عده ای با ارائه برخی نظریات پیرامون حقیقت قیام عاشورا، تصویری وارونه و یا حداقل نامناسب با شأن رهبر قیام ارائه کرده اند همچنین آنان در ارائه ی یک تصویر روشن و جامع از انگیزههای قیام امام حسین (ع)توفیق نداشتهاند.
کسی که بخواهد به حقیقت قیام عاشورا تا حد زیادی پی ببرد، باید در گام نخست، با مطالعه کامل در باره امام حسین (ع) به زندگی، شخصیت و مقام حضرت به عنوان امام معصوم، شناخت لازم و کافی پیدا کند و سپس با مطالعه و تعمق لازم در بیانات و گفتار حضرت که در مقاطع مختلف قیام و حتی پیش از آغاز آن در باره انگیزه حرکت خویش بیان کرده است، با حقیقت و ماهیت قیام آن حضرت تا حد زیادی آشنا خواهد شد.
اکنون با این مقدمه و با توجه به این که بهترین و مطمئنترین سند برای شناخت حقیقت و اهداف نهضت سیدالشهدا (ع) کلمات خود آن حضرت و یا امامان دیگر در این باره است، مجموع خطبهها، سخنان، نامهها و وصیتنامه امام حسین (ع)که در باره اهداف و انگیزههای قیام عاشورا است و نیز برخی از تعابیر زیارت نامههای متعدد و مختلف که از امامان دیگر در باره حضرت رسیده است و در آنها به انگیزه قیام پرداخته شده است، مورد مطالعه و بررسی قرار داده و سپس با استخراج فهرست وار اهداف قیام، به تفسیر و تحلیل آنها، می پردازیم:
1 ـ امام حسین(ع) در مکه در جمع گروهی از علما و نخبگان دیگر مناطق اسلامی با ایراد خطبهای شورانگیز و کوبنده، ضمن یادآوری وظیفه سنگین و تکلیف خطیر علما و بزرگان شهرها درباره پاسداری از کیان دین و اعتقادات مسلمانان و پیامدهای سکوت در برابر جنایات امویان، از خاموشی آنان در برابر سیاستهای دین ستیزانه حاکمان اموی انتقاد کرده و هرگونه همراهی و سازش با آنان را گناه نابخشودنی دانستند. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعالیتهایش را برضد نظام ستمگر حاکم (که چند سال بعد خود را در قالب یک نهضت نشان داد)چنین اعلام فرمودند:«... اللهم انک تعْلم انه لمْ یکنْ ما کان منا تنافساً فی سلطان، و لا التماساً من فضول الحطام، ولکن لنری (لنرد) المعالم من دینک، ونظهر الاصلاح فی بلادک، ویأْمن المظلومون من عبادک، و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک[ [1...» خدایا تو میدانی آنچه از طرف ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامات برضد حاکمان اموی) به خاطر رقابت و سبقت جویی در فرمانروایی و افزون خواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است، بلکه برای این است که نشانههای دین تو را (به مردم) نشان دهیم ( برپاگردانیم) و اصلاح در سرزمینهایت را آشکار کنیم. میخواهیم بندگان ستمدیدهات در امان باشند و به واجبات و سنتها و احکامت عمل شود.
از این جملات میتوان چهار هدف را برای اقدامات و فعالیتهای امام حسین (ع) که در عصر حاکمیت یزید جزء اهداف قیام حضرت به شمار میرفت، استخراج کرد:
از این عبارات، اهداف ذیل را از قیام حضرت، میتوان استفاده کرد:
امام (ع) در این نامه، هدف از قیام را، تلاش در جهت برپایی حکومتی میداند که رهبر و پیشوای آن، صفات و امتیازات ذیل را دارا باشد:
از مجموع نامه و پاسخ حضرت،این اهداف را میتوان برای نهضت عاشورا استفاده کرد:
از این خطبه و یا نامه، علت قیام سیدالشهدا را میتوان این امر دانست که حاکمان بنیامیه (به ویژه یزید) اقدامات ضد دینی زیر را مرتکب شدهاند:
6ـ پیشوای سوم درمنزل «ذوحسم» در توجیه حرکت خویش چنین فرمودند: آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل بازداشته نمیشود؟ (در چنین شرایطی) باید مؤمن، به حق خواهان دیدار خدا باشد. من چنین مرگی را جز شهادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمیبینم[12]. امام در باره ذلت ناپذیری خود به عنوان هدف دیگر از قیام خویش، بیانات دیگری نیز دارد، از جمله در مقابل پیشنهاد عبیدالله که حضرت را بین کشته شدن و بین بیعت کردن با یزید مخیر کرده بود، میفرماید: «... هیهات منا الذله یأبی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون ...»[13] و یا فرمود: هیهات منا اخذ الدنیه ابی الله ذلک و رسوله ...[14] از ما دور باد که پستی را پیشه خود کنیم، (چرا که) خدا و رسول او از آن ابا دارند. نکته شایان توجه در این فراز آن که امام حسین عدم ذلت پذیری خود را مستند به امر خدا و سیره رسول خدا و مؤمنان میداند، چرا که مؤمن واقعی با پیروی از فرمان خدا و تأسی به سیره رسول خدا، به هیچ رو تن به ذلت نمیدهد. و نیز در جای دیگر فرمود: «لا والله لااعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید.[15] به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بیعت) همانند شخص خوار به آنان (پیروان یزید) نمیدهم و همانند فرار بردگان، فرار نمیکنم. و باز فرمود: موتٌ فی عزٍ خیرٌ من حیاهٍ فی ذلٍ.[16] مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلت است.
از مجموع این سخنان، این اهداف را میتوان استفاده کرد:
بنابراین، فلسفه اصلی و نهایی نهضت حضرت را میتوان در یک هدف جامع و کلی یعنی «احیای فرهنگ اسلام اصیل و ناب محمدی (ص) و زدودن زنگارهای تحریف و بدعت از دین جدشان» خلاصه کرد.
البته حضرت راهکار و ابزار لازم جهت جامه عمل پوشاندن به این هدف را، در عنصر «امر به معروف و نهی از منکر» میدانند. از اینرو در وصیت نامه خود به محمد بن حنفیه مینویسند: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر» و یا (چنان که گذشت) در زیارتنامههای مربوط به حضرت آمده است: «... و امرْت بالمعروف و نهیْت عن المنکر».
توضیح مطلب آنکه: اگر حضرت علت حرکت خویش را مبارزه با اموری، همچون رواج بدعتها، مخالفت با کتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنت پیامبر ، شیطان محوری و ترک خدا محوری، فساد، ظلم، بیعدالتی و ناامنی در جامعه اسلامی، تعطیلی حدود الهی، در انحصار گرفتن و تاراج بیت المال مسلمانان و ... میدانست، تمام این امور حاکی از فراوانی و شیوع امری به نام «منْکر» در جامعه اسلامی بود، که حضرت خود را موظف به نهی از آن میدانستند. و نیز اگر اباعبدالله (ع)جامعه اسلامی را به اموری از قبیل: عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر ، احیای مظاهر و نشانههای حق، ایجاد امنیت، اصلاح و بهبودی وضع امور امت و مسائلی از این قبیل، فرامیخواند، این مسأله نشانگر آن است که امری به نام «معروف» در جامعه از بین رفته یا دست کم در حال نابودی بود.ازاینرو اگر حضرت از بیعت با یزید امتناع کرده و با این عمل، از یکسو، آمادگی خود را برای شهادت و مقاومت در برابر حکومت یزید اعلام کرد، و از سوی دیگر، تلاش خود را جهت برانداختن حکومت یزید و تأسیس حکومت اسلامی، به کار گرفت، در واقع سرباززدن از بیعت، به معنای نهی از منکر، ترویج معروف و اتمام حجت با مسلمانان در باره حرمت سکوت در برابر بدعتها و جنایات بنیامیه بود و بیعت و یا حتی سکوت در مقابل چنین حکومتی، افزون بر آن که ترویج منکر و مبارزه با معروف بود، عذر و بهانهای نیز برای افراد عادی در همکاری با حاکمان اموی میشد.
به دیگر سخن، آنچه در سیره حسین بن علی به عنوان امام معصوم، مسلم و غیرقابل تردید به نظر میرسد، آن است که شخصیتی همانند امام حسین(ع) حاضر نبودند با شخصی همچون یزید بیعت کرده و حکومت وی را به رسمیت بشناسند، چرا که حضرت با مشاهده و بررسی عمق انحرافات امت اسلامی در عصر حکومت معاویه و سپس حکومت یزید، به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمیتوان با موعظه و خطبههای آتشین و سخنرانیهای تهدیدآمیز و تحریک کننده، انحرافی را که در مبانی اعتقادی و سیاسی جامعه اسلامی و نیز در دستگاه خلافت رسوخ کرده، از بین ببرند. بلکه تنها راه درمان و نجات امت اسلامی، برپایی یک نهضت عمیق است که بازتاب و گستره آن، افزون بر آنکه فرا مکانی باشد، فرا زمانی نیز بوده و در گستره زمان، الگویی برای آزاد مردان تاریخ باشد. البته در مقابل، یزید کسی نبود که بدون بیعت گرفتن از امام، ساکت بنشیند، چرا که به رسمیت نشناختن حکومت از سوی افرادی همچون حسین بن علی(ع)، به معنای رد مشروعیت آن و آمادگی برای مبارزه با حکومت بود و یزید به خوبی به این موضوع آگاهی داشت.
منابع:
اکنون با این مقدمه و با توجه به این که بهترین و مطمئنترین سند برای شناخت حقیقت و اهداف نهضت سیدالشهدا (ع) کلمات خود آن حضرت و یا امامان دیگر در این باره است، مجموع خطبهها، سخنان، نامهها و وصیتنامه امام حسین (ع)که در باره اهداف و انگیزههای قیام عاشورا است و نیز برخی از تعابیر زیارت نامههای متعدد و مختلف که از امامان دیگر در باره حضرت رسیده است و در آنها به انگیزه قیام پرداخته شده است، مورد مطالعه و بررسی قرار داده و سپس با استخراج فهرست وار اهداف قیام، به تفسیر و تحلیل آنها، می پردازیم:
1 ـ امام حسین(ع) در مکه در جمع گروهی از علما و نخبگان دیگر مناطق اسلامی با ایراد خطبهای شورانگیز و کوبنده، ضمن یادآوری وظیفه سنگین و تکلیف خطیر علما و بزرگان شهرها درباره پاسداری از کیان دین و اعتقادات مسلمانان و پیامدهای سکوت در برابر جنایات امویان، از خاموشی آنان در برابر سیاستهای دین ستیزانه حاکمان اموی انتقاد کرده و هرگونه همراهی و سازش با آنان را گناه نابخشودنی دانستند. حضرت در پایان سخنان خود، هدف از اقدامات و فعالیتهایش را برضد نظام ستمگر حاکم (که چند سال بعد خود را در قالب یک نهضت نشان داد)چنین اعلام فرمودند:«... اللهم انک تعْلم انه لمْ یکنْ ما کان منا تنافساً فی سلطان، و لا التماساً من فضول الحطام، ولکن لنری (لنرد) المعالم من دینک، ونظهر الاصلاح فی بلادک، ویأْمن المظلومون من عبادک، و یعمل بفرائضک و سننک و احکامک[ [1...» خدایا تو میدانی آنچه از طرف ما انجام گرفته است (از سخنان و اقدامات برضد حاکمان اموی) به خاطر رقابت و سبقت جویی در فرمانروایی و افزون خواهی در متاع ناچیز دنیا نبوده است، بلکه برای این است که نشانههای دین تو را (به مردم) نشان دهیم ( برپاگردانیم) و اصلاح در سرزمینهایت را آشکار کنیم. میخواهیم بندگان ستمدیدهات در امان باشند و به واجبات و سنتها و احکامت عمل شود.
از این جملات میتوان چهار هدف را برای اقدامات و فعالیتهای امام حسین (ع) که در عصر حاکمیت یزید جزء اهداف قیام حضرت به شمار میرفت، استخراج کرد:
- الف ـ احیای مظاهر و نشانههای اسلام اصیل و ناب محمدی
- ب ـ اصلاح و بهبود وضع مردم سرزمین های اسلامی
- ج ـ مبارزه با ستمگران اموی جهت تأمین امنیت برای مردم ستمدیده
- د ـ فراهم ساختن بستری مناسب برای عمل به احکام و واجبات الهی
از این عبارات، اهداف ذیل را از قیام حضرت، میتوان استفاده کرد:
- الف ـ طلب اصلاح در امور امت پیامبر
- ب ـ امر به معروف
- ج ـ نهی از منکر
- د ـ عمل به سیره رسول خدا و امیرالمؤمنین همانند برپایی نماز و پرداخت زکات
امام (ع) در این نامه، هدف از قیام را، تلاش در جهت برپایی حکومتی میداند که رهبر و پیشوای آن، صفات و امتیازات ذیل را دارا باشد:
- الف ـ به کتاب خدا حکم کند.
- ب ـ عدالت را در جامعه حاکم کند.
- ج ـ متدین و معتقد به دین خدا باشد.
- د ـ خود را وقف خدا و اهداف الهی کند.
از مجموع نامه و پاسخ حضرت،این اهداف را میتوان برای نهضت عاشورا استفاده کرد:
- الف ـ دعوت (و عمل) به کتاب خدا و سنت پیامبر
- ب ـ احیای سنت پیامبر (ص) که از بین رفته است، و برپایی مظاهر حق و حقیقت
- ج ـ از بین بردن بدعتها (که جایگزین احکام خدا و سنت پیامبر شده است).
از این خطبه و یا نامه، علت قیام سیدالشهدا را میتوان این امر دانست که حاکمان بنیامیه (به ویژه یزید) اقدامات ضد دینی زیر را مرتکب شدهاند:
- الف ـ فرمانبری از خدا را رها کرده و به اطاعت از شیطان رو آوردهاند؛
- ب ـ فساد را (در زمین) آشکار کردهاند؛
- ج ـ حدود الهی را تعطیل کردهاند؛
- د ـ بیت المال را به خود اختصاص دادهاند؛
- ﻫ ـ حرام خدا را حلال و حلال الهی را حرام کردهاند.
6ـ پیشوای سوم درمنزل «ذوحسم» در توجیه حرکت خویش چنین فرمودند: آیا نمیبینید که به حق عمل نمیشود و از باطل بازداشته نمیشود؟ (در چنین شرایطی) باید مؤمن، به حق خواهان دیدار خدا باشد. من چنین مرگی را جز شهادت و زندگی با ظالمان را جز ننگ و خواری نمیبینم[12]. امام در باره ذلت ناپذیری خود به عنوان هدف دیگر از قیام خویش، بیانات دیگری نیز دارد، از جمله در مقابل پیشنهاد عبیدالله که حضرت را بین کشته شدن و بین بیعت کردن با یزید مخیر کرده بود، میفرماید: «... هیهات منا الذله یأبی الله ذلک لنا و رسوله و المؤمنون ...»[13] و یا فرمود: هیهات منا اخذ الدنیه ابی الله ذلک و رسوله ...[14] از ما دور باد که پستی را پیشه خود کنیم، (چرا که) خدا و رسول او از آن ابا دارند. نکته شایان توجه در این فراز آن که امام حسین عدم ذلت پذیری خود را مستند به امر خدا و سیره رسول خدا و مؤمنان میداند، چرا که مؤمن واقعی با پیروی از فرمان خدا و تأسی به سیره رسول خدا، به هیچ رو تن به ذلت نمیدهد. و نیز در جای دیگر فرمود: «لا والله لااعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید.[15] به خدا سوگند، من دستم را (به نشانه بیعت) همانند شخص خوار به آنان (پیروان یزید) نمیدهم و همانند فرار بردگان، فرار نمیکنم. و باز فرمود: موتٌ فی عزٍ خیرٌ من حیاهٍ فی ذلٍ.[16] مرگ در عزت، بهتر از زندگی در ذلت است.
از مجموع این سخنان، این اهداف را میتوان استفاده کرد:
- الف ـ ترویج حق و عمل به آن
- ب ـ نهی از ترویج باطل و بازداشتن از عمل به آن
- ج ـ عدم پذیرش زندگی ذلت بار و ننگین دنیا و انتخاب زندگی با سعادت آخرت.
- الف ـ نجات مسلمانان از بی خبری نسبت به احکام دین و وظایف خویش در برابر پروردگار
- ب ـ رهایی بندگان خدا از گمراهی با آگاه ساختن آنان به لزوم پیروی از رهبران واقعی دین
بنابراین، فلسفه اصلی و نهایی نهضت حضرت را میتوان در یک هدف جامع و کلی یعنی «احیای فرهنگ اسلام اصیل و ناب محمدی (ص) و زدودن زنگارهای تحریف و بدعت از دین جدشان» خلاصه کرد.
البته حضرت راهکار و ابزار لازم جهت جامه عمل پوشاندن به این هدف را، در عنصر «امر به معروف و نهی از منکر» میدانند. از اینرو در وصیت نامه خود به محمد بن حنفیه مینویسند: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر» و یا (چنان که گذشت) در زیارتنامههای مربوط به حضرت آمده است: «... و امرْت بالمعروف و نهیْت عن المنکر».
توضیح مطلب آنکه: اگر حضرت علت حرکت خویش را مبارزه با اموری، همچون رواج بدعتها، مخالفت با کتاب خدا و حلال و حرام الهی، نابودی سنت پیامبر ، شیطان محوری و ترک خدا محوری، فساد، ظلم، بیعدالتی و ناامنی در جامعه اسلامی، تعطیلی حدود الهی، در انحصار گرفتن و تاراج بیت المال مسلمانان و ... میدانست، تمام این امور حاکی از فراوانی و شیوع امری به نام «منْکر» در جامعه اسلامی بود، که حضرت خود را موظف به نهی از آن میدانستند. و نیز اگر اباعبدالله (ع)جامعه اسلامی را به اموری از قبیل: عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر ، احیای مظاهر و نشانههای حق، ایجاد امنیت، اصلاح و بهبودی وضع امور امت و مسائلی از این قبیل، فرامیخواند، این مسأله نشانگر آن است که امری به نام «معروف» در جامعه از بین رفته یا دست کم در حال نابودی بود.ازاینرو اگر حضرت از بیعت با یزید امتناع کرده و با این عمل، از یکسو، آمادگی خود را برای شهادت و مقاومت در برابر حکومت یزید اعلام کرد، و از سوی دیگر، تلاش خود را جهت برانداختن حکومت یزید و تأسیس حکومت اسلامی، به کار گرفت، در واقع سرباززدن از بیعت، به معنای نهی از منکر، ترویج معروف و اتمام حجت با مسلمانان در باره حرمت سکوت در برابر بدعتها و جنایات بنیامیه بود و بیعت و یا حتی سکوت در مقابل چنین حکومتی، افزون بر آن که ترویج منکر و مبارزه با معروف بود، عذر و بهانهای نیز برای افراد عادی در همکاری با حاکمان اموی میشد.
به دیگر سخن، آنچه در سیره حسین بن علی به عنوان امام معصوم، مسلم و غیرقابل تردید به نظر میرسد، آن است که شخصیتی همانند امام حسین(ع) حاضر نبودند با شخصی همچون یزید بیعت کرده و حکومت وی را به رسمیت بشناسند، چرا که حضرت با مشاهده و بررسی عمق انحرافات امت اسلامی در عصر حکومت معاویه و سپس حکومت یزید، به این نتیجه رسیده بودند که دیگر نمیتوان با موعظه و خطبههای آتشین و سخنرانیهای تهدیدآمیز و تحریک کننده، انحرافی را که در مبانی اعتقادی و سیاسی جامعه اسلامی و نیز در دستگاه خلافت رسوخ کرده، از بین ببرند. بلکه تنها راه درمان و نجات امت اسلامی، برپایی یک نهضت عمیق است که بازتاب و گستره آن، افزون بر آنکه فرا مکانی باشد، فرا زمانی نیز بوده و در گستره زمان، الگویی برای آزاد مردان تاریخ باشد. البته در مقابل، یزید کسی نبود که بدون بیعت گرفتن از امام، ساکت بنشیند، چرا که به رسمیت نشناختن حکومت از سوی افرادی همچون حسین بن علی(ع)، به معنای رد مشروعیت آن و آمادگی برای مبارزه با حکومت بود و یزید به خوبی به این موضوع آگاهی داشت.
تاریخ واقعه کربلا
پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله در سال یازدهم هجری قمری وفات یافت و امام حسین علیه السلام در سال شصت و یک هجری قمری به شهادت رسید و به این ترتیب آن حضرت پنجاه سال پس از پیامبر به شهادت رسیده است .منابع:
- [1] . ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص239؛ مجلسی، بحارالانوار، ج97، ص81 ـ 80.
- [2].ابن اعثم کوفی، کتاب الفتوح، ج5، ص21؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج1، ص189 ـ 188؛ و نزدیک به این تعابیر: ابوجعفر محمد بن علی بن شهراشوب ، مناقب آل ابی طالب ، ج4، ص97
- [3]. ابن اعثم ، همان، ج 5، ص 19؛ خوارزمی، همان، ج 1، ص186.
- [4]. کلینی، الفروع من الکافی، ج4، ص 578؛ ابن قولویه، کامل الزیارات، صفحات 371، 376، 378 ـ 380، 402 و 518؛ شیخ طوسی، مصباح المتهجد، ص720 و تهذیب الاحکام، ج6، ص67؛ ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج2، ص63 و ج3، ص103. هم چنین ر. ک: شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ترجمه مهدی الهی قمشهای، تهران، انتشارات علمی، [بی تا]، زیارت مخصوصه امام حسین ـ ع ـ، ص 758، زیارتهای مطلقه امام حسین ـ ع ـ، صفحات 775، 777، 778 ـ 779، 783، زیارت امام حسین ـ ع ـ در نیمه رجب، ص 807 ، زیارت امام حسین ـ ع ـ در شبهای قدر، ص811 ، زیارت امام حسین ـ ع ـ در روزهای عید فطر و قربان، ص 816 و زیارت امام حسین ـ ع ـ در روز عرفه، ص 825.
- [5]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج5، ص353؛ شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص
- [6]. طبری، همان، ج 5، ص357؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج2، ص335.
- [7] . ابوحنیفه دینوری، الاخبار الطوال، ص364.
- [8]. همان، ص343 ـ342.
- [9] .طبری تاریخ الامم والملوک، ج5، ص403 ؛ بلاذری،انساب الاشراف، ج3، ص381 ؛ بلاذری خطبه یاد شده را از عبارت: «ان هؤلاء ...» به بعد نقل کرده است.
- [10]. شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، زیارت مطلقه امام حسین، ص779.
- [11]. شیخ عباس قمی، کلیات مفاتیح الجنان، ص803.
- [12]. طبری، تاریخ طبری، ج5، ص404؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج3، ص115؛ خوارزمی، مقتل الحسین، ج2، ص5 (با اندک تفاوتی در عبارات).
- [13]. مسعودی، اثبات الوصیه، ص 166؛ طبرسی، الاحتجاج، ج2، ص99؛ ابن نما، پیشین، ص40؛ ابن ابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ج3، ص250.
- [14] . خوارزمی، پیشین، ج2، ص 7.
- [15]. شیخ مفید، الارشاد، ج2، ص 98؛ طبرسی، إعْلام الوریٰ بأعْلام الهدیٰ، ص238؛ خوارزمی، پیشین، ج1، ص253؛ ابن شهراشوب، مناقب آل ابی طالب، ج4، ص75؛ ابن نما، مثیر الاحزان، ص51.
- [16] . ابن شهراشوب، پیشین، ج4، ص 75.
- [17]. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج6، ص126؛ شیخ طوسی مصباح المتهجد، ص788؛ محمد بن جعفر المشهدی، المزار الکبیر، تحقیق جواد القیومی الاصفهانی، ص514؛ مجلسی، بحارالانوار، ج98، ص331.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر