من یه روباهم... توی یه جعبه سیمی كوچیك زندگی میكنم ...




هرگز معنی دویدن و حفر تونل وسط علفها رو درك نكردم. هیچوقت زیر نور آفتاب و درختها بازی نكردم. با كسی در تماس نبودم حتی مادرم! حتی نمیتونم درست سرپا وایسم یا تو این جعبه دور بزنم. قفسم پر از فضولات و كثافته: تكه هایی از پوست و مدفوع... همه اطرافم پر اجساد نیمه پوست كنده هم نوعانمه.





میدونم كه یه روزی قفسم رو ترك خواهم كرد، وقتی كه مزرعه دار تصمیم بگیره كه پوستمو برای تهیه پالتو، سر آستین، یقه، یا تزئینات لباس، بفروشه.
میترسم.درست مثل تو، سیستم عصبی مركزی دارم. درد و راحتی رو احساس میكنم.درست مثل تو، در مواجهه با سوئ استفاده و خشونت اشك میریزم.درست مثل تو، هركاری از دستم بربیاد برای زنده موندن انجام میدم.

قرار نیست با تزریق مرگبار كشته بشم... مزرعه دار میگه از پس هزینه تزریق باربیتورات- 30 سنت برای كشتار هر حیوان- برنمیاد!... من هم مثل بقیه قراره كشته بشم: دستهای چند نفر یه تسمه فلزی رو دور گردنم میبندند، منو به زور ، با همین تسمه از قفسم بیرون میكشن ...










اولین شادی من در خروج از این زندان، با ورود الكترودی به ركتوم من به دست همون آدما، جای خودش رو به وحشتی مرگبار میده...
با حركتی خشونت بار و ناگهانی دهانم رو باز میكنن تا تكه ای فلز رسانا رو به زور تو حلقم بفرستن...
فقط چند لحظه برای آخرین وحشت فرصت دارم ، قبل از اینكه برق 240 ولت رو از بدنم عبور بدن....





چشمهام از شدت درد بسته میشن و بدنم منقبض و سخت میشه، قبل از اینكه چند تا از دندونام خرد بشن زوزه ای از درد میشكم... شدت شوك الكتریكی باعث میشه كه الكترود مخرجی خارج بشه ولی اونها بارها و بارها به من شوك میدن.

این درد غیر قابل تحمل میشه. جریان الكتریسیته مغزم رو هنوز از كار ننداخته، واسه همینم هنوز كاملا هوشیارم كه تا بیش از 2 دقیقه حمله قلبی شكنجه وار رو تجربه كنم...



.................................................. .................................................. ..................

میلیونها حیوان با خشونت و شكنجه در مزارع پوست محبوس اند، تا نهایتا به طریق "كشتن با برق" از راه مجرای تناسلی یا مخرجی - شكستن گردن - خرد كردن سر با چماق - غرق كردن - خفه كردن با گاز و ... كشته شوند.

میلیونها حیوان دیگر نیز با تله های پابند فلزی دندانه دار شكنجه میشوند، تا بالاخره با لگد یا چماق دامگذار كشته شوند...

چیزی به اسم پالتو پوست و خز تهیه شده با روشهای انسانی وجود ندارد.
شاید من در نگاه تو فقط یك روباه باشم... ولی هنوز، ازت میخوام كه به حقایق پشت پرده صنعت خز و پوست توجه كنی... وقبل از اینكه مرگ خشونت بار منو خریداری كنی ، خوب فكر كنی!.