به نام هستی بخش جان ها


خدایی توی شهری مثل تهران، داشتن یه حیاط كوچولو كه با یكی دو تا همسایه شریك بودنش هم كم لطف نیست، این روزها خیلی نادره. به قول مورخین، یاد چند دهه قبل و تهرون سبزو با صفا بخیر. تهرونی كه تو جوی آب كوچه هاش می شد آبتنی كرد.حالا به جاش تو هر محله استخرهایی مجهز هست ولی تو جوی آبش آشغال و.... بگذریم.

تابستان بود و روزهای طولانی، حوالی آخر هفته و بروبچه ها هم مثل تیر تركش، آماده برای هدف گیری. یكی می گفت: آخر این هفته شمال می چسبه ولی بنزین چطور؟ و دیگری می گفت: بریم دماوند باغ آقاجون ولی ما كه ماشین نداریم. دیگری می گفت بریم دربند ولی سربالایی زیاد داره و همسر گرامی هم تو نخ سریال های فارسی وان و تو عالم خودش. اینجانب كه از بد روزگار مواجب سر برج رو پیش پیش بدهكار بودم، خودم رو مشغول گلهای باغچه كردم و برای كسب آرامش، دل به طبیعت سپردم. خلاصه بروبچه های حلال زاده من با كمی رعایت انصاف و مروت به حیاط كوچیك ولی دلباز خودمون قناعت كردن و قرارشد كه با چندتا از دوستاشون یه دوره همی كوچیك و كم خرج سنتی راه بندازن كه یهو با استفاده از كلید واژه "قلیان" یا همون "غلیان" توسط محمد اولاد ارشد این حقیر، همه چیز به هم ریخت.

همسرگرامی كه تا اون لحظه سخت مسحور ماجراجویی های سالوادر و اسكار این پهلوان پنبه های فارسی وان، راكب قمرهای مصنوعی زمانه قرار داشت به یكباره از جا پرید و درست در وسط ماجراهای خانوادگی پیاده شد. به قول فردوسی پاك نهاد:

نخستین چنین گفت كای بخردان جهاندیده و كار كرده روان

همه كار بر داد و آئین كنید كزین پس همه خشت بالین كنید

كسی كو زپیمان من بگذرد نه پیچد ز آئین و راه خرد

به خواری تنش را بر آرم بدار ز دهقان تازی و رومی سوار (پادشاهی چهار ماهه آزرم دخت - شاهنامه)

تكلیف كاملا واضح و مبرهن بود، با این خطابه همه به یادشون اومد كه چه قولی دادن و استفاده از قلیان یا همون غلیان، برابر است با از دست دادن سلامتی و از این دست نصایح همیشگی و ....هر پك قلیان برابر است با 70 نخ سیگار، عامل اصلی سرطان هنجره و....... ادامه دادن همان و گفتن قصه دوباره شاردن....

خوبه كه شما هم بشنوید، شاردن، سیاح دوران صفوی، در سفرنامه خودش نوشت، شاه عباس خیلی تلاش كرد تا از استعمال قلیان یا همون غلیان در بین مردم جلوگیری کنه. برای این کار، روزی در مجلسی رسمی دستور داد که به جای تنباکو، قلیان مهمانان را با پهن چاق کنند، و سپس در حالیکه آنان مشغول کشیدن قلیان خود بودند گفت که، این تنباکو را وزیر همدان برای من فرستاده است و ادعا می کند که بهترین تنباکوی دنیاست، به نظر شما چگونه است؟ آنان همگی از این تنباکو تعریف کردند. آنگاه شاه خطاب به آنان گفت «مرده شوی چیزی را ببرد که نمی توان آن را از پهن تشخیص داد». سرانجام کار مخالفت شاه عباس با تنباکو به تحریم آن کشید، و هنگامیکه در گرجستان متوجه شد، سربازان او پول خود را صرف کشیدن تنباکو و توتون می کنند آن را ممنوع ساخت، و تجاری را که توتون و تنباکو به اردوی او آورده بودند با تنباکوی خود یک جا سوزاند، و سربازانی که مرتکب کشیدن توتون و تنباکو می شدند بینی و لبانشان را می برید.

حالا خوب حالیتون شد؟ چپقتون چاق شد؟

اینها آخرین اتمام حجت همسر گرامی با اولادان بود وبه این ترتیب غائله پذیرایی سنتی در حیاط دلباز و كشمكش دلكش "قلیان" یا همون "غلیان"، ختم به خیر گردید! راستش اولین بار كه ابوالفتح گیلانی (متوفی ۱۵۸۸) پزشک ایرانی دربار اكبراول، سلطان مغول هند، که دود تنباکو را از یک ظرف آب عبور داد تا اون رو مثالا خالص تر و سرد كنه و از این طریق قلیان رو که در شبه قاره به حقّه معروف شد رو ابداع نمود، فكرش رو هم نمی كرد كه برای چندین و چند سال، خلق خدا رو دچار مصیبت بكشم، نكشم خواهد كرد.

حالا من فقط تو این فكرم، از اونجایی كه هر پدیده نویی تو این سرزمین خیلی سریع به سنت تبدیل می شه، 1588 سال آینده نه، 588 سال آینده هم نه، 88 سال آینده هم نه، بلكه 8 سال آینده تكلیف ما با این فارسی وان های رنگارنگ چه خواهد شد؟ این پدیده های ارتباطات كه كنترلشون از قلیان دوره صفوی هم مشكل تر و پیچیده تره؟ طعم و مزه فرهنگی كه واقعا تشخیصش خیلی هم سخت نیست اما تحلیل روند رشدش پیچیده تر از واقعیت وجودیش شده.

قلیان ز لب تو بهره ور می گردد نی در دهن تو نیشکر می گردد

بر گرد رخ تو دود تنباکو نیست ابریست که بر گرد قمر می گردد (البته از نوع یوتل ست، فركانس..... )