می گویند بين كارهايش مدل ارزاني ديده نميشود. از هر چيز فقط يكي ميسازد. مشتري و قيمت، جزو اسرارش است. براي هر كسي نميسازد. هر كسي هم نميتواند از او بخرد.
كوروش منصوري، سال 1339 در همين چالوس خودمان به دنيا آمده است.
مجللسازي از همان اوايل برايش سرگرمي بود. اما اين تفريحي نبود كه راضياش كند. 1989 با سرمايه خودش، شركت MP Design را تاسيس كرد. شركتي كه قطعات تيونينگ ديگر شركتهاي معتبر را تامين ميكرد. دستور گرفتن و سفارشي كار كردن باعث شد يك پله بالاتر بيايد. پله ايده و خلاقيت. حالا ديگر در كمپانيهاي اسم و رسمداري به خدمت گرفته شد مثل اِيسي اشنيتزر، برابوس، هارتگه و حتي ايامجي. گزينه آخر كه زيرمجموعه مرسدسبنز بود، ديد عميقي در آينده شغلي او ايجاد كرد تا حدي كه سرانجام تصميم گرفت خودش براي خودش كار كند. اين يعني همهچيز.
سال 2004 توانست اولين محصول مستقل خود را بسازد. يك آستونمارتين DB9.
وقتي گذرتان به ايالت باواريا افتاد، سراغ روستاي Brand را بگيريد. پيدا كردنش كار سختي نيست، ساختمان بزرگ منصوري از دور معلوم است.
درست يكسال پس از رونمايي اولين محصول رسمي برند Mansory، دومين فرزند باز هم از آستونمارتين متولد شد اما اين بار مدل Vanquish S با يك پوشش مشكي براق به همراه المانهاي زرد و طلايي، تركيبي كه ميتوان آن را سنت طراحي اين شركت خواند. منصوري پس از دريافت يك سفارش ويژه، نمونه سفيد همين خودرو را نيز آماده كرد.
سال 2006 بود كه براي اولينبار سراغ بنتلي رفت. مدل كانتيننتال GT. از دور چهره تهاجمياش، تغيير ماهيت آن را نسبت به نمونه استاندارد نشان ميداد. منصوري براي نخستين بار از كيتهاي تقويت پيشرانه استفاده كرد، حاصل كار خودرويي با 560 اسببخار قدرت شد.
سال 2006، سال پركاري براي او بود. يك آستونمارتين ونتيج هشت سيلندر به اضافه دو بنتلي كانتيننتال GTC و Spur از كارخانهاش بيرون آمد. آستون را در دو مدل ساخت. يكي زرد و ديگري تمام مشكي. ميگويند ايده معلوم بودن كاليپرهاي ترمز از پشت رينگ با اين خودرو آغاز شده است. او براي بنتليهاي گفته شده برنامه ويژهاي ترتيب داد. فضاي كابين آنها را تلفيقي از حس و حال كلاسيك و اسپرت در نظر گرفت.
به 2007 كه ميرسيم، مدل انحصاري با نام Le Mansory به چشم ميخورد. او توانست مجوز نامگذاري اين خودرو را با تلاش زياد از آن خودش كند. اين خودرو نيز همان بنتلي كانتيننتال GT بود كه تا بن دندان آرايش شده بود. سرعت نهايي اين خودرو 330 كيلومتر در ساعت ثبت شده است.
انتهاي همان سال بود كه جنجال بزرگ آغاز شد. منصوري دست روي يكي از افسانهايترين محصولات گذاشت، رولزرويس فانتوم. با استادي تمام و با حفظ اصالت، وقار اين خودرو دو چندان شد. يك كالسكه اشرافي با رينگهايي 22اينچي.
بعد از آن، در سال 2008 نشان داد كه ميتواند حوزه كارياش را تغيير بدهد. او مرسدس مكلارن SLR را انتخاب كرد. خودرو اسپرتي كه نام Renovatio بر آن نهاده شده بود. باوركردني نبود قدرت اين محصول تا مرز 700 اسببخار بالا آمده بود.
زماني كه مطمئن شد ميتواند روي سوپر اسپرتها خوب كار كند، سراغ فراري 599 GTB رفت و از دل آن Stallone720 اسببخاري را بيرون كشيد.
و پروژه دیگر آن سال Le Mansory Convertible :
و سرانجام سال 2009 آن اتفاق معروف رخ داد. شجاعت خيرهكننده كوروش خودش را نشان داد. او بوگاتي ويرون خارقالعاده را انتخاب كرد. خودرويي با 1001 اسببخار قدرت و سرعت نهايي 407 كيلومتر در ساعت. كاري كه تا پيش از او و بعد از او كسي جرات آن را نداشت. شايعه شده قيمت نهايي اين خودرو به چيزي بيش از 5/2 ميليون دلار رسيده بود.
اواخر سال 2009 اولين همكارياش را با پورشه شروع كرد. او Chopster را بر پايه كاين شاسيبلند پورشه ساخت. شايد اين ادعاي گزافي نباشد آن چيزي كه از كارخانه او بيرون آمد، يك تانك 710 اسببخاري بود نه يك اسيووي.
موفقيت چشمگير او با پروژه بوگاتي ويرون باعث شد تا سال 2010 دست روي ويرون بگذارد.
همان سال توانست در دومين همكارياش با پورشه، پانامرا سدان معروف آنها را جراحي كند. خودرويي كه نمونهاي از آن اكنون زير پاي يكي از مديران نمايندگي پورشه ايران است. در انتها وقتي به سال 2011 ميرسيم تنها يك نام از منصوري به چشم ميخورد. موجودي كه به سختي ميتوان از زير پوستش مرسدسبنز SLS را تشخيص داد. او تنها 15 دستگاه از آن را ميخواهد بسازد. هر كدام هم با افزايش 100 واحدي نيرو به 660 اسببخار قدرت رسيدهاند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر