۲۱ دی ۱۳۹۱

زیباترین جملات


* گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
* خدایی را که به اجبار به یاد آوری بی اختیار فراموشش خواهی کرد.
* به چشمی اعتماد کن که به جای صورت به سیرت تو می نگرد، به دلی دل بسپار که جای خالی برایت داشته باشد و دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن بلد است.
* خدایا! بیامرز برایم همه گناهانى را که مرتکب شدم و تمام خطاهایى که به آنها آلوده گشتم.
* خدایا! با یاد تو به سویت نزدیکى میجویم و از ناخشنودى تو به درگاه خودت شفاعت
میطلبم، و از تو خواستارم‏ به جودت مرا به بارگاه قرب خویش نزدیک گردانى و سپاس خود را نصیب من کنى، و یادت را به من الهام نمایى.
* خدایا! از تو درخواست می‏کنم، درخواست بنده‏اى فروتن، خوار و افتاده، که با من مدارا نمایى و به منرحم کنى و به آنچه روزى‏ام نموده‏اى‏ خشنود و قانع بدارى و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذارى.
* لحظه هایی هست که دلت می خواهد آرام بنشینی و تکیه کنی بر چیزی، بر جایی، نه بر کسی.
که مدتهاست از تکیه کردن بر آدمها پرهیز کرده ای! می هراسی از اینکه در اوج آرامش یکی پشتت را خالی کند و روی هوا معلق بمانی، لحظه هایی هست که نمی توانی حتی بر باد هم تکیه کنی، شاید تند بوزد و از جا به درت کند
شاید آرام بوزد و پشتت را نوازش دهد
و شاید وزیدن را متوقف کند.
آموخته ای که تکیه کردن را فراموش کنی و چگونه محکم ایستادن را بیاموزی.
آموخته ای که محکم بایستی
راسخ...
قاطع ...
آنقدر که اگر بادی،
گردبادی بوزد تو هیچ نفهمی و تنها بایستی.
تنهای تنها.
* از هر چیز تعریف کرند، بگو مال خداست و کار خداست.
نکند خدا را بپوشانی و آن را به خودت یا به دیگران نسبت بدهی که ظلمی برزگتر از این نیست.
هر زیبایی و خوبی که دیدی، ربت را یاد کن.
* تازه میفهمم بازیهای کودکی حکمت داشت
"زو" تمرین روزهای نفس گیر زندگی بود...!
* این "آینده" کدام بود که بهترین روزهای عمر را حرام دیدارش کردم؟
* گرفتن آزادی از مردمی که نمی خواهند برده بمانند سخت است
اما دادن آزادی به مردمی که می خواهند برده بمانند سخت تر است...

* بار خدایا!
از کوی تو بیرون نرود پای خیالم
چه برانی، چه بخوانی، چه به اوجم برسانی، چه به خاکم بکشانی
نه من آنم که برنجم، نه تو آنی که برانی...

هیچ نظری موجود نیست: