۵ دی ۱۳۹۱

کاریکلماتور

  • عشق:
وقتی تاریخ مصرف عشق به اتمام رسید، زندگی اش مسموم شد.
  • توان:
بعضی ها عددی نیستند؛ ما آن ها را به توان رسانده ایم.
  • معرکه:
وقتی کلاهتان پس معرکه باشد، تازه اول معرکه اید.
  • موی سپید:
حتی موهایم هم می دانند که پایان شب سیه سپید است.
  • قوزک:
آنقدر در خودم فرو رفتم که سر از قوزک پایم در آوردم.
  • قانون:
عده‎ای قانون را «پیاده» می‎کنند که خود «سوار» شوند.
  • آینده:
برای این که «آینده»اش را خراب کنند «حال»ش را گرفتند.
  • مخالفان رژیم:
آدم‎های لاغر با «رژیم» مخالفند.
  • دریا:
زیباترین لب دنیا، لب دریاست.
  • عنکبوت:
بی صداترین تار را عنکبوت می نوازد.
  • قلم:
قلمی که مغز ندارد، حتما آبرویت را خواهد برد.
  • گرسنگی:
هیچ کس گرسنه نیست، همه روزی چند وعده گول می خورند.
  • فریاد:
نقاش لال، فریاد می کشید.
  • آزادی:
بعضی ها در ترافیک انقلابند و بعضی ها در مسیر آزادی.
  • هنر:
خیلی از معتادها تابلو هستند اما ارزش هنری ندارند.
  • قصاب ها:
قصاب ها آزادانه تر از روزنامه نگارها قلم می زنند.
  • ساعت:
ساعت لاشه ی زمان است که بر روی مچ سنگینی می کند.
  • سیاستمدار:
خیلی چیزها را زیر پا گذاشت؛ اما باز هم، همقد سیاستمداران نشد.
  • سواری:
همه چیز بر وفق مراد است و بعضی ها سوار بر خر مراد.
  • وصله:
بعضی ها خیاط نیستند؛ اما خوب وصله هایی به آدم می چسبانند.
  • وقت:
چون وقتمان خیلی کم بود، همه چیز بین ما زود تمام شد.
  • رویا:
من با رویا زندگی می کنم و رویا با دیگری.
  • یک پیکر:
به جز سیاستمدران، بنی آدم اعضای یک پیکرند.

 سهراب گل هاشم

هیچ نظری موجود نیست: