‌ها مانند عروسک‌های بزرگی تزیین می‌شود و این مورد یکی از شگفتی‌‌های گردشگری این منطقه محسوب می‌شود. در برخی جنگل‌های اطراف این قبیله نیز می‌توان مرده‌ها را بین تنه درخت‌های بزرگ مشاهده کرد.