۷ مرداد ۱۳۹۰

نمیتونم عنوانی واسش بذارم

بدرقهمردی سوار بر تاکسي به ايستگاه قطار ميرفت. وقتي به مقصد رسيد، 100 دلار بيشتر به راننده داد و از او خواست وقتي قطار حرکت کرد برايش دست تکان دهد!



صدقه
پیرمرد خسته کنار صندوق صدقه ایستاد. دست برد و از جیب کوچک جلیقه اش سکه ای بیرون آورد. درحین انداختن سکه متوجه نوشته روی صندوق شد: «صدقه عمر را زیاد می کند.» منصرف شد.



دروغ زیبا
پینوکيو از کنار درختي مي گذشت .
جوجه ي پرنده اي را ديد که از بالاي درخت افتاده
با خود گفت : " چگونه او را به لانه اش برسانم ؟"
جوجه را به بيني چوبيش بست و شروع کرد به دروغ گفتن .
آنقدر دروغ گفت تا جوجه به لانه اش رسيد .
دروغي که مجبور شد بارها تکرارش کند اين بود :
"من يک آدمک چوبي نيستم !من يک آدم واقعي ام !"



***********************************

بزرگترین مشکلات در جایی نهفته است که ما هرگز انتظارش را نداریم.


نبار بارون!
زمين جاي قشنگي نيست؛ من از اهل زمينم و خوب ميدانم كه گل در عقد زنبور است اما پروانه را هم دوست مييدارد و سوداي بلبل دارد.



بعضي ها با گذشت زمان عوض ميشن اما بعضي ها عوضي ميشن


جاييکه در آن خوش بيني بيش از هر جاي ديگر
رواج و رونق دارد ، تيمارستان است



در بين تمامي مردم تنها عقل است که به عدالت تقسيم شده
زيرا همه فکر مي‌کنند به اندازه کافي عاقلند



گريه در اتاقش نشسته بود
يكي سنگي زد به شيشه
گريه آمد پشت پنجره
خنده با چمدانش
آن پايين ايستاده بود
گريه با خوشحالی
از پله ها سرازير شد
در خانه را باز كرد و خنديد
خنده چمدانش را گذاشت زمين
خودش را انداخت بغل گريه و زار زار گریست



از علائم دیوانگان این است که:
در کار کسی فضولی نمیکنند
به دیگران تهمت نمیزنند
مسئولیت اشتباهات خود را بر عهده می گیرند دروغ نمی گویند ، چون نیازی به دروغ گفتن ندارند.
برای خوب بودن نیازی به دلیل آوردن برای دیگران ندارند
اموالی برای خود ندارند و نمی خواهند
با هر دیوانه ای هم چو خود به راحتی دوست میشوند
همیشه می خندند و می خندانند کم گریه می کنند و فخر نمی فروشند
کلاه دیگری را بر نمی دارند از هیچ کس نمی ترسند الا خدا

هیچ نظری موجود نیست: