۳۰ تیر ۱۳۹۰

سعی نكن متفاوت باشی

او خوشبخت بود. چون هيچ سؤالي نداشت. اما روزي سؤالي به سراغش آمد. و از آن پس خوشبختي

ديگر، چيزي كوچك بود.

او از خدا معني زندگي را پرسيد. اما خدا جوابش را با سؤال خودش داد و گفت: «اجابت تو همين سؤال

توست. سؤالت را بگير و در دلت بكار و فراموش نكن كه اين دانه‌اي ا‌ست كه آب و نور مي‌خواهد.»

او سؤالش را كاشت. آبش داد و نورش داد و سؤالش جوانه ...زد و شكفت و ريشه كرد. ساقه و شاخه و برگ.

و هر ساقه سؤالي شد و هرشاخه سؤالي و هر برگ سؤالي.

و او كه روزي تنها يك سؤال داشت؛ امروز درختي شد كه از هرسرانگشتش سؤالي آويخته بود. و هر برگ

تازه، دردي تازه بود و هر باز كه ريشه فروتر مي‌رفت، درد او نيز عميق‌تر مي‌شد.

فرشته‌ها مي‌ترسيدند. فرشته‌ها از آن همه سؤال ريشه‌دار مي‌ترسيدند.

اما خدا مي‌گفت: «نترسيد، درخت او ميوه خواهد داد؛ و باري كه اين درخت مي‌آورد. معرفت است.

فصل‌ها گذشت و دردها گذشت و درخت او ميوه داد و بسياري آمدند و جوابهاي او را چيدند. اما دردل هر

ميوه‌اي باز دانه‌اي بود و هر دانه آغاز درختي‌ست. پس هر كه ميوه‌اي را برد دردل خود بذر سؤال تازه‌اي را

كاشت.


و اين قصه زندگي آدم‌هاست» اين را فرشته‌اي به فرشته‌اي ديگر گفت.

.
.
.
.
سعی نكن متفاوت باشی..فقط خوب باش..خوب بودن به اندازه كافی متفاوت هست...


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آنروزكه سقف خانه هاچوبی بود!

گفتارو عمل درهمه جا خوبی بود!

امروزبنای خانه ها سنگ شده!

دلهاهمه با بنا هماهنگ شده!.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

آدمی به خودی خود نمی افتد...اگر بیفتد از همان سمتی می افتد که به خدا تکیه نکرده است...

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

همیشه آغاز راه دشوار است ،
عقاب در آغاز پر کشیدن ،پر میریزد
ولی در اوج حتی از بال زدن هم بی نیاز است

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دنیای بیرحمیست
چه زود پیش چشم عزیزانمان ارزان می شویم
چاره کم کردن رابطه ست که لااقل به مفت نفروشنمان

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

به یاد ندارم نابینایی به من تنه زده باشد اما هر وقت تنم به جماعت نادان خورد گفتند: "مگه کوری؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

مشكلات امروز تو برای امروز كافی ست، مشكلات فردا را به امروز اضافه نكن.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

بی دلیل نیست که روی حرفمان نمی مانیم؛ما روی زمینی زندگی می کنیم که هر روز خودش را دور می زند!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *


افسوس...آن زمان كه بايد دوست بداريم كوتاهي مي كنيم آن زمان كه دوستمان دارند لجبازي مي كنيم و بعد براي آنچه از دست رفته آه ميكشيم . .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

سعدی کجایی ؟ بنی آدم ابزار یکدیگرند

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

من اناري را ميكنم دانه و به دل مي گويم كاش اين مردم دانه هاي دلشان پيدا بود!! "

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
راه كه مي روم
مدام بر مي گردم
پشت سرم را نگاه مي كنم
ديوانه نيستم
خنجر از پشت خورده ام

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

ما آدم‌ها موجودات عجیبی‌ هستیم وقتی‌ میگوییم تنهایم بگذار
یعنی‌ ، بیش از همیشه به وجودت احتیاج دارم .

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دنیای ما پر از دست هائی است که خسته نمی شوند از نگه داشتن نقابها

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دلم واسه اول دبستانم تنگ شده که وقتی تنها یه گوشه ی حیاط مدرسه وایسادی یه نفر میاد و بهت میگه با من دوست میشی؟

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

امروز زندگی را آغاز کن!
امروز مخاطره کن!
امروز کاری کن!
نگذار که به آرامی بمیری!
شادی را فراموش نکن..


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

چه تند می تپد قلب این باران
انگار ستاره ای از اسمان غلتیده
شاید تبر کمر بر قتل عاطفه ای بسته
چه تند می تپد قلب این باران امشب
مبادا شب ((امید))خود را از دست دهد

هیچ نظری موجود نیست: