۷ مهر ۱۳۹۱

هم سن و سال

تا کنون پیش آمده که به فردى هم سن و سال خود نگاه کرده باشید و پیش خود گفته باشید: نه، من مطمئناً اینقدرپیر و شکسته نشده ام؟ اگرجوابتان مثبت است از داستان زیر خوشتان خواهد آمد:
 
من یک روز در اتاق انتظار یک دندانپزشک نشسته بودم. بار اولى بود که پیش او مى رفتم. به مدارکش که در اتاق انتظار قاب کرده بود و به دیوار زده بود نگاه کردم و اسم کاملش را دیدم.
ناگهان به یادم آمد که 30 سال پیش، در دوران دبیرستان، پسر بلندقد، مو مشکى و مهربانى به همین اسم در کلاس ما بود.
وقتى که نوبتم شد و وارد اتاق او شدم به سرعت متوجه شدم که اشتباه کرده ام. این آدم خمیده، موخاکسترى و با صورت پر چین و چروک نمى توانست همکلاسى من باشد.
بعد از این که کارش بر روى دندانهایم تمام شد و آماده ترک مطب بودم از او پرسیدم که آیا به مدرسه البرز مى رفته است؟
او گفت: بله. بله.. من البرزى هستم.
پرسیدم: چه سالى فارغ التحصیل شدید؟
گفت: 1359. چرا این سوال را مى پرسید؟
گفتم: براى این که شما در همان کلاسى بودید که من بودم.
او چشمانش را تنگ کرد و کمى به من خیره شد و بعد گفت: شما چى درس مى دادید؟؟!!

هیچ نظری موجود نیست: