۲۳ آذر ۱۳۹۱

دیدنیهای متحرک،,

دزدانی بسیار حرفه ای که از پشت کامیون در حال حرکت گوسفند می دزدند.



!عکسی دیدنی از قدرت ویرانگر آب که یک خودرو را نابود می کند



!داغون شدن صورت پسر جوانی که میخواست هنرنمایی کند



!شانس با این دختر خانم یار بود که زیر اتوموبیل نرفت

فیلی که به جرم قتل به دار آویخته شد

«مری» یک فیل آسیایی پنج تنی بود که در سیرک Sparks World Famous Shows نمایش اجرا می کرد. داستان به دار آویخته شدن مری با استخدام شخصی به نام «رد الدریج» آغاز شد. الدریج سابقه ی کار با هیچ حیوانی را نداشت و شغل قبلی اش سرایداری بود ولی به دلایلی به عنوان دستیار مربی مری در سیرک استخدام شد.
دوازدهم سپتامبر سال 1916، الدریج تصمیم گرفت مری را به برکه ببرد تا مری در آن جا آب بخورد و خودش را بشورد. سر راه، مری ایستاد و خم شد تا تکه هندوانه ای که روی زمین افتاده بود را بخورد. الدریج که حوصله نداشت با عصایش به پشت گوش مری ضربه زد تا حرکت کند. مری عصبانی شد و الدریج را گرفت و به سمت آب خوری پرت کرد. مری بی خیال الدریج نشد. این فیل پنج تنی به طرف الدریج رفت و سر او را با پایش له کرد!



مردمی که در سیرک حضور داشتند، از این کار مری بسیار عصبانی شدند و دست جمعی فریاد می زدند: «فیل را بکشید!». آن هایی که اسلحه دستشان بود، خودشان دست به کار شدند و شروع به شلیک کردن به مری کردند. اما گلوله های آن ها تاثیری روی فیل پنج تنی نداشتند.
خبر کشته شدن رد الدریج توسط فیل سیرک بین مردم شهر های اطراف پخش شد. همه خواهان کشتن مری بودند. مردم تا وقتی که مری زنده بود اجازه نمی دادند سیرک در شهرشان برنامه اجرا کند. صاحب سیرک، چارلی اسپارکز علاقه ی خاصی به حیواناتش، مخصوصا مری داشت و اصلا دلش نمی خواست مری را بکشد. اما بالاخره برای نجات سیرکش مجبور شد درخواست مردم را قبول کند.
مشکل این جا بود که راه های زیادی برای کشتن یک فیل پنج تنی وجود نداشت. هر تلاش ناموفقی می توانست منجر به رم کردن دوباره مری و کشته شدن افراد بیشتری بشود.


در آن منطقه اسلحه ای وجود نداشت که بتواند مری را بکشد. خیلی ها پیشنهاد دادند که مثل توماس ادیسون، فیل را با برق بکشند ولی در آن ناحیه نه جریان برقی به آن قدرت وجود داشت و نه مکان مناسبی.
بالاخره مردم تصمیم گرفتند با یک جرثقیل صنعتی که برای جابجا کردن واگن ها ساخته شده بود، مری را دار بزنند. سیزدهم سپتامبر در شهر اروینِ تنسی جمعیتی 2500 نفری جمع شدند تا دار زدن مری را تماشا کنند. زنجیری به گردن مری انداختند و با جرثقیل او را بالا کشیدند. اما زنجیر به اندازه ی کافی محکم نبود. زنجیر پاره شد و مری به زمین افتاد و لگنش شکست. دومین تلاش برای اعدام کردن مری موفقیت آمیز بود. مری را نیم ساعت بالای جرثقیل نگه داشتند تا مطمئن شوند مرده است. بعد از نیم ساعت جسدش را پایین کشیدند و همان جا دفنش کردند.

۲۲ آذر ۱۳۹۱

تصویر متحرک: قلب انسان این‌ طور می‎زند

 
قلب انسان این‌ طور می‎زند

تصویر متحرک: قلب انسان این‌ طور می‎زند

تا بارگزاری کامل تصویر شکیبا باشید

دستگیری مردی که یک سگ را زنده زنده میخورد!!


ساکنان خیابان کریستی شهر پیمبروک شاهد صحنه هراس آوری بودند؛ مردی نیمه برهنه به یک سگ پیت-بول حمله کرده و در حال خوردن گوشت شانه و سر حیوان بود.
زوزه دردناک سگ موجب شد تا ساکنان از خواب بیدار شده و به کنار پنجره بیایند؛ آنها با مشاهده این صحنه وحشتناک از خانه‌های خود بیرون آمده و با هر وسیله‌ای که در دسترس بود به مرد حمله کردند و سگ را از زیر دست و پای او بیرون آوردند.
به گفته شاهدان، تمام بدن سگ پوشیده از آثار گاز گرفتگی و خون آلود بود؛ شاهدان تأکید کردند که اگر دخالت آنها نبود قطعاً مرد نیمه برهنه سگ را زنده زنده می‌خورد.
مرد مهاجم با مشاهده انبوه مردم از خیابان کریستی به سوی مرکز پیمبروک مموریال فرار کرد؛ ساعتی بعد مأموران پلیس وی را در یک خیابان مجاور دستگیر کردند.
پلیس پیمبروک مرد را به بیمارستان روانی شهر انتقال داد؛ به گفته پلیس، مرد تحت تأثیر نوعی مواد مخدر صنعتی توهم‌زا به نام "نمک حمام" (آسمان هفتم) بود که در ماه‌های اخیر در ایالات متحده رواج یافته است.

مقامات پلیس پیمبروک مایل نیستند جزییات این حادثه را فاش کنند اما تعداد زیادی از ساکنان محلی که شاهد صحنه بوده و سگ را از زیر دندان‌های مرد نجات دادند، جزئیات این واقعه هراس‌آور را در اختیار رسانه‌های محلی قرار دادند. سگ که یک پیت-بول ماده است و با همکاری جمعی مردم از مرگ حتمی نجات یافت برای مداوا در یک بیمارستان دامپزشکی به سر می‌برد.
سگ‌های پیت-بول اصولاً سگ‌هایی قوی و مهاجم هستند اما حمله مرد به اندازه‌ای هولناک بود که حتی این پیت-بول هم نتوانست از خود دفاع کند.

انجمن نجوم ایران: دی ماه امسال هم مثل دی ماه هر سال سپری خواهد شد

انجمن نجوم ایران
در پی شایعات بی اساس و مضحک «وجود سه شبانه روز تاریکی!» و «پایان جهان در روزهای آینده!» انجمن نجوم ایران در اطلاعیه‌ای با اظهار نگرانی از پخش گسترده چنین شایعاتی تاکید کرد: هیچ رویداد غیرمنتظره،عجیب یا منحصربه‌فرد نجومی در روزها یا ماه‌های پیش رو پیش‌بینی نشده و از دیدگاه علمی دی ماه امسال مانند دی ماه سال‌های گذشته سپری خواهد شد.


به گزارش سرویس علمی ایسنا، در اطلاعیه انجمن نجوم ایران با رد شایعات مضحک مطرح شده مبنی بر بروز رویدادهای غیر منتظره نجومی در روزهای آینده آمده است: «هیچ سازمان فضایی شناخته شده و هیچ سازمان تحقیقاتی معتبر دیگری چنین رویدادی را پیش بینی نکرده است؛ از این رو انجمن نجوم ایران به علاقه مندان توصیه می کند برای مطالعه بیشتر درباره وقایع نجومی به مراجع علمی و وبگاه های رسمی و سازمان های معتبر مراجعه کنند.

انجمن نجوم ایران صرفا برای روشن شدن اینکه چنین شایعاتی اصولا بی اساس هستند یادآور می شود:

هم محوری سیارات یا اجرام آسمانی تاثیری بر روی زمین ندارد.

بروز تاریکی خورشید در مناطق مختلف زمین به دلیل خورشیدگرفتگی است و چنین رویدادی در دی ماه اتفاق نمی افتد.

تقویم ابداع بشری است و بنابر قرارداد هر تقویم از تاریخی شروع شده و به انتها رسیدن آن تقویم حاوی هیچ گونه پیش بینی نیست. بود و نبود تقویم و اعداد آن منشاء رویدادهای نجومی نیستند.

شدت گرفتن فعالیت خورشیدی در دوره های ١١ ساله طبیعی است و هیچ فعالیت استثنایی خورشید در سال ٢٠١٢ پیش بینی نشده است.

هم محوری زمین، خورشید و مرکز کهکشان دی ماه هر سال اتفاق می افتد و این رویداد موجب اثر محسوسی بر روی زمین نمی‌شود.»

گفتنی است، انجمن فیزیک ایران نیز چندی پیش در اطلاعیه‌ای جداگانه اعلام کرده که این شایعات هیچ گونه پایه علمی ندارند و جای هیچ گونه نگرانی نیست.

در اطلاعیه انجمن فیزیک ایران آمده است: «اخیرا شایعاتی مبنی بر نابودی زود هنگام سیاره زمین و پایان جهان در جامعه منتشر شده است که مایه نگرانی بعضی از شهروندان شده است. استفاده از ادبیات علمی، استناد به بعضی از وقایع نجومی مانند افزایش لکه‌های خورشیدی (که امری غیر معمول نیست)‌ و ارجاع غلط به وبگاه های معتبر از جمله دلایل جذابیت این شایعات در بین مخاطبان و شیوع آن درجامعه بوده است. به دلیل همین ظاهر شبه علمی، مطمئنا برای بعضی از مخاطبان نا آشنا با علم نجوم و فیزیک تشخیص نادرستی این شایعات کار متعارفی نیست.

انجمن فیزیک ایران اعلام می دارد که این شایعات هیچ گونه پایه علمی ندارند و جای هیچ گونه نگرانی نیست.»

گفتنی است، طبق یک پیشگویی جنجال برانگیز و خرافی از سوی قوم باستانی مایاها، در 21 دسامبر 2012 یک دوره پنج هزار و 125 ساله موسوم به «شمارش بلند» در تقویم مایاها به پایان می‌رسد. با وجود این که مراکز علمی از جمله ناسا با قاطعیت این قبیل شایعات بی اساس را رد کرده اند بسیاری از مردم در روسیه و کشورهای دیگر به هراس افتاده‌اند به طوری که حتی یک گذرگاه طاقدار بزرگ به سبک مایاها از یخ در جنوب روسیه برپا شده است و برخی افراد ساده لوح اقلام روزانه مانند شکر، کبریت و شمع احتکار کرده‌اند!

ترس و نگرانی پوچ این گروه از مردم دولت روسیه را ناچار به انتشار اعلامیه‌ای مبنی بر پایان نیافتن جهان در این تاریخ کرده است.

وزارت شرایط اضطراری روسیه از دستیابی به شیوه‌های ارزیابی اتفاقات زمین خبر داده و اطمینان داده که همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت!

تبعات زودباوری برخی افراد نسبت به این قبیل شایعات مضحک و ضدعلمی البته به هجوم آنها برای ذخیره شمع و شکر و کبریت محدود نمی‌شود به طوری که ناسا هشدار داده که شایعه «پایان جهان مایاها» یک تهدید واقعی برای ترساندن کودکان و افسردگی نوجوانان و در نهایت افزایش آمار خودکشی است.

دیوید موریسون، فیزیک‌اخترشناس مرکز پژوهش ایمز ناسا از دریافت ایمیل‌ها و نامه‌های فراوان از سوی شهروندان مضطرب و به خصوص از افراد جوان خبر داده است.

به گفته مریسون، برخی از آنها اظهار کرده بودند که از ترس زیاد قادر به خوردن و خوابیدن نبوده و برخی از تمایل به خودکشی گفته بودند!

وی این گفته‌ها را در یک ویدیوی آنلاین در صفحه گوگل پلاس ناسا اعلام کرده و این شایعات اینترنتی برای ترساندن جوانان را شیطانی خواند.

مریسون اظهار کرد: در حالی که این مساله برای برخی شوخی و برای دیگران اسرارآمیز بوده، تعداد زیادی از افراد به شدت در این مورد نگران هستند!

ناسا اخیرا یک صفحه اطلاع‌رسانی بر روی وب‌سات خود ایجاد کرده و در آن توضیح داده که چرا جهان در روز 21 دسامبر 2012 به پایان نخواهد رسید.

شایعات و نگرانی‌ها در مورد آخرالزمان بر اساس برداشت‌های غلط از تقویم مایاها بوده است.

به گفته ناسا، این شایعات با ادعاهایی در مورد برخورد سیاره نیبیرو که توسط سومری‌ها کشف شده، با زمین در آن روز آغاز شده است.

منشا این شایعات به کارهای ذکریا سیچین، نویسنده آذربایجانی مرتبط شده که در سال 1976 در مورد کشف و ترجمه متون سومری در مورد این سیاره نوشته بود. سیچین در سال 2010 در سن 90 سالگی درگذشت.

این در حالی است که به گفته دانشمندان اساسا چنین سیاره‌ای وجود ندارد.

ناسا در صفحه خود برای رد ترس های پایان جهان اعلام کرد: اگر سیاره نیبیرو یا ایکس واقعی بوده و در مسیر برخورد با زمین قرار داشت‌، دانشمندان باید از حداقل یک دهه گذشته متوجه آن شده و آنرا پیگیری می‌کردند و همچنین الان باید می‌شد این سیاره با چشم غیرمسلح نیز مشاهده کرد.

شایعات دیگر از جمله ادعاها در مورد وارونه شرن میدان مغناطیسی زمین و یا حرکت زمین به سوی سیاه‌چاله‌ای در مرکز کهکشان راه شیری نیز مسائل بی اساس دیگری هستند که توسط ناسا رد شده‌اند.

این در حالی است که به گفته دانشمندان بهتر است نگرانی‌ها در مورد پایان حیات در زمین به مسائل اثبات‌شده‌تر مانند تغییرات آب‌وهوا باشد.

بهترین عکسها در لحظه مناسب ۲۰۱۲






































































































































































۲۱ آذر ۱۳۹۱

جایزه‌ای برای نیم قرن فعالیت موثر پزشکان ایرانی در آلمان

جایزه‌ای برای نیم قرن فعالیت موثر پزشکان ایرانی در آلمان
دویچه وله : چهار دانشمند و پرفسور ایرانی و آلمانی جایزه "پور‌سینا" در سال ۲۰۱۲ را از "آکادمی پزشکان و دندان پزشکان ایرانی‌ در آلمان" دریافت کردند. پزشکان ایرانی از نیم قرن پیش در ساختار پزشکی آلمان نقش دارند.
سابقه فعالیت پزشکان ایرانی در آلمان و تشکیل اولین کانون پزشکان ایرانی در آلمان به ۵۱ سال قبل بازمی‌گردد. در این مدت جامعه پزشکان ایرانی در آلمان توانسته ‌است همگام با دیگر محققان و پژوهش‌گران بین‌المللی در عرصه‌های مختلف پزشکی فعالیت کند. به همین منظور "آکادمی پزشکان و دندان پزشکان ایرانی‌ در آلمان" هر ساله جایزه‌ای با عنوان "پور‌سینا" به پزشکان، دندان‌پزشکان و محققان برتر ایرانی و غیرایرانی اهدا می‌کند.

مراسم اهدای جایزه پزشکی "پور‌سینا"، شنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۱ (۸ دسامبر ۲۰۱۲) در شهر بن آلمان برگزار شد و در این مراسم از چهار دانشمند و پرفسور ایرانی و آلمانی که هر کدام در رشته تخصصی خود دستاورهای بزرگی کسب کرده بودند تقدیر شد. جایزه "پور‌سینا" در سال ۲۰۱۲ به پروفسور کریم نیرنیا متخصص سلول‌های بنیادی، پروفسور حسین توفیق جراح متخصص دست و جراحات ناشی از حوادث، پرفسور میشائیل لنتسه (Professor Dr. Michael J. Lentze) متخصص کودکان و تغذیه و مدیر مرکز پزشکی کودکان در دانشگاه بن و پروفسور هانس یوسف بویت (Professor Dr. Hans-Josef Beuth) متخصص میکروبیولوژی و بیماری‌های عفونی و مدیر انستیتو ارزیابی علمی شیوه‌های درمان طبیعی اهدا شد. پروفسور ناصر کنعانی نیز در این مراسم جایزه فرهنگ و هنر "پورسینا" را دریافت کرد.
در این مراسم پس از شرح کوتاهی از دستاوردهای علمی هریک از این دانشمندان، جایزه "پور‌سینا" به آنان اهدا و هر کدام در رشته تحصصی خود سخنرانی کوتاهی انجام دادند.
"جایزه پورسینا بر اساس معیارهای جایزه نوبل"
پرفسور علیرضا رنجبر رئیس "آکادمی پزشکان و دندان پزشکان ایرانی‌ در آلمان" در گفت‌گو با دویچه وله جایزه "پورسینا" را مربوط به ملیت خاصی نمی‌داند و می‌گوید به همین دلیل این جایزه علاوه بر پزشکان ایرانی به دانشمندان، محققان و استادان برجسته‌ بین‌المللی نیز اهدا می‌شود.

پرفسور علیرضا رنجبر درباره معیار انتخاب این دانشمندان برای کسب جایزه "پورسینا" ادامه می‌دهد: «امسال بر اساس معیارهای شناخته شده‌ جهانی که از جایزه‌ نوبل برداشت کردیم و با آکادمی خودمان تطبیق دادیم، این افراد برگزیده شدند و این جایزه به دو دانشمند برجسته‌ ایرانی و دو دانشمند برجسته‌ آلمانی اهدا شد.»
سال ۲۰۱۲ هفتمین دوره‌ اهدای جایزه "پورسینا" در امر آموزش و پژوهش بود. مراسم اهدای این جایزه اولین‌بار در سال ۲۰۰۶ برگزار شد که پس از آن هر سال تکرار شده است. دومین دوره مراسم اهدای جایزه "پورسینا" نیز در دانشگاه مادر در تهران برگزار شد. از دو سال پیش "آکادمی پزشکان و دندان پزشکان ایرانی‌ در آلمان" جایزه‌ای هم در ارتباط با فرهنگ و هنر اهدا می‌کند.
"آکادمی پزشکان و دندان پزشکان ایرانی‌ در آلمان" در سال‌های اخیر از یک انجمن تبدیل به آکادمی شده است. رئیس "آکادمی پزشکان و دندان پزشکان ایرانی‌ در آلمان" درباره این تغییر و افزایش امکانات آن چنین توضیح می‌دهد: «داشتن یک آکادمی باعث می‌شود بتوانیم در اعتلای دانش پزشکی بکوشیم. یعنی با افراد برجسته‌ای که عضو این آکادمی می‌شوند، کنگره‌هایی را برگزار می‌کنیم که بدون اغراق از بهترین‌ها در سطح آلمان و در سطح اروپا هستند. در حقیقت، گلچینی از افرادی داریم که هرکدام‌شان برجسته هستند و ما این گلچین‌ها را به عنوان سخنران در کنگره‌های‌مان، البته در کنار دانشمندان جوان‌مان، برمی‌گزینیم. این آکادمی امکانات لازم برای اعتلای دانش پزشکی، نه فقط در بین ما ایرانی‌ها بلکه در سطح جهانی است. البته سعی می‌کنیم این امکان را به شکلی به ایران هم انتقال بدهیم.»
تحقیقات پروفسور هانس یوسف بویت درباره "تراپی‌های پیچیده"
پروفسور هانس یوسف بویت (Professor Dr. Hans-Josef Beuth) که از متخصصان نامدار میکروبیولوژی و بیماری‌های عفونی در سطح بین‌المللی است در گفت‌وگو با دویچه وله ضمن ابراز خوشحالی از دریافت جایزه "پورسینا" می‌گوید: «از این‌که برنامه فقط مربوط به پزشکی نیست و درباره فرهنگ‌وهنر ایران هم می‌توان چیزهایی یاد گرفت خوشحالم. البته سخنرانی‌هایی هم که امروز درباره پزشکی شنیدم فوق‌العاده بود.»

پروفسور هانس یوسف بویت در پاسخ به این سوال که موضوع تحقیقات او به زبان ساده چیست؟ چنین پاسخ می‌دهد: «موضوع تحقیقات من درباره تراپی‌های پیچیده است. مریض‌های سرطانی را همراهی می‌کنیم تا عوارض سخت شیمی‌درمانی در مورد این بیماران کمتر شود. برای بهبود کیفیت زندگی‌ به این بیماران توصیه می‌کنیم ورزش کنند و تغذیه سالمی داشته باشند. همین‌طور توصیه‌هایی برای مسائل روحی روانی به آن‌ها می‌کنیم تا استرس‌شان کمتر شود. رعایت همه این نکته‌ها کمک می‌کند تا داروهای بر روی این بیماران سرطانی تأثیر بیشتری داشته باشد.»
پروفسو کریم نیرنیا متخصص سلول‌های بنیادی که او نیز جزو دریافت‌کنندگان جایزه "پورسینا" در سال ۲۰۱۲ است درباره اهمیت ارتباط پزشکان ایرانی در آلمان می‌گوید: «ارتباط و هماهنگی بین پزشکان ایرانی زمینه‌ خوبی برای همکاری با مراکز مختلف علمی آلمان ایجاد کرده است.» به گفته او آکادمی پزشکان ایرانی می‌تواند ریشه‌های بسیار قدیمی‌ علم پزشکی در ایران و در فرهنگ شرق را به آلمانی‌ها و محققینی که در اروپا هستند بشناساند.
سلول‌های بنیادی
پروفسور کریم نیرنیا که پیش از این با گروه تحقیقاتی خود پژوهش‌هایی درباره اولین نمونه "اسپرم آزمایشگاهی" انجام داده است، درباره "سلول‌های بنیادی" ‌می‌گوید: «سلول‌های بنیادی امروزه در علم پزشکی نقش بسیار مهمی بازی می‌کنند چون می‌توانند از بدن جدا شوند و به تمام سلول‌های دیگر بدن تبدیل شوند. این خاصیت ویژه‌ سلول‌های بنیادی است و چون می‌توانند به بقیه‌ سلول‌های بدن، مثل سلول‌های قلب، سلول‌های عصبی و سلول‌های کلیه، سلول‌های کبد و... تبدیل شوند، این فکر و این تکنولوژی به وجود آمده است که ما می‌توانیم از پوست، سلول‌ها را جدا کنیم، در آزمایشگاه آن‌ها را به سلول‌های بنیادی تبدیل کنیم و بعد این سلول‌های بنیادی می‌توانند به سلول‌های قلب، سلول‌های عصبی و بقیه‌ی سلول‌ها تبدیل شوند.»
پروفسو کریم نیرنیا در مراسم اهدای جایزه "پورسینا" درباره "پزشکی فرد‌محور" سخنرانی کرد. این متخصص دراین‌باره توضیح می‌دهد: «پزشکی فردمحور به این صورت است که ما باید به جای بیماری، بیمار را ببینیم. شاید این دو خیلی به هم شبیه باشند و بگوییم مریض همان شخص بیمار است اما در حقیقت به این صورت نیست. امکان دارد افرادی دچار سرطان مثلا پستان باشند، ولی علت به وجود آمدن سرطان پستان در آن‌ها بسیار متفاوت باشد. چون افراد بسیار متفاوت هستند، حتی ژن‌های‌شان هم بسیار متفاوت است و هیچ دو انسانی روی کره‌ی با هم دیگر شبیه نیستند. این باعث می‌شود که به وجود آمدن سرطان در این افراد هم با هم‌دیگر متفاوت باشد و در نتیجه، نمی‌توانیم بگوییم همه‌ی این افراد سرطان پستان دارند و همه‌ی آن‌ها را با یک روش مداوا کنیم.»

موضوع سخنرانی این متخصص سلول‌های بنیادی در مراسم اهدای جایزه پورسینا با استقبال حاضران همراه شد. او در گفت‌وگو با دویچه وله ادامه می‌دهد: «خیلی از داروسازها و پزشکان می‌دانند داروهایی که در بازار هستند، فقط بر روی ۳۰ الی ۵۰ درصد مریض‌ها اثر می‌کند و بر روی ۵۰ الی ۷۰ درصد آن‌ها دارو اثری ندارد، بلکه بعضا اثرات جانبی بسیار بالایی هم دارد که مریض را دچار یک بیماری ثانوی می‌کند. "پزشکی فردمحور" می‌گوید که ما باید روی فرد آزمایش ژنتیکی انجام بدهیم، ببینیم که آیا این دارو برای این فرد خوب است یا نیست یا کدام دارو برای این فرد مناسب است و دارو را بر اساس مشخصات بیولوژیک، مشخصات ژنتیکی به فرد بدهیم.»
اهمیت تحقیقات پزشکی ابوعلی‌سینا
پرفسور میشائیل لنتسه متخصص کودکان و تغذیه و مدیر مرکز پزشکی کودکان در دانشگاه بن و از دیگر برندگان جایزه "پورسینا" می‌گوید قبل از آمدن به مراسم اهدای جایزه درباره این پزشک بزرگ ایرانی تحقیق کرده است. او می‌گوید: «افتخار بزرگی بود که جایزه پورسینا را گرفتم. ابن‌سینا فرد بسیار مهمی بوده است، چون کارهای بسیار مهمی به عنوان یک پزشک و محقق انجام داده است. به همین دلیل دریافت این جایزه برای من افتخارآمیز است.»
اولین فارغ‌التحصیلان پزشکی و دندان‌پزشکی ایرانی در آلمان سال ۱۳۴۲ (۱۹۶۱ میلادی) انجمن پزشکان و دندان‌پزشکان ایرانی در آلمان را به ثبت رساندند. هدف از تشکیل این انجمن در ۵۱ سال قبل بیشتر اهدافی صنفی بود از جمله کمک به پزشکانی که می‌خواستند به ایران بازگردند و مشکلاتی سر راه‌شان وجود داشت یا کمک به پزشکان ایرانی که می‌خواستند در آلمان بمانند. با گذشت زمان و تداوم کار این انجمن، حال پزشکان ایرانی آن را به عنوان "آکادمی پزشکان و دندان پزشکان ایرانی‌ در آلمان" ثبت کرده‌اند؛ پزشکان ایرانی که بیش از ۵۱ سال است در ساختار پزشکی و علمی آلمان نقش دارند.

یه نگاه سرانگشتی به عمر کره زمین

فقط تصور کنید که بتوانیم سن زمین را که غیر قابل تصور است، فشرده کنیم و هر صد میلیون سال آن را یک سال در نظر بگیریم!
 

در این صورت کره زمین مانند فردی 46 ساله خواهد بود! که هیچ اطلاعی در مورد هفت سال اول این فرد وجود ندارد و در باره‌ی سال‌های میانی زندگی او نیز اطلاعات کم و بیش پراکنده‌ای داریم!
اما این را می‌دانیم که در سن 42 سالگی، گیاهان و جنگل‌ها پدیدار شده و شروع به رشد و نمو کرده‌اند. اثری از دایناسورها و خزندگان عظیم الجثه تا همین یکسال پیش نبود! یعنی زمین آن‌ها را در سن 45 سالگی به چشم خود دید و تقریبا 8 ماه پیش پستانداران را به دنیا آورد.
در اوایل هفته‌ی پیش میمون‌های آدم‌نما به آدم‌های میمون‌نما تبدیل شدند!
و آخر هفته گذشته دوران یخ سراسر زمین را فرا گرفت.
انسان جدید فقط حدود 4 ساعت روی زمین بوده و طی همین یک ساعت گذشته کشاورزی را کشف کرده است !
بیش از یک دقیقه از عمر انقلاب صنعتی نمی‌گذرد و حال ببینید انسان در این یک دقیقه چه بلائی بر سر این بیچاره‌ی 46 ساله آورده است!
او طی 40 دقیقه‌ی بیولوژیکی، از این بهشت یک آشغالدانی کامل ساخته است!
او خودش را به نسبت‌های سرسام‌آوری زیاد کرده، و نسل 500 خانواده از جانداران را منقرض کرده است!
سوخت‌های این سیاره را مال خود کرده و همه را به یغما برده است!
و الان مثل کودکی معصوم و بی تقصیر(!) ایستاده و به این حمله‌ی برق آسا نگاه می‌کند!

فقط تصور کنید که بتوانیم سن زمین را که غیر قابل تصور است، فشرده کنیم و هر صد میلیون سال آن را یک سال در نظر بگیریم!

افسانه‌های دریای پارس

افسانه دختران دریا، ننه ماهی و جانورانی که نیم بدنشان انسان و نیم دیگر ماهی است، از دیرباز در مناطق ساحلی ایران رواج داشته و سینه به سینه تا به امروز باقی مانده است.
 
خبرگزاری میراث فرهنگی - گردشگری - برای مردمان باستان، به‌ویژه برای ساحل‌نشینان، دریا همواره پهنه‌ای پر رمز و راز بوده که با جانوران افسانه‌ای، و داستان‌های حیرت‌انگیز گره خورده است.
داستان‌های دل‌انگیز سندباد، دریانورد پرآوازه ایرانی اهل بندر سیراف و مخترع سکان، نقطه اوج چنین قصه‌پردازی‌هایی است که بیشتر آنها درون‌مایه‌ای از واقعیت در خود نهفته دارند. شب‌های ظلمانی بدون مهتاب که حتی دریا هم دیده نمی‌شد، موج‌های هراس‌انگیز، و از همه مهم‌تر جاندارانی عجیب که به طور تصادفی دیده می‌شدند، همگی در ساخت و پرداخت این افسانه‌ها نقش داشتند.
تصور خیال‌پردازانه ژرفای دریا، انسان‌نمایان و هیولاها، ساخته ذهن کنجکاو دریانوردان بوده است. این‌که هنوز هم با وجود پیشرفت دانش و فن‌آوری دریایی و اکتشافات بسیار، داستان‌پردازان سینما از ژرفای دریا به جهت ظهور یک هیولا کمک می‌گیرند، نمایانگر ریشه‌دار بودن این موضوع در ژرفای جان بشری است. محیطی وهم‌انگیز که با رقیب بیکران خود، ژرفای بی‌پایان فضا، پهلو می‌زند.
در نبرد با تمامی این هیولاها می‌بینیم که نه تنها نیرومندی بلکه دانایی بشر است که بر هیولا پیروز می‌شود. در نبرد رستم و اکوان دیو، که می‌تواند نماد گردباد دریایی باشد، و نبردهای گرشاسب در دریای هند، این نه زور بازو بلکه جوهره عقل بشری است که در نهایت راه‌گشاست و پهلوان را به پیروزی می‌رساند. و این خود نمایانگر چیرگی دانایی و خرد، برگرفته از جهان‌بینی ایرانی، بر قوای طبیعت است. در تهیه و نگارش این مقاله از کتاب پژوهشی پیرامون صید، دریا و آبزیان خلیج فارس، اثر ارزنده استاد گرامی و پژوهشگر ارجمند جناب آقای حسین نوربخش استفاده‌ شایان توجه شده است.
در دوره هخامنشیان به‌ویژه در زمان داریوش بزرگ و خشایارشا، برای نخستین بار لشکرکشی‌ها صورت علمی به خود گرفت و همراه هر ارتش، گروه دانشمندان برای گردآوری اطلاعات و یافته‌های علمی و ثبت آنها همراه می‌شدند.
در این دوره سی‌وسه سفر اکتشافی دریایی ترتیب داده شد که هرکدام اهمیتی به اندازه اکتشافات فضایی امروز داشتند. مهم‌ترین این سفرها، که اسناد و مدارک و سفرنامه‌های آن برجای مانده عبارتند از: سفر ساتاسپ به پیرامون آفریقا و رسیدن به عرض جغرافیایی اسب، دو سفر اسکیلاکس، یکی برای یافتن راه دریایی دریای پارس به مصر و دیگری برای یافتن راه دریایی دریای پارس به دریای مازندران، سفر دریایی هانون پیرامون آفریقا، سفر دریایی هامیلیکار جهت کشف سواحل ناشناخته دریای مدیترانه، سفر دریایی هامیلیکون به انگلستان، ایسلند و جزایر آزور، سفر دریایی ماسیلیوتس به سواحل اسپانیا، سفر دریایی برادران دریانورد مهرداد و سپهرداد به دریای شرقی، کشف راه دریایی چین، رسیدن مهرداد به سواحل ژاپن و رسیدن سپهرداد به سواحل استرالیا و ... .
همچنین، ناوگان‌های بازرگانی در دوران اسلامی، در دریای سرخ و رودهای دجله و فرات تا سواحل سیلان و چین و زنگبار در تکاپو بودند. دریانوردان مسلمان، بر طبق تعالیم اسلام، از سفر نمی‌هراسیدند و با کشتی‌های خود به سرزمین‌های دور و ناشناس سفر می‌کردند. افسانه‌های این دوران سرشار از ماجراهای دلاویز وصف‌ناپذیر دریانوردان و درگیری‌های آنان با جانوران عجیب و باورنکردنی دریاها و جزایر دوردست بود. برداشته‌شدن مرزهای پیشین و یکپارچگی مناطق گسترده‌ای از جهان آن روز، یکی از عوامل مؤثر در رونق و پیشرفت دریانوردی و بازرگانی در آن دوران بوده است.
دریانوردانی که از این سفرهای پرمخاطره در هفت اقلیم[1] و هفت دریا بازمی‌گشتند، هرکدام خاطرات و داستان‌هایی با خود آوردند که در طی زمان پربارتر شده و در نقل سینه به سینه با اوهام و افسانه‌ها درهم‌آمیخت. و دریای پارس به عنوان دریای مرکز ایران و جایی‌که دریانوردان ایرانی بیش از هرکسی و هرجایی با آن آشنا بودند در قلب این ماجراها جای می‌گرفت.
فردوسی:
همه کارسازان دریا به راه... ز چین و ز مکران همی برد شاه
به‌فرمود تا توشه برداشتند... ز یک‌ساله تا آب بگذاشتند
به ششماه کشتی براندی بر آب... کزو ساختی هر کسی جای خواب
به‌هفتم چو نیمی گذشتی... ز سال شدی کژ و بی‌راه باد شمال
به‌آب اندرون شیر دیدند و گاو ...همه داشتی شیر با گاو تاو
همان مردم و موی‌ها چون کمند... همه تن پر از پشم چون گوسفند
یکی سر چو ماهی، تنش چون پلنگ... یکی سر چو گاو و تنش چون نهنگ
یکی را سر خوک، تن چون بره... همه آب از ایشان بدی یکسره
ماهی آدم‌خوار دریای پارس، استخری
ابواسحاق ابراهیم استخری، دانشمند ایرانی، در کتاب مسالک‌الممالک در باره دریای پارس می‌گوید: در نزدیک جنابه و بصره، که آن‌را هورجنابه خوانند، گردابی عظیم است که اگر کشتی در آن گرداب افتاد، خلاصی از آن ممکن نیست و کشتی از آنجا کم به سلامت گذرد. زمانی یک کشتی بزرگ در این گرداب افتاد، هر روز ماهی آدم‌خواری به‌گرد کشتی می‌آمد و خود را به کشتی می‌زد و یک تن از سرنشینان را می‌ربود و به قعر دریا فرو می‌رفت. وحشت بر مسافران مستولی گشت. پس از چند روز مرد دانایی که در میان سرنشینان بود گفت: اگر کسی پیدا شود که آنچه من گویم بکند، من شما و کشتی را برهانم. یکی از سرنشینان از جان‌گذشته داوطلب شد، مرد دانا دستور داد تا آنچه ابریشم در کشتی است جمع کنند و از آن طناب ابریشمین استواری بسازند و آن‌را به کمر آن مرد ببندند و سر دیگرش را در کشتی و دکل‌ها سخت محکم سازند. چون روز دیگر ماهی آدم‌خوار بیامد، آن مرد را که رسن بر کمر داشت به دریا افکندند. ماهی بی‌درنگ او را فروخورد و به درون گرداب شد. چون رسن از یک سر به دکل‌های کشتی استوار بود و از سوی دیگر به درون شکم ماهی رفته بود، ماهی که می‌خواست از گرداب به‌در رود تکانی داد و کشتی به سلامت جست و راه خود را در پیش گرفت.
پریان دریایی دریای پارس، حکیم نظامی
کورش کبیر در پی ایجاد وحدت میان اقوام وتیره‌های گوناگون ایرانی و ایجادی کشوری نیرومند به دریای پارس می‌رسد و از ساحل نشینان داستان‌های زیادی در باره این دریای بی‌کران می‌شنود. هرچند که بیشتر اسناد آن روزگار به تاراج غارتگران رفته است اما این داستان‌ها در جامعه و میان مردم باقی ماند تازمانی که حکیم نظامی گنجوی، شاعر بزرگ ایران آن را در اسکندرنامه به نظم درآورد. یادآوری این نکته ضروری است که به گفته اندیشمندان و پژوهشگران ذوالقرنین همان کورش کبیر است که در افسانه‌ها به شکل اسکندر ذوالقرنین درآمده و همچنین در داستان‌های ملی ایران این خود اسکندر فرزند داریوش پادشاه ایران است. آنچه که اروپاییان به نام اسکندرکبیر در تاریخ رواج داده‌اند، غلو و گزافه‌ای از یک جنگ‌طلب ویرانگر است و هیچ ربطی به اسکندر ذوالقرنین ندارد.
در آخرین سفر اسکندر ذوالقرنین (کورش کبیر؟)، به دریای پارس می‌رسد که از دیدگاه شگفتی و غرایب با هیچ‌یک از دریاهای پیشین قابل مقایسه نیست.
حکایت چنان رفت از آن آب ژرف... که دریا کناریست اینجا شگرف
هر شب عروسان زیبای دریایی به‌سان خورشید و ماه از دریا به‌در می‌آیند و در ساحل به خنیاگری می‌پردازند، آواز آنها آن‌چنان لطیف است که هر شنونده‌ای را مدهوش می‌سازد و بامدادان این پریان دریا دیگر بار به کام امواج فرو می‌روند. (همچون داستان اولیس و سیرن‌ها در اودیسه هومر).
ذوالقرنین سپاهیان را در فاصله لازم مستقر می‌سازد و خود به همراه دریاپوی راهنما روانه ساحل می‌شود، صحنه بزم پریان آن‌چنان او را از خود بی‌خود می‌سازد که بامدادان،
به‌استاد کشتی چنین گفت شاه...که کشتی درافکن بدین موج‌گاه
در این آب شوریده خواهم نشست...که رازی خدا را در این پرده هست
حوریان و یا پریان دریایی پایین‌تنه‌ای مانند ماهی و بالاتنه‌ای مانند دختران جوان داشتند. زیبارو و خوش‌اندام با موهایی بلند و سیاه، خوش‌آوا و خوش‌آواز که از غروب آفتاب تا بامدادان در ساحل دریا می‌آرامیدند و گاهی به نغمه‌سرایی مشغول می‌شدند. در بیشتر داستان‌های مربوط به پریان دریایی، ایشان جانورانی مهربانند که با آدمیان به ویژه دریانوردان و غواصان همزیستی می‌یافتند.
داستان انشرتو، زنهای دوزیستی دریای پارس
یکی از مشهورترین داستان‌های دریایی که از شبه آدمیان آبزی سخن به میان آورده است، داستان انشرتو است. و این ماجرا چنین است:
"... در ساحل یکی از جزایر، زن‌هایی را دیدیم که درون دریا مشغول شناوری و بازی بودند، همینکه کشتی به آنها نزدیک شد به داخل جزیره فرار کردند. پس از مدتی یک عده زن‌ومرد از طرف جزیره به سوی ما آمدند. این مردم به نظر خیلی زیرک و عاقل می‌نمودند، ولی ما زبان آنها را به‌هیچ‌وجه نمی‌فهمیدیم و مقصود خود را با اشاره به آنها می‌فهماندیم، آنها هم با اشاره به ما پاسخ می‌دادند. از آنها خواهش کردیم اگر غذایی دارند به ما بفروشند. ... آنگاه رفته و مقدار زیادی برنج و مرغ و گوسفند و عسل و روغن و انواع میوه برای ما آوردند. ما نیز در برابر آن آهن، مس، سورمه، پارچه و پوشاک به آنها دادیم. باز به اشاره پرسیدیم، چه مال‌التجاره‌ای برای فروش به ما دارند؟ پاسخ دادند بنده زرخرید. پذیرفتیم. هنگامی‌که آنها را آوردند، دیدیم بهتر و زیباتر از آنها در زندگی خود ندیده‌ایم. تمام وجود خنده و شوخی بودند و آواز می‌خواندند. سبک‌وزن و چست و چالاک بودند... سرهای ایشان کوچک بود و در زیر کتفشان، آلت شنا، شبیه به بال ماهی دیده می‌شد.
پرسیدیم این چیست؟
به ما خندیدند و گفتند: تعجب نکنید، تمام اهالی جزیره این‌گونه آفریده شده‌اند، و به آسمان اشاره کردند، یعنی خداوند ما را این‌چنین آفریده است.
ما دیگر بیش از این سخنی نگفتیم و با خود اندیشیدیم که خوب فرصتی بدست آمده و خوب غنیمتی یافته‌ایم. پس هریک از ما به مقدار متاعی که همراه داشت، از آن بندگان خریداری نمود و کشتی را از امتعه خود خالی ساخته و به جای آن اسیر بار می‌کرد. هرچه می‌خریدیم باز می‌دیدیم بهتر و زیباتر از آن را برما عرضه می‌داشتند، خلاصه اینکه کشتی را از مخلوقی که چشم بهتر از آن را هرگز ندیده پر می‌ساختیم. چنانکه هرگاه کار به مراد ما انجام می‌شد، خودمان و نوادگانمان توانگر و بی‌نیاز می‌شدیم. سرانجام جزیره را ترک کردیم. در روز نخست باد موافق به بادبان‌های کشتی در افتاد. ما باکمال سرزندگی و خوشی از این معامله جزیره را ترک گفتیم و به راه افتاده بودیم. همین‌که جزیره از دید ما ناپدید گشت و ما به میآن دریای بی‌کران رسیدیم، بعضی از اسیران بنای گریه و زاری را گذاردند، به‌طوری که گریه آنها باعث کدورت خاطر و دلتنگی ما گردیده بود. اما در این میان عده دیگری ساکت بودند و راضی. از آنها پرسیدیم دوستان را چه چاره است؟ آنها به رفقای خود گفتند چرا گریه می‌کنید؟ برخیزید تا با هم برقصیم و بخوانیم و شادی کنیم. با این حرف تمام اسرا برخاستند و بنای رقصیدن و خندیدن و آوازخوانی را گذاردند. این رفتار آنها موجب انبساط خاطر ما شد. به آنها گفتیم این رفتار شما خیلی بهتر از آن گریه و دلتنگی است.
آنگاه آن‌ها را به حال خود گذاشته و هریک از ما نیز به کارهای خود مشغول شدیم. همینکه اسرا ما را نسبت به خودشان غافل دیدند، فرصت را غنیمت شمرده و مانند ملخ‌های پران از کناره کشتی به درون دریا پریدند. کشتی همچنان بر روی امواج دریا به سرعت سیر می‌کرد و ما به فراریان هیچ دسترسی نداشتیم. با آنکه کشتی به اندازه یک فرسنگ از آنها دور شده بود، ما هنوز آوای خوش‌آهنگ آنها را می‌شنیدیم. آنها در برابر آشوب و انقلاب دریا و امواج سهمگین آن به همه گونه مبارزه و مقاومت توانا بودند. این‌گونه بود که تمامی اسیران را از دست دادیم، مگر دختر جوانی که ناخدا او را در یکی از اتاق‌های بزرگ کشتی حبس کرده بود. پس از این واقعه همین‌که داخل آن اتاق شدند دیدند که دخترک در تلاش است که کشتی را سوراخ کرده و خود را مانند دوستانش به دریا افکند. فورا او را گرفته و به بند کشید. سرانجام به مقصد رسیدیم. کالایی را که باقی مانده بود فروختیم و ده یک سرمایه نخستین عاید شد. آوازه بازگشت آنها در شهر پیچید. پیرمردی به نزد ناخدا آمده و گفت: جزایری که اتفاق شما را به آنجا افکند، جزایر ماهی نام دارد و اهالی آن دوزیست هستند و این ترفند آنهاست که گروهی را به شکل برده به بازرگانان می‌فروشند و بردگان هم در میانه راه می‌گریزند. زنهار این دختر را به آب نزدیک نکنید که بی‌درنگ خواهد گریخت.
ناخدا با آن دختر ازدواج کرده و از وی دارای شش فرزند شد. اما همچنان بند بر پای وی داشته بود. پس از هجده سال که ناخدا فوت کرد، فرزندان متاثر از بند بر پای مادر، بندها را گشودند. اما همینکه آزاد شده، "انشرتو" گویان، پا به فرار گذاشت. فرزندان به دنبال او می‌رفتند و می‌گفتند: چگونه می‌روی و پسران و دختران خود را ترک می‌گویی؟ او پاسخ داد: چه‌کار می‌توانم برای آنها بکنم. این بگفت و خود را به دریا افکند و چونان ماهیان نیرومند در آب دریا شناور شد و ناپدید گشت!
مادر دریا و غواصان مروارید دریای پارس
غواصان قدیمی مروارید که بدون هرگونه تجهیزاتی به زیر آب می‌رفتند، از وجود زنی در زیر آب که بچه شیرخواره‌ای را در آغوش داشته خبر می‌دادند. بسیاری که برای نخستین بار آن را دیده بودند و در باره آن هیچ آگاهی نداشتند در همان برخورد نخست سکته کرده و جان‌سپرده بودند. این زن می‌تواند صورت تغییر یافته آناهیتا[3]، الهه باروری و خدای آب‌ها، در ایران باستان، باشد. گاهی این زن به نزد غواصان آمده از آنها می‌خواهد برای فرزندش گهواره‌ای تهیه نموده به زیر آب ببرد. اگر غواص چنین نماید، مادر دریا (ننه دریا) چند مروارید درشت به او خواهد داد.
در قدیم که غواصان بدون هیچ ابزاری به ژرفای دریا می‌رفتند و تحت فشار آب، کمبود هوا و دیگر مشکلات، مناظری می‌دیدند که امروزه از دیدگاه ما اغراق‌آمیز و باورنکردنی است. یکی از اینها داستان مادر حامل گهواره است. داستانی از یک غواص است که در یکی از هیرات (هیر = برآمده از سطح دریا) در جنوب خلیج فارس در ژرفای دریا مشغول به صید مروارید بوده که چشمش به گهواره‌ای افتاده که زنی مشغول به تکان دادن آن بوده است. در حالت ترس و وحشت دستی را بر شانه خود احساس می‌کند. آن شخص زنی بالاتنه مانند انسان و پایین‌تنه به شکل ماهی بوده است. این زن با زبانی که فارسی، عربی و یا افریقایی نبوده با او صحبت کرده و از او خواسته نزد آنها بماند. غواص با اشاره می‌گوید که دیگر نفسی برای ماندن ندارد، اما زن با نفس خود به دور او حبابی می‌سازد، و می‌گوید اندکی پیش ما بمان. ناگهان، چند زن دریایی با سبدهای رنگارنگ به مناسبت تولد بچه زن دریایی و برای سر سلامتی می‌آمدند. در روی کشتی که از دیر آمدن غواص نگران شده بودند، طنابی را که یک سر آن به پای غواص بسته شده بود کشیدند و غواص بی‌هوش را بر روی عرشه آوردند. پس از به هوش آمدن داستان مادر حامل گهواره را برای دوستانش تعریف کرد.
اگر زن یا مرد دریایی با غواصی ارتباط برقرار کنند صیدش رونق می‌گیرد. اما همیشه این احتمال وجود دارد که آنها از او بخواهند در زیر آب مانده با آنها زندگی کند. اگر صیاد امتناع کند دیگر مرواریدی نخواهد یافت و اگر بپذیرد چار خفگی و بیهوشی شده و اگر دوستانش او را به عرشه نکشند، خفه شده و خواهد مرد.
همچنین اگر گهواره‌ای به تور یا قلاب صیادان گیر کند آن را نشانه‌ای از وجود بچه بنینگی (گهواره‌ای) دانسته گهواره را به آغوش دریا باز می‌گردانند و سریع از آن محل دور می‌شوند.
بابای دریا
بدن بابای دریا از پشم سیاه پوشیده شده است. به هنگام غروب آفتاب و شب‌ها از آب خارج می‌شود و اگر کسی را در کنار آب ببیند با خود می‌برد. بعضی وقت‌ها هم از بدنه کشتی بالا آمده و ملوانان را غافلگیر ساخته و با خود می‌برد. هیولای یادشده، یک‌ونیم تا دو تن وزن داشته، حدود 4 متر بلندی و 2 متر پهنا دارد. دست‌وپایش مانند انسان است، اما انگشتانش کوچک است. صورت او شبیه به گاومیش بوده اما هیکل آن چندین برابر گاومیش است. بابای دریا به شدت از تیشه و اره هراسان است و به محض دیدن آنها و یا صدای برخورد دو قطعه آهن از محل دور می‌شود. چند مورد دریانوردان نیرومند بابای دریا را به دام انداختند و او را تکه‌تکه کردند، اما به محض تماس با آب دریا به شکل نخستین خود درآمده و گریخته است.
همان مردم و موی‌ها چون کمند... همه تن پر از پشم چون گوسفند
یکی سر چو ماهی، تنش چون پلنگ... یکی سر چو گاو و تنش چون نهنگ
در طی جنگ جهانی دوم، کشتی‌های انگلیسی یک آبزی عجیب را در سواحل بندرلنگه صید کردند، مردم محلی آن را همان بابای دریا می‌دانستند. جزییات این صید از سوی مقامات انگلیسی هیچ‌گاه فاش نشد.
گاوماهی و گوهر شب‌چراغ
گاوماهی، شب‌هنگام برای چریدن از دریا خارج شده و در علف‌زار و چمن‌زار به گشت و گذار می‌پردازد. برای اینکه پیرامون خود را ببیند دو دانه گوهر روشن و درخشان از دو سوراخ بینی خود خارج می‌کند و بر روی علف‌ها و گیاهان می‌اندازد و در روشنایی درخشنده و تابناک آن دو گوهر به چریدن مشغول می‌شود. به هنگام بازگشت به ژرفای دریا آن دو گوهر را با یک نفس عمیق در بینی خود بالا کشیده به دریا می‌رود.
خرچنگ عجیب
در کتاب ناخدا شهریار رامهرمزی آمده است که :" مردویه پسر زرابخت، دریانورد پارسی، روزی در آب‌های جزیره رابح کشتی را می‌راند که ناگهان یک برآمدگی مانند فک مشاهده کرد و کشتی را از میان آن نیم‌دایره فک مانند عبور داده و با خود چنین می‌اندیشد که قله دو برآمدگی در سطح آب نمایان است. اما همین‌که از میان آنها گذشت، ناگهان متوجه می‌شود که برآمدگی‌ها در آب فرو رفته و اثری از آنها نیست و سرانجام معلوم می‌شود که خرچنگی دو فک انبر مانند خود را در سطح آب آورده و منتظر صیدی بوده که گذر کشتی این غنیمت را از دست او گرفته است."
جزیره متحرک
می‌توان گفت که داستان جزیره متحرک، و دریانوردانی که بر یک جزیره کوچک پای نهادند و سپس متوجه شدند که بر پشت یک جانور غول‌پیکر ایستاده‌اند در میان تمامی اقوام دریانورد وجود داشته است. در میان دریانوردان دریای پارس هم چنین داستانی در مورد جانورانی مانند نهنگ، ماهی گاو عنبر، خرچنگ و …. وجود داشته است.
دیگر جانداران عجیب
جن زیر آبی، غواص را هوایی و خیالاتی می‌کند. هنگامی که بدن یا دست غواص در ته دریا به این جن بخورد، خشک می‌شود.
ام‌المداس، من‌منداس، جانوری است که از دریا بیرون می‌آید و آدم‌هایی را که در ساحل تنها نشسته‌اند می‌ترساند.
بوسلامه، پیرامون جزایر، به‌ویژه جزیره خارک می‌گردد. کودکان را در ساحل می‌گیرد و با خود به دریا می‌برد. گاهی هم در شب به بالای کشتی آمده خود را به دریا می‌اندازد. ملوان نگهبان به گمان اینکه دوستش به دریا افتاده، خود را به دنبال او به آب می‌اندازد. بوسلامه چون‌که در آب پرقدرت است او را به زیر آب می‌کشد.
منتیلپو (پو = پا، منتیل = دیلم)، پای این جانور مانند دیلم تیز است و در هنگام بروز توفان پیدایش می‌شود. در گذشته به هنگام وزش توفان در قلعه خارک را می‌زد تا وارد دژ شود.
اکوان دیو
اکوان دیو در دژی سنگی در ساحل دریا می‌زیسته و در دریا و خشکی‌های ساحلی توفان به پا می‌کرده است. سنگی که افراسیاب بر سر چاهی که بیژن در آن زندانی بود گذاشت، توسط (توفان) اکوان دیو از دریای چین به منطقه توران‌زمین پرتاب شده بود. در نبرد با رستم، اکوان پهلوان را از زمین به آسمان برده به میان دریا پرتاب می‌کند. به عقیده نگارنده اکوان دیو نماد گردبادهای دریایی Water Spot است.
خروشید و پیچید و بانگ و غریو... ز دریا برآمد چو اکوان دیو
هیولای قنات
هرچند که این داستان فرسنگ‌ها دورتر از دریای پارس، در مرکز ایران‌زمین و در نزدیکی شهر باستانی اصفهان رخ داده است، اما به دلیل نزدیکی زمانی آن به ما، ارتباط آن با یک جاندار آب‌زی و وجود مستندات و خبرهای روزنامه‌های آن دوره، یادآوری آن چندان هم بدون ارتباط با موضوع این مقاله نیست.
جهش امپراتوری شکوهمند ایرانیان در زمان هخامنشیان و تعالی و ترقی آن در زمان ساسانیان، و دیرپایی این تمدن مدیون دانش آب‌شناسی ایرانیان یود. مردمان ایران‌زمین از دیرباز به ارزش آب به عنوان ماده‌ای زندگی‌بخش و ارزشمند آگاهی داشتند. نیاز طبیعی بشر به آب، وضع جغرافیایی فلات ایران و کمیابی این مایع گرانبها، ارزش این ماده را نزد ایرانیان صدچندان نموده و آن را در جایگاه والایی قرار می‌داده است. به خاطر داشته باشیم که تمدن‌های باستانی همگی در کنار رودهای بزرگ، همانند نیل، دجله، فرات، سند، گنگ، هوانگهو، یانگ‌تسه و ... شکل گرفتند و در حوزه همان رودخانه محدود ماندند. اما تنها تمدنی که به دور از هرگونه رودخانه عظیم شکل گرفت و مالک‌الرقاب جهان باستان شد، ایران بود. جهش چشمگیر امپراتوری ایران مدیون قنات بود. در زمان هخامنشیان، اگر کسی زمین بایری را با احداث قنات آبیاری می‌کرد، تا پنج نسل از پرداخت هرگونه مالیات معاف بود.
در این میان قنات گناباد به طول سی‌وپنج کیلومتر و ژرفای بیش از سیصد متر و چاه‌هایی با فواصل منظم پنجاه‌متری، از زمان هخامنشیان یک شاهکار بی‌نظیر در سراسر جهان است و عظمت آن با دیوار چین برابری می‌کند.
این دیدگاه باعث شده که طول قنات‌هایی که اینک در زیر سرزمین ایران وجود دارد بیش از فاصله زمین تا ماه باشد. این دالان‌های زیرزمینی همچنین محل خوبی برای زندگی گونه‌هایی از جانوران شد. گونه‌هایی که بسیاری از آنها اینک منقرض شده اند. یکی از این جانوران Otter است. در حدود سال‌های 800 تا 1200 خورشیدی نیم‌

شیرزنان جنگاور ایران

از آنجا که بزرگترین کتابخانه های ملی و تاریخی و علمی ایران (گندی شاپور -کسروی) توسط تازیان (اعراب) به آتش کشیده شد و هزاران کتاب ایرانی به گفته مورخ و جامع شناس بزرگ عرب (ابن خلدون) نابود شد و به دریا ریخته شدند و بسیاری از بزرگان این سرزمین گمنام ماندند و اثری از آنان یافت نشد ولی با همه فراز و نشیب های یورش اسکندر گجستک و یورش تازی بدوی هنوز نام شیرزنان بزرگی از سرزمین مقدس ایران برای ما به جای مانده است که گوشه ای از نام و جنگاوریهایشان را در اینجا از نظر خواهید گذراند.
 
ماندانا
ماندان یا ماندانا در لغت به معنی شاه بوی عنبر سیاه، دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت. ماندان اولین مدرسه جمعی که در آن برگزیدگانی از پسران بودند بنیان مینهد که خود شخصا به دانش آموزان این مدرسه درس حقوق و قانون را می آموخت و به کوروش می آموخت که باید پایه و اساس ظلم و بیدادی را ویران نماید و در هر حال یار و همیار زیردستان باشد. در این مدرسه فنون سوارکاری و تیراندازی و نبرد نیز آموزش داده میشد.

شیــــرین
شاهزاده ارمنی و برادر زاده و جانشین مهین بانو فرمانروای ارمنستان و زنی خردمند که همسر وفادار خسروپرویز بود. در آن زمان ارمنستان یکی از شهرهای کوچک ایران و شاه ارمنستان زیر نظر شاهنشاه ایران بود. خسروپرویز و شیرین حماسه ای از خود ساختند که همیشه در تاریخ ماندگار ماند. شیرین از خسرو چهار فرزند به نام های نستور، شهریار، فرود و مردانشه بدنیا آورد که هر چهار فرزند وی در زندان کشته شدند.
داستان عشق او و خسرو پرویز و دلدادگی او و فرهاد در ادبیات ایران مشهور است. پس از این که خسرو پرویز بدست افسری جوان به نام مهرهرمز (که پدرش مرزبان نیم روز "بابل و عراق" بوده و دو سال پیش از این واقعه، به دست خسروپرویز مجازات شده بود) کشته می‌شود، به پسرش شیرویه گفت که من به عنوان ملکه ایران باید بهترین مراسم سوگواری را برای پدرت خسرو پرویز بجا آورم و در حالی که زیباترین لباس و آرایش را داشت با متانت به همراه موبدان و بزرگان به تشیع جنازه خسرو پرویز پرداخت. پس از انجام مراسم از حاضران خواست که او را برای آخرین وداع با جنازه همسرش تنها بگذارند در آن هنگام با خنجری در کنار جسد همسرش، خود را کشت.

دغدویـــه
دغدویه یا دوغدو مادر زرتشت است که اصلا از شهر ری بوده است. وی در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است.

کاساندان
کاساندان یا کاساندانه تنها همسر کوروش بزرگ، شهبانوی ایران (ملکه جهان) دختر فرناسپه از شاهدختان و دختر فرناسپه هخامنشی از دودمانی بود که از نجبای پارس محسوب می شدند و پدر واجدادش در چند نسل شاه پارسیان بودند. کاساندان ملکه ۲۸ کشور آسیائی بوده و همواره در کنار همسرش کوروش بزرگ پادشاهی میکرده و پس از او نخستین فرد قدرتمند و سیاستمدار دربار هخامنشیان بشمار می آمده است.
او ۵ فرزند با نام های کمبوجیه، رکسانه و ارتیستونه داشت. هر یک از فرزندان کاساندان و کوروش بزرگ به نحوی در تاریخ هخامنشیان دارای نقش تعیین کننده بوده اند و از نشانه ها چنین بر می اید که آنها از تربیتی خاص برخوردار بودند.
به نقل از هرودوت: کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد فوت کرد و هنگام مرگ وی در بابل ۶ روز همه به سوگواری همگانی فراخوان شدند. کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید. مقبره شهبانو کاساندانه در پاسارگاد، در کنار آرامگاه کوروش بزرگ میباشد.

آتوســا
آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندی نیز میباشد. آتوسـا (۵۵۰ تا ۴۷۵ پیش از میلاد مسیح) شهبانوی ایران یکی از برجسته‌ترین زنان در تاریخ ایران قدیم است. وی دختر کورش کبیر و کاساندان، خواهر کمبوجیه، و همسر دو پادشاه هخامنشی، کمبوجیه و داریوش یکم، و مادر خشایار شاه بود.
آتوسـا بانویی زیبا بود وهم شاعر و هم ادیب بود و به نوجوانان پارسی درس ادبیات پارسی میداد. به خاطر خرد و اندیشه نیکویش داریوش با ایشان در مسائل مملکتی و سرنوشت ساز مشورت میکرد و نیز به ایشان اعتماد کامل داشت. اگر داریوش به منطقه ای لشگر میکشید شورای سلطنت برای اداره امور کشور تشکیل میشد و رئیس و مافوق همه در راس شورای سلطنت شهربانو آتوسا بود.
هرودوت در مورد زندگی سیاسی وی می‌گوید: آتوسا از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود و علاقمند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. وی همواره یاور فکری داریوش بزرگ بوده و چندین نبرد بزرگ را شخصا فرماندهی کرده و یا با نقشه های جنگی او انجام گرفته است. از زمان مرگ او هیچ اطلاعی در دست نیست. تنها می‌دانیم تا زمانی که خشایار از جنگ یونان بر میگردد زنده بوده‌است. احتمالا آرامگاه او در کنار آرامگاه داریوش کبیر در نقش رستم می‌باشد.
گفته میشود که "هما" در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از "آتوسا شهبانوی پارسی" و رویدادهای دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد. "هما" در افسانه های مردمی مرغ فرخنده ایست که گاه از آن با نام "مرغ سعادت" نیز یاد می شود و در این باورها همان مرغی است که اگر سایه او بر کسی افتد او را سعادتمند و اگر بر تارک کسی نشیند او را به شهریاری رساند و شاید واژه "همایون و همایونی" با این نام پیوند دارد.

یوتاب
یوتاب در لغت به معنی درخشنده و بیمانند است. از یوتاب به عنوان یکی از سردارن زن ایرانی نام برده اند. یوتاب خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریو برزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است . او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست ولی یک ایرانی خائن راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. از یوتاب به عنوان شاه آتروپاتان (آذربایجان) در سالهای 20 قبل از میلاد تا 20 پس از میلاد نیز یاد شده است. آریو برزن و یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند.

آرتمیـــــس
آرتمیـس یا آرتمیـز در لغت به معنی راست گفتار بزرگ است. او نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان است. تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی و برجستگی و متانت سرآمد همه زنان آن روزگار نامیده اند.
آرتمیس Artemis نخستین زن دریانورد ایرانی است که درحدود 2480 سال پیش فرمان دریاسالاری خود را از سوی خشایارشاه هخامنشی دریافت کرد. در سال ۴۸۴ پیش از میلاد فرمان بسیج دریایی برای شرکت در جنگ با یونانیان توسط خشایارشا هخامنشی صادر شد. آرتمیس فرماندار سرزمین کاربه با پنج فروند کشتی جنگی که خود فرماندهی آنها را در دست داشت به نیروی دریایی ایران پیوست. در این نبرد ایران موفق به تصرف آتن شد. در این نبرد نیروی زمینی ایران از ۸۰۰ هزار پیاده و ۸۰ هزار سواره تشکیل شده بود. نیروی دریایی ایران دارای ۱۲۰۰ کشتی جنگی و ۳۰۰ کشتی ترابری بود.
همچنین آرتمیس در سال 480 پیش از میلاد در جنگ سالامین Salamine که بین نیروی دریایی ایران و یونان درگرفت شرکت داشت و دلاوری های بسیاری از خود نشان داد و با ستایش دوست و آشنا روبرو شد. او در یکی از دشوارترین شرایط در جنگ سالامین، با دلیری و بیباکی کم مانند توانست بخشی از نیروی دریایی ایران را از خطر نابودی نجات دهد و به همین دلیل به افتخار دریافت فرمان دریاسالاری از سوی خشایارشاه رسید. او به خشایارشاه پیشنهاد ازدواج نیز داد که بدلایلی این پیوند صورت نگرفت. در سالهای دهه شصت میلادی (دهه چهل خورشیدی) نیروی دریایی ایران، برای نخستین بار ناو شکن بزرگی را به نام یک زن نام گذاری کرد و او "آرتمیس" بود. ناو شکن آرتمیس در دوران خدمت "دریاسالار فرج الله رسایی" به آب انداخته شد و سالها بر روی آبهای خلیج همیشه فارس پاسدار سواحل ایران بود.

گردآفـــرید

گردآفرید یا گُردآفرین یکی از پهلوانان سرزمین ایران که تاریخ از او به عنوان دختر کژدهم یاد میــکند. در داستان رستم و سهراب گردآفرید با لباسی مردانه با سهراب رزم کرد و به دست او گرفتار شد ولی توانست خود را با تدبیر از دست سهراب برهاند. فردوسی بزرگ از او به عـــنوان زنی جنگو و دلاور سرزمین پاکان یاد میکند.
در شاهنامهٔ فردوسی نیز چنین آمده‌است:
زنی بود بر سان گرد سوار
همیشه به جنگ اندرون نامدار

سیندخت
همسر خردمند مهرآب کابلی و مادر رودابه و مادربزرگ رستم که در همسری زال و رودابه و جلب موافقت مهرآب پدر رودابه به این وصلت نقش مهمی داشت و نیز در موقع تولد رستم از مادر، سیندخت یار و مددکار دخترش رودابه بود. کوتاه سخن اینکه سیندخت یکی از خردمندترین چهره های شاهنامه است.

رودابه
دختر مهرآب کابلی و همسر زال و مادر رستم که به روایت شاهنامه دلباختگی زال به او یکی از زیباترین صحنه های شاهنامه است. رودابه در موقع تولد رستم اولین سزارین را انجام داد. بنابراین، چنین زایمان ها را باید "رستمی" گفت نه سزارین. زیرا سزار قرن ها پس از تولد رستم به دنیا آمده است.

تهمینه
دختر زیباروی پادشاه سمنگان که شبی همسر رستم بود. ثمره آن تولد سهراب است که داستان زندگی و مرگ دردناکش به دست پدر در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است. تهمینه برای آنکه تمام وقت خود را صرف پرورش سهراب کند، با وجود جوانی و زیبایی ازدواج نکرد.

بانو گُشنــسب و زربانوی دلیـــر
بانو گشسب (مخفف گشنسپ) به معنی "بانوی دارنده اسب نر" است که در جنگاوری هیچ کس یارای مقاومت با او را نداشت. بانو گُشنــسب دختر رستم و همسر "گیو" که نام وی در برزو نامه و بهمن نامه بسیار آمده است. یکی از مشهور ترین حکایت های او نبرد سگانه فرامرز، رستم و بانو گشنسب است که در هنگام کشتی پهلوانان را به خاک می افکند، دلیری این بانوی ایرانی مشهور است. او منظومه ای نیز بنام خود دارد که هم اکنون نسخه ای از آن در کتابخانه ملی پارسی و در کتابخانه ملی بریتانیا موجود است.
شهین سراج، پژوهش‌گر ادب و تاریخ : اگر بخواهیم ارزش پهلوانی دختر رستم را باز بکنیم ارزش حماسی و نقش حماسی این دختر از جایی شروع می‌شود که بهمن اسفندیار به کینه‌توزی خون اسفندیار به سیستان حمله می‌کند و زال را در قفس می‌اندازد و با فرامرز، پسر رستم جنگ می‌کند و عاقبت او را بر دار می‌زند. تنها کسی که در خاندان رستم در برابر بهمن حقیقتاً یک مقامت نظامی نشان می‌دهد و از آن باورهای رستم دفاع می‌کند به نظر من بانو گشنسب است. او است که این نبرد را ادامه می‌دهد و مانند پدرش که همیشه حامی پادشاهان ایران بوده ولی هیچ‌وقت سر فرود نیاورد. زربانو سردار جنگجوی ایرانی و دختر رستم و خواهر بانو گشنسب. او در سوارکاری زبده بوده است و در نبردها دلاوریهای بسیار از خود نشان داده است. تاریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال، آذربرزین و تخوار از زندان بوده است ثبت کرد.

آذرناهیــــد
ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یکم بنیانگزار ساسله ساسانی. نام این ملکه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایـش کرده است.

هلاله - همای چهر آزاد
پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی (391 یشتا 274+1 یشتا 2) در زمان کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست. از او به عنوان هفتـــمین پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را "همای چهر آزاد" و "همای وهمون" نیز گفته اند. او مادر داراب بود و پس از "وهومن سپندداتان" بر تخت شاهنشاهی ایران نشست. وی با زیبایی تمام سی سال پادشاه ایران بود. نوشتارها زیادی درباره رفتار و کردار او یادشده که او در مدت سی سال پادشاهیش هرگز خطائی نکرده و مردمان در زمان او همواره در آسایش و سلامت زندگی میکرده اند.

آریاتــس
یکی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد. مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان اورده اند.

پریــــن - بانوی دانشمند ایرانی
او دختر کی قباد بود که در سال 924 قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک اریایی گرداوری نمود و یکبار کامل آن را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه تبت گردیده است.

آرتادخــت
وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی. به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی کوچکتـــــرین خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید. چنانچه برآمده است٬ از کارهای بزرگ او در گردآوری دارایی کشور٬ یکی جلوگیری از هزینه های بیهوده به ویژه درباریان و دیگری گرفتن باج و خراج از درآمد توانگران بوده است.

فــرخ رو
نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است. وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید.

فرانـک
همسر آبتین و مادر فریدون که در رهاندن و زنده ماندن فریدون از دست دژخیمان ضحاک رنجها برد و در به قدرت رسیدنش نقش اساسی داشت.

پــوراندخت و آزرمیــدخت
پوراندخت شاهنشاه ایران در زمان ساسانی بود و زنی بود که بر بیش از 10 کشور آسیایی پادشاهی میکرد. او پس از اردشیر شیرویه به عنوان بیست و پنجمین پادشاه ساسانی بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست و فرامانروایی نمود. پوران خسرو منظور پوراندخت دختر خسرو پرویز است که زنی با کفایت و خردمند بود ولی متأسفانه به علت وضع آشفته و نابسامان آن دوران و جنگهای طولانی ایران و روم در زمان خسرو پرویز و نفوذ دین مزدک و نارضایی مردم از وضع موجود و در یکی از دشوارترین شرایط تاریخی ایران حکومت کشور را چند ماهی در اختیار داشت و پس از مرگ او حکومت به آزرم دخت رسید.
ملکه آزرمی دخت، آزرم، آزرمی، (۶۳۰م یا ۶۳۱م) (به معنی دختر پیر نشدنی) شاهنشاه زن ایرانی و سی و دومین شاهنشاه ساسانی، دختر خسروپرویز پسر هرمز پسر انوشیروان ملقبهٔ به عادله که پس از خواهر خویش پوراندخت لشکریان او را در تیسفون بپادشاهی برداشتند. فرمانرواى خراسان، سپهبد فرخ‌هرمز که یکى از مدعیان جدى سلطنت بود، ملکه را به همسرى خواست. در حالی که آزرمى‌دخت علناً وعده‌ى ازدواج به او داد، در نهان تدارک قتلش را دید (بنا به فرهنگ معین چون "آزرمیدخت نمی‌توانست علنا مخالفت کند"). رستم، پسر فرخ‌هرمزد، به خون‌خواهى پدرش لشکر به پایتخت کشید و پس از سرنگونی آزرمى‌دخت، ملکهٔ ساسانی را نابینا کرد. آزرمی دخت چهار ماه پادشاهی کرد. از کیفیت وفات این ملکه اطلاعی در دست نیست.
پاره ای از اشعار حکیم فردوسی در باره ی پوران دخت و آزرم دخت:
چو زن شاه شد کارها گشت خام
یکی دختری بود پوران بنام
بران تخت شاهیش بنشاندند
بزرگان برو گوهر انداختند
ز تاج بزرگان رسیده به کام
یکی دخت دیگر بد آزرم نام
گرفت این جهان رابه دست
بیامد به تخت کیان برنشست
جهان گشته و کار کرده ردان
نخستین چنین گفت کای بخردان
کزین پس همه خشت بالین کنیم
همه کار بر داد و آیین کنیم

منیــــژه
دختر افراسیاب که بیژن سردار معروف ایرانی دلباخته او گردید و به بند اسارت افراسیاب افتاد و به دستور افراسیاب او را به چاهی که به همین نام معروف است انداختند تا سرانجام رستم که خود را به صورت بازرگانی درآورده بود توانست او را نجات بخشد.

کتایـــون
دختر قیصر روم همسر گشتاسب شاه و مادر اسفندیار و یکی از اولین کسانی که کیش زرتشت را پذیرفت. موقعی که اسفندیار به دستور گشتاسب می خواست به جنگ رستم برود کتایون به سختی با رفتن او مخالف بود و او بخردانه پند داد ولی اسفندیار نپذیرفت و در جنگ با رستم کور و سپس کشته شد و کتایون با غم و دردی جانکاه به سوگ فرزند نشست.

همــــــا
دختر اسفندیار و خواهر بهمن و ملکه نامداری از سلسله کیانیان.

نگان
که در لغت به معنی کامروا و پیروزمند است. وی از سرداران ساسانی بود که با تازیان دلاورانه جنگید. دلاوریهای شکوهمندانه او در جنگهای چریکی با سپاه تازیان زبان زد ایرانیان بود و تازیان بهنگام حمله های او از مقابلش پا بفرار میگزاردند.

آپارنیک
همسر رستم فرخزاد که همچون یک شیر زن، به همراه او تا آخرین قطرهُ خون با تازیان متجاوز دلیرانه جنگید.

سورا
در لغت به معنی گلگون رخ٬ که دختر اردوان پنجم بود و سمت سپهبدی داشت و دست راست پدر بود و در جنگها دلاورانه همراه پدر می جنگید.

کُردیـــه
خواهر خردمند بهرام چوبین (در دوره ساسانیان). بهرام چوبین که یکی از اهالی شهر خفر جهرم و از کردان بوده و خواهر بهرام به نام " کردیه" همسر اردشیر بابکان بوده است. کُردیـــه پس از برادرش٬ فرماندهی را به دست میگیرد و در میدانهای نبرد٬ ‌آنچنان بیباکی و شایستگی از خود نشان میدهد که همگان را به ستایش وامیدارد. او در رده سپهسالاری سپاه برادرش در جنگ تن به تن با "تور" فرمانده نیروی خاقان چین٬ او را شکست میدهد و سپاهش را تار و مار میکند.

سوسن

ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم بود که بنا بدرخواست او یزدگرد شهر "جی" را که بعدها به نام یهودیه شهرت گرفت، بنا کرد و در آن مکان دین یهود (یهودیان) را سکنا داد. محله یهودی نشین همدان را هم همین ملکه بنا نمود. در لنجان نزدیکی اصفهان، یک مرکز دیگری موجود می‌باشد که از آثار همین ملکه می‌باشد که با نام جدیدی بنام پیربکران نامگزاری شده است.
یربکران شهر کوچکی در مرکز ایران (سی کیلومتری غرب اصفهان) است. مقدس‌ترین عبادت‌گاه یهودیان در این شهر است. پرفسور هرتسل باستان شناس سرشناس آلمانی در یادداشت‌های خود در کتابی به نام تاریخ باستان شناسی ایران می‌گوید "در منطقه‌ی فلاورجان اصفهان اثر دیگری از ملکه سوسن همسر یزدگرد سوم یافتم که به اسم پیربکران خوانده می‌شود. "سارا (سَرَح) بت آشر" (یعنی سارا دختر آشر) نوه‌ی حضرت یعقوب است.
کسی که برای نخستین بار خبر زنده بودن حضرت یوسف را به یعقوب می‌دهد، و یعقوب نیز به پاس این خبر خوش او را به داشتن عمر جاودان دعا می‌کند. سارا در محلی که اکنون به سارا خاتون معروف است، غیب می‌شود و عمر جاودانه پیدا می‌کند.
نام تنی چند از سرداران و جنگاوران زن که از زمان مادها هخامنشیان٬ ‌اشکانیان و ساسانیان به جا مانده اند ولی شوربختانه از کارهایشان هنوز آگاهی چندانی در دست نیست٬ چنینند:

ورزا
در لغت به معنی نیرومند و توانا٬ سرداری از هخامنشیان.

وهومسه
در لغت به معنی والاتبار و نیکزاده بزرگ٬ ‌از سرداران هخامنشی.

هومی یاستر
در لغت به معنی دوست و هم پیمان و پشتیبان٬ از سرداران هخامنشی.

پریساتیس
در چم فرشته و زیبا٬ همسر داریوش دوم که پا به پای همسر و دختر به جنگها میرفت و پیکار میکرد.

آمسترس
در لغت به معنی هم اندیش و پشتیبان و یار٬ دختر داریوش دوم که پا به پای پدر در نبردها میجنگید.

سی سی کام
در لغت به معنی کامروا٬ ‌مادر داریوش سوم که هیچگاه در برابر اسکندر تسلیم نشد و همچنان جنگ را دنبال نمود.

استاتیرا
دختر داریوش سوم و از سرداران هخامنشی نیز بود.

مهرمس
در لغت به معنی مهر بزرگ٬ ‌خورشید درخشان٬ از سرداران هخامنشی.

آذرنوش
در لغت به معنی پرفروغ آتشین٬ از شاهدختهای هخامنشی و هم سردار سپاه.

آسپاسیا
همسر کورش دوم که از سرداران او نیز بود.

آرتونیس
در لغت به معنی راست و درست٬ دختر آ«ارته بازآ» که او خود نیز سردار بزرگ داریوش بزرگ بود.در زمان داریوش کبیر فرمانده ای شجاع بود نام شوهرش آرتاباز بود که یکی از سپهبدان داریوش شاه بود.
آپاما
در لغت به معنی گیرا٬‌ خوش آب و رنگ و زیبا میباشد، دختر آ«سپیتمنآ» که خودش از سرداران زمان هخامنشیان بود.
داناک
در لغت به معنی باهوش و خردمند و فرزانه٬ از سرداران هخامنشی.

میترادخت
در لغت به معنی دختر مهر٬‌ دختر خورشید٬ ‌از سرداران اشکانی.

نوشین
سردار نامی ساسانی در زمان انوشیراوان دادگر و همچنین از سرداران و جنگجویان و بزرگان سپاه ساسانی می توان از مهر یار٬ برزین دخت(دخت آتش)نام برد.